صفحه اصلی   ارتباط با ما

Top of Box
Login ورود کاربران
کلمه کاربری

رمز عبور


Bottom of Box
Top of Box
Statistics آمار بازدیدکنندگان کاربران آنلاین : 27
بازدید های امروز : 4,852
بازدید های دیروز : 14,073
کل بازدید ها : 45,413,068
بازدید از این صفحه : 5754
پر بازدید ترین روز : 1392/2/23
بیشترین بازدید : 41593
بیشترین کاربر آنلاین : 623
Bottom of Box
Top of Box
با قرار دادن لینـک و لـوگـوی ما در وب سـایت یا وبـلاگتان جـهت معرفی و تـشویق بـازدیـدکنندگان به بازدید از این سایت از اجـر معنوی آن بهره مند شوید
Logo of Monazere.ir
Bottom of Box

برنامه نویسی اختصاصی
هاست 50 مگابایت
یک دامنه ir
ریسپانسیو
قابلیت ارتقا


امیرالمؤمنین(ع حامی مظلومین و دادرس ستمدیدگانست

31. و نیز درباره شرح این صفت «ثم الدفع عن المظلوم و اغاثة الملهوف» چنین می‌گویند:

قال: ذكر الكوفيّون انسعيد بن القيس الهمداني راه يوما في شدّة الحرّ في فناء حائط، فقال: يااميرالمؤمنين بهذه الساعة؟ قال: ما خرجت الا لاعين مظلوما، او اغيثملهوفا، فبينا هو كذلك اذ اتته امراة قد خلع قلبها لا تدري اين تاخذ من الدنيا،حتّى و قفت عليه، فقالت: ياامير المؤمنين ظلمني زوجي و تعدّى علىّ و حلف ليضربنيفاذهب معي اليه، فطاطا راسه، ثمّ رفعه و هو يقول: لا و الله حتّى يؤخذ للمظلوم حقّهغير متعتع و اين منزلك؟ قالت: في موضع كذا كذا، فانطلق معها حتّى انتهت الى منزلها، فقالت: هذا منزلي، قال: فسلّم فخرج شاب عليه ازار ملوّنة،فقال(عليه السلام: اتّق الله، فقد اخفت زوجتك، فقال: و ماانت و ذاك؟ و اللهلاحرقنّها بالنار لكلامك. قال: و كان(عليه السلام اذا ذهب الى مكان اخذ الدرّةبيده، و السيف معلّق تحت يده، فمن حلّ عليه حكمٌ بالدرّة ضربه، و من حلّ عليه حكمبالسيف عاجله، فلم يعلم الشاب الا و قد اصلت السيف، و قال له: امرك بالمعروف، و انهاك عن المنكر و تردّ المعروف؟! تب و الا قتلتک!قال: و اقبل الناس من السكك يسالون عن امير المؤمنين(عليه السلام حتّى و قفواعليه، قال: فاسقط في يد الشاب ـ اي: ندم على فعله ـ و قال: ياامير المؤمنين! اعفعنّي عفاالله عنك، و الله لاكونن ارضا تطاني، فامرها بالدخول الى منزلها، و انكفا و هو يقول: لا خير في كثير من نجواهم الا من امر بصدقة او معروف او اصلاح بينالناس، الحمد لله الذي اصلح بي بين مراة و زوجها، يقول الله تبارك و تعالى: «لاَ خَیرَ فِی كَثِیر مِن نَجْوَاهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَة أَوْ مَعْرُوف أَوْ إِصْلاَح بَینَ النَّاسِ و مَن یفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً» النساء: 114 .

یعنی (یکی دیگر از صفات آن حضرت آنست که  دفاع از مظلوم می‌نمود و به داد ستمدیدگان می‌رسید،

(ابن دأب می‌گوید: کوفیّون گفته‌اند: روزی سعید بن قیس همدانی امیرالمؤمنین علیه السلام را دید که موقع شدت گرما کنار دیواری نشسته است، عرض کرد: یا امیرالمؤمنین در چنین ساعتی این‌جا نشسته‌ای؟ فرمود بیرون نیامدم از خانه مگر برای آن‌که مظلومی را کمک کنم و به داد ستمدیده‌ای برسم (سعید می‌گوید در همین حا ل بودم که زنی سراسیمه و دل از جای کنده که نمی‌دانست به کجا برود، تا آن‌که نزد آن حضرت ایستاد و گفت: یا امیرالمؤمنین شوهرم به من ستم می‌کند، و بر من تعدّی می‌نماید و سوگند یاد نموده که مرا بزند، شما با من بیایید تا نزد او برویم آن حضرت سر خود را به زیر افکنده و سپس سر برداشت و فرمود: سوگند به خدا چنین نخواهد ماند تا آن‌که حق مظلوم از ظالم گرفته شود بدون دشواری و ناراحتی.

(سپس به آن زن فرمود: منزلت کجاست؟ آن زن خانه‌اش را معرّفی کرد، پس آن حضرت با آن زن حرکت کرده و رفتند تا به منزلش رسید و سلام کرد، پس جوانی بیرون آمد که جامه رنگارنگی بر خود پوشانده بود، امیرالمؤمنین به او فرمود: بترس از خدا چرا زنت را ترسانده‌ای؟ آن مرد در جواب گفت: ترا به این امر چه کار؟ سوگند به خداوند به خاطر همین گفتارت این زن را با آتش می‌سوزانم.

ـ عادت امیرالمؤمنین علیه السلام این بود به هر کجا می‌خواست برود تازیانه‌ای در دست گرفته و شمشیری حمایل خود می‌نمود، پس هر که محکوم به تازیانه می‌شد او را تازیانه می‌زد، و هر کسی که محکوم به شمشیر می‌گردید او را گردن می‌زد ـ

ناگاه جوان شمشیر کشیده‌ای دید و حضرت به او فرمود من تو را امر به معروف می‌کنم و نهی از منکر می‌نمایم و تو معروف را ردّ می‌کنی؟ توبه کن و گرنه ترا می‌کشم.

ـ در این میان مردم از کوچه‌ها می‌آمدند و سراغ امیرالمؤمنین را می‌گرفتند تا آن‌که دور آن حضرت را گرفتند ـ

جوان (چون این منظره خطرناک را دید از گفتار خویش پشیمان شده، گفت یا امیرالمؤمنین مرا ببخش خدا ترا ببخشد، سوگند به خداوند من (درباره این زن مثل زمینی خواهم شد که مرا پایمال کند (در این هنگام امیرالمؤمنین علیه السلام به آن زن فرمود: برو داخل منزلت، و خود برگشت در حالی که می‌فرمود: حمد می‌کنم خدا را که به دست من میان زن و شوهری اصلاح نمود، سپس آیه شریفه فوق را می‌خواند؛ یعنی: نیست خیری در بسیاری از رازهایشان مگر آن‌که کسی امر کند به صدقه‌ای یا کار خوبی یا اصلاح میان مردمان و کسی که برای رضای خدا این چنین کند، پس زود باشد که او را جزای بزرگی می‌دهیم.