صفحه اصلی   ارتباط با ما

Top of Box
Login ورود کاربران
کلمه کاربری

رمز عبور


Bottom of Box
Top of Box
Statistics آمار بازدیدکنندگان کاربران آنلاین : 42
بازدید های امروز : 7,472
بازدید های دیروز : 15,448
کل بازدید ها : 45,648,099
بازدید از این صفحه : 6783
پر بازدید ترین روز : 1392/2/23
بیشترین بازدید : 41593
بیشترین کاربر آنلاین : 623
Bottom of Box
Top of Box
با قرار دادن لینـک و لـوگـوی ما در وب سـایت یا وبـلاگتان جـهت معرفی و تـشویق بـازدیـدکنندگان به بازدید از این سایت از اجـر معنوی آن بهره مند شوید
Logo of Monazere.ir
Bottom of Box

برنامه نویسی اختصاصی
هاست 50 مگابایت
یک دامنه ir
ریسپانسیو
قابلیت ارتقا


پس از رسول الله(ص) سلامتی دین تضمین شده یا نه؟

شیخ محمد نصرت‌آبادی: آقای بابویهی اشکال این‌جانب که در اول بحث آن را مطرح کردم و گفتم: (درباره این دین و خطراتش پیش‌بینی نشده) هنوز به جای خود باقیست، بلکه قوی‌تر گردید، زیرا زمانی که پیغمبر(ص) حیات داشتند و موضوع وحی برقرار بود، آن حضرت در تمام مدت بعثت خود با دشمنان اسلام جنگیدند تا توانستند رسالت خویش را به عالَم اعلام کنند و احکام را به مردم برسانند.

ولی پس از رحلت آن حضرت نه پیغمبری وجود داشته و نه وحیی بوده تا خطرها را اعلام کند و از طرفی دشمنان اسلام که هنوز ریشه‌کن نشده بودند، بلکه به واسطه این جنگ‌ها و نابودی سرکردگان آنان، آتش کینه بازماندگان آنان شعله‌ورتر گردیده، پس در این‌صورت چگونه می‌توان گفت که سلامتی دین تضمین شده و خطرات آینده آن را پیش‌بینی کرده‌اند.

نصرت‌آبادی: باز اضافه می‌کنم: می‌گویند: بهترین دلیل‌ها برای  اثبات یک چیزی واقع شدن آن چیز است پس بهترین دلیل‌ها بر گفتار این‌جانب: (که برای اسلام پس از رحلت پیغمبر هیچ پیش‌بینی نشده است) همین نفاق‌ها و تفرقه‌های میان مسلمین جهانست.

نصرت‌آبادی: به عبارت دیگر می‌گویم: این به هم خوردگی‌ها و حزب‌بندی‌ها و این مذهب‌های گوناگون بیست‌گانه (که در پیش نام‌آوری نمودید) ثابت می‌کند که پس از رحلت پیغمبر(ص) هیچ گونه تأمینی نسبت به دین اسلام در نظر گرفته نشده و علاج این واقعه‌های ناهنجار را پیش از وقوع آن‌ها ننموده‌اند و این خود نقص بزرگی است برای دین اسلام.

نصرت‌آبادی: بلکه از این گفتارم به این نتیجه می‌رسیم که اسلام حقیقی و آن دین آسمانی که پیغمبر(ص) به مردم آن عصر ابلاغ کرده، دشمنان خون‌خوار دین نگذاشته‌اند آن دین به ما برسد، و در همان اوائل رحلت پیغمبر(ص) (اگر نتوانستند مسلمین را به قهقرای برگردانند و مردم را به سوی جاهلیت بکشند و آنان را مانند آبائشان بت‌پرست کنند ولی توانایی آن را داشتند که) دین اسلام را ملوّث کرده و آن را به انواع بدعتها مشوب و مختلط کنند تا در نتیجه به قسمتی از آرمان و آرزوی خود برسند، پس ناچار بایستی بگوییم آن اعداء دین خواسته خویش را عملی کرده و نتیجتاً از اسلام حقیقی اثری برای ما باقی نمانده و این آئینی که فعلاً در دست مسلمین جهانست اسمی بی مسمّی و قشری است که مغز ندارد.

بابویهی: آقای شیخ محمد نصرت‌آبادی جناب‌عالی اشکالتان را خوب پروراندید و از آن نتیجه‌گیری‌هایی نمودید لیکن در قسمتی از نتیجه‌گیری اشتباه بزرگی کردید.

نصرت‌آبادی: آقای بابویهی مقصودتان کدام قسمت نتیجه است؟ (بابویهی) منظور من این گفتار اخیر شما است که گفتید: بایستی بگوییم که از اسلام حقیقی اثری باقی نمانده. (نصرت‌آبادی) خواهشمندم اشتباه مرا در این نتیجه‌گیری بیان نمایید تا خطا نروم و دیگران را نیز در اشتباه نیندازم. (بابویهی): آقایان بحث امروزمان به طول انجامید بهتر است که در همین‌جا خاتمه دهیم تا در روزهای آینده این‌جانب اشکالات جناب‌عالی را درون شکافی کنم و آن‌ها را مشروحاً به عرضتان برسانم پس آقایان خداحافظی کرده و مجلس را ترک نمودند.

بابویهی: روز دوشنبه 20 ذیقعده برابر با 7 شهریور سال جاری بود که مجدداً مجلس بحث تشکیل شد و آقایان وارد شدند و پس از اداء آداب و رسوم، نخست آقای شیخ محمد نصرت‌آبادی رو به این‌جانب کرده گفتند: آقای بابویهی من دیشب از کثرت ناراحتیِ فکری، نتوانستم بخوابم و تا صبح به خود می‌پیچیدم و فکر می‌کردم.

زیرا اشکالی که در جلسه پیش مطرح کردم، ساعت به ساعت آن ایراد در ذهن من قوّت گرفته و خواطر مرا آلوده به وسوسه نموده، به طوری که در مخاطره اعتقادی واقع شده بودم و همواره با خود حدیث نفس می‌کردم.

گاه با خود می‌گفتم: شاید این دین منحصر به مردم عصر بعثت بوده و مردمِ زمان‌هایِ بعد مکلفِ به آن نبوده‌اند و گرنه آن دین به طور صحیح و سالم به دست ما هم می‌رسید. پس از آن به خودم جواب داده و گفتم:  مردمان عصر پیغمبر با سایرین تفاوتی ندارند بلکه همه آنان مخلوق یک خالق هستند و جمیع ایشان مکلف می‌باشند و در این میان یا تقصیر و یا قصوری حادث شده است.

گاه با خود می‌گفتم: جز تبلیغ رسالت چیز دیگری به عهده پیغمبران نیست و به این آیه شریفه تمسّک می‌کردم «وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِينُ» [82] و پیغمبر اسلام هم ابلاغ رسالت نمودند ولی حفاظت و نگهداری هر دین به عهده متدیّنان به آن دین می‌باشد و مسلمانان پیشین ما اهمال در وظیفه خود کردند و از دین نگهداری ننمودند.

باز با خود می‌گفتم اگر این فکر صحیح باشد خداوند دیگر بر ما حجتی ندارد در نتیجه هر طریقی را که ما پیش بگیریم مجاز هستیم پس از آن این آیه شریفه: «قُلْ فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ» [83] مانع من شده و از این خیال جلوگیری می‌نمود.

و گاه با خود می‌گفتم من که از تمام اقطار زمین مطلع نیستم و به تاریخ ادیان و مذاهب اطلاع کامل ندارم، شاید دین اسلام دست نخورده در گوشه‌ای از نواحی زمین در میان جمعیتی وجود دارد ولی من از آن بی‌خبرم.

آقای بابویهی: من در تمام شب میان این افکار غوطه‌ور بودم و آخر الامر فکرم به جایی نرسید اکنون من از جناب‌عالی جداً خواستارم که مرا کمک کنید و از این حیرانی و سرگردانی نجاتم دهید.

 

[82]. النور: 54.

[83]. الانعام: 149.