صفحه اصلی   ارتباط با ما

Top of Box
Login ورود کاربران
کلمه کاربری

رمز عبور


Bottom of Box
Top of Box
Statistics آمار بازدیدکنندگان کاربران آنلاین : 28
بازدید های امروز : 5,022
بازدید های دیروز : 14,073
کل بازدید ها : 45,413,238
بازدید از این صفحه : 6838
پر بازدید ترین روز : 1392/2/23
بیشترین بازدید : 41593
بیشترین کاربر آنلاین : 623
Bottom of Box
Top of Box
با قرار دادن لینـک و لـوگـوی ما در وب سـایت یا وبـلاگتان جـهت معرفی و تـشویق بـازدیـدکنندگان به بازدید از این سایت از اجـر معنوی آن بهره مند شوید
Logo of Monazere.ir
Bottom of Box

برنامه نویسی اختصاصی
هاست 50 مگابایت
یک دامنه ir
ریسپانسیو
قابلیت ارتقا


با رأی و قیاس حکم نامشروعست

آقای نصرت‌آبادی به آیات شریفه ذیل توجه کنید و ببینید که خداوند متعال مطلقِ حکم کردن را محدود کرده است در آن‌چه خودش بر پیمبر(ص) نازل نموده و شدیداً تهدید نموده است کسانی را که به غیر ما انزل الله حکم می‌کند، چنان‌که می فرماید:

وَمَن لَمْ یحْكُم بِمَا أَنْزَلَ اللهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ. [168]

وَمَن لَمْ یحْكُم بِمَا أَنْزَلَ اللهُ فَأُوْلئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ. [169]

وَأَنِ احْكُم بَینَهُم بِمَا أَنزَلَ اللهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ الآیه. [170]

یا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِیفَةً فِی الاَْرْضِ فَاحْكُم بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیضِلَّكَ عَن سَبِیلِ اللهِ. [171]

فَإِن لَّمْ یسْتَجِیبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیرِ هُدىً مِنَ اللهِ إِنَّ اللهَ لاَ یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ. [172]

إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَینَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللهُ الآیة. [173]

آقای نصرت‌آبادی ما اگر در این آیات نظر کنیم می‌بینیم که خداوند متعال به پیغمبرانش هم اجازه نداده است که به رأی خودشان حکم کنند، چنان‌که در آیه چهارم به داوُد پیغمبر می‌فرماید: حکم کن در میان مردم به حق و متابعت میل خودت را ننما و در ایه ششم به پیغمبر(ص) می‌فرماید حکم کن در میان مردم به آن‌چه خداوند به تو ارایه می‌کند و نشان می‌د هد، آقای نصرت‌آبادی شما ببینید پیغمبری که عقل کل است، و از جمیع جهانیان از هر جهت افضل و اعلم است اجازه ندارد که به رأی خودش حکمی را صادر کند، تا چه رسد به دیگران.

آقای نصرت‌آبادی من اگر بخواهم آیاتی که در این زمینه نازل شده است همه آن‌ها را در این‌جا بیاورم صفحات بسیاری را پُر می‌کند ولی همین چند آیه برایتان کفایت می‌کند، بلکه برای شخص مسلمان پرهیزکار و معتقد یک آیه از قرآن کریم برای او اِتمام حجت می‌کند و او را مُلزَم به اطاعت پروردگار می‌نماید.

آقای نصرت‌آبادی اینک من نمونه‌ای از احادیثی که علماء شما در این باره ثبت کرده‌اند نقل می‌کنم:

100. صحیح بخاری که محشی به حاشیه سندی است جلد 4 صفحه 262 باب ما یذکر من ذم الرأی و تکلف القیاس می‌نویسد:

حدّثنا سعيد بن تليد حدثني ابن وهب حدّثني عبد الرحمن بن شريح و غيره عن ابي الاسود عن عروة قال حجّ علينا عبدالله بن عمر و فسمعته يقول  سمعتا لنبي صلى الله عليه و سلم يقول ان الله لاينزع العلم بعد انا عطاهموه انتزاعا و لكن ينتزعه منهم مع قبض العلماء بعلمهم فيبقى ناس جهال يستفتون فيفتون برأيهم فَيُضِلون و يَضِلوُن الحدیث.

(خلاصه ترجمه حدیث): عروه می‌گوید از عبدالله بن عمرو ششنیدم که او می‌گفت من از پیغمبر(ص) شنیدم که آن حضرت می‌فرمود: خداوند علمی را که به بندگانش عطا نموده، از ایشان نمی‌گیرد لیکن علما را با علمشان از میان مردم می‌برد، پس باقی می‌ماند افرادی نادان که مردم از ایشان درخواست فتوا می‌کنند، و آنان هم به رأی خودشان فتوا می‌دهند، پس گمراه می‌کنند مردم را و خودشان نیز گمراه می‌شوند.

101. بار در همان کتاب و همان جلد صفحه 263 می‌نویسد:

باب ما کان النبی صلی الله علیه و سلم یُسئل ما لم ینزل علیه الوحی فیقول لا ادری او لم یجب حتی ینزل علیه الوحی، و لم یقل برأی و لا قیاس لقوله تعالی: «بِمَا أَرَاكَ اللهُ».

(خلاصه ترجمه گفتار بالا): صاحب کتاب «صحیح بخاری» محمد بن اسماعیل بخاری می‌گوید: سؤال کرده نمی‌شد از پیغمبر(ص) چیزی که درباره آن وحی نازل نشده بود، مگر آن‌که آن حضرت می‌فرمود: من نمی‌دانم و یا اصلاً جوابی نمی‌داد، تا آن‌که وحی بر او نازل می‌گردید، و به رأی و قیاس حکمی نمی‌کرد به دلیل این آیه شریفه: «بِمَا أَرَاكَ اللهُ». این قسمتی از آیه شریفه ششم است که در بالا برایتان قرائت کردم.

102. باز در همان کتاب و همان جلد و همان صفحه می‌نویسد:

و قال ابن مسعود سئل النبی صلی الله علیه و سلم عن الروح فسکت حتی نزلت.

ابن مسعود می‌گوید: درباره روح از پیغمبر(ص) پرسیده شد، آن حضرت ساکت ماندند تا آن‌که وحی بر او نازل گردید.

103. باز در همان کتاب و همان جلد و همان صفحه می‌نویسد:

حدثنا علی بن عبد الله حدثنا سفيان قال سمعت ابن المنكدِر یقول سمعت جابر بن عبد الله يقول مرضت فجائنی رسول الله صلى الله عليه وسلم يعودني و ابوبكر و هما ماشيان فاتانی و قد اُغمي علي فتوضأ رسول الله صلى الله عليه و سلم ثم وضوئَه علّي فَاَفقتُ فقلت يا رسول الله ........كيف أصنع في مالي؟ كيف أقضي في مالي؟ قال فما اجابني بشيء حتى نزلت آية الميراث.

(خلاصه ترجمه حدیث): سفیان می‌گوید: از ابن المکندر شنیدم او می‌گفت از جابر عبدالله شنیدم که می‌گفت: من مریض شدم، پیغمبر و ابابکر در بین راه بودند، و آن حضرت به عیادت من آمد هنگامی که بی‌هوشی مرا گرفته بود، پس پیغمبر وضو گرفتند و از آب وضویش بر من ریخته شد که ناگهان بهبودی حاصل شد و به هوش آمدم، پس عرض کردم یا رسول الله چگونه قضاوت کنم در مالم؟ و با اموالم چه کنم؟ آن حضرت به من جواب نداد، تا آن‌که آیه ارث نازل گردید.

بابویهی: آقای نصرت‌آبادی و آقای نوبختی، صحیح بخاری که یکی از معتبرترین کتاب‌های اهل تسنّن است، بابی درباره «رأی» و «قیاس» باز کرده و ا حادیثی (درباره نهی از قیاس کردن و اظهار رأی نمودن) جمع‌آوری نموده است. چنان‌که در بالا مشاهده نمودید.

و با این وصف علما شما این عمل نامشروع را مرتکب شده و می‌شوند (چنان‌که نمونه‌ای از آن‌ها را در مبحث روز گذشته و امروز خواندیم) و از جمله کسانی که همواره این روش را داشته، ابوحنیفه امام حنفی‌ها است که علناً از عمل به رأی تمجید کرده است.

104. چنان‌که خطیب بغدادی در «تاریخ بغداد» جلد 13 صفحه 390-387 می‌نویسد:

عن یوسف بن اسباط قال قال ابوحنیفه: لو ادرکنی رسول الله و ادرکته لَاَخذ بکثیر من قولی و هل الدین الاّ الرأی الحسن [174]

(خلاصه ترجمه): یوسف بن اسباط می‌گوید: ابوحنیفه می‌گفت: اگر پیغمبر مرا می‌دید و من نیز او را می‌دیدم، البته او بسیاری از گفتارهای مرا قبول می‌کرد (سپس گفت) آیا دین غیر از «رأی» نیکو چیز دیگریست؟

105. مفتضح‌تر از این کلام ابوحنیفه، گفتار ابوبکر است: چنان‌که شیخ محمد خضری بک مفتش وزارت معارف در جامعه مصریه در کتاب «اصول الفقه» صفحه 342 می‌نویسد:

قول ابی بکر لما سئل عن الکلالة اقول فیها برأیی فان یکن صوابا فمن الله و ان یکن خطأ فمنّی و من الشیطان و الله و رسوله منه بریئان.یعنی وقتی درباره «کلاله» از ابابکر سؤال شد، او در جواب گفت: من به رای خودم می‌گویم، چنان‌چه آن رأی صحیح درآمده (معلوم می‌شود) که از خداوند است، و اگر خطا درآمد (معلوم می‌شود) که از خودم و از شیطان می‌باشد.

بابویهی آقای نصرت‌آبادی ما از این گفتار ابابکر استدلال می‌کنیم بر این‌که جمیع رأی‌هایی که علماء اهل تسنّن از خود صادر می‌کنند و احکامی را که از پیش خود می‌گویند (و به اسلام نسبت می‌دهند) همه آن‌ها از شیطانست زیرا اگر رأی ابابکر (بنا به اعتراف خودش) از شیطان باشد، رأی دیگران به طریق اولی از شیطان خواهد بود.

106. و نیز در همن کتاب صفحه 343 می‌نویسد:

و من ذلک قول عمر: اقضی فی الجد برأیی و اقول فیه برأیی و قضی بآراء مختلفة.

درباره ارث جدّ «پدربزرگ» عمر می‌گوید: من به رأی خودم می‌گویم و به رأی خودم قضاوت می‌کنم و به آراء مختلفه‌ای در این‌جا حکم کرده است:

فضاحت این گفتار عمر از گفتار ابابکر بیش‌تر است، زیرا عمر در یک موضوع «ارث جدّ» حکم‌های گوناگونی نموده و همه آن‌ها را حکم اسلام محسوب کرده است. ـ بخوانید و قضاوت کنید ـ

و عجیب‌تر آن‌که عمر بن خطاب دستور داده است به هواخواهانش که در امورات قیاس کنند و به رأی خود حکم نمایند چنان‌که در همان کتاب نامبرده بالا و در همان صفحه می‌نویسد:

107. و فی عهد عمر الی ابی موسی الاشعری: اعرف الاشیاه ثم قس الامور برأیک.

در سفارش عمر به ابوموسی اشعری است: اموراتی که شبیه به یک‌دیگر هستند شناسایی کن سپس آن امور را با رأی خودت به هم‌دیگر قیاس نما.

 

[168]. المائده: 44.

[169]. المائده: 47.

[170]. المائده: 49.

[171]. ص: 26.

[172]. القصص: 50.

[173]. النساء: 105

[174]. به نقل محشی «النص و الاجتهاد» در مقدمه خود صفحه 14.