نصرتآبادی و نوبختی: آقای بابویهی تفصیل این واقعه را برای ما بیان نمایید:
بابویهی: این گروه نامبرده آمدند حضور پیغمبر(ص) گفتند ای محمد ما تا ظهر مینشینیم چنانچه تو از گفتارهایت دست برنداشتی ما ترا میکشیم پیغمبر(ص) با ناراحتی وارد خانه خود شده و درب را به روی خود بست، در این هنگام جبرئیل نازل شد و این آیه شریفه «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ» را آورد یعنی « ای پیغمبر آشکار کن آنچه را که مأمور شدهای » به جبرئیل فرمود با این مستهزئین چه کنم جبرئیل جواب داد: « إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ » یعنی ما شر آنها را دفع نمودیم: اما ولید بن مغیره برخورد کرد به مردی از بنی خزاعه که مشغول تیرسازی بود ولید پا بر روی یکی از آن تیرها گذارد تکّهای از آنها به پاشنه پای او فرو رفته خون جاری گردید تا هلاک شد. اما ربیعة بن اسود را جبرئیل اشارهای به چشم او نمود هماندم کور شد و بمُرد و نیز جبرئیل اشارهای کرد به عاص بن وائل ناگهان چوبی به کف پای او فرو رفت و از روی پای او بیرون آمد و هلاک گردید. و اما ابن طلاله جبرئیل اشارهای به روی او نمود باد گرمی به او وزید به مرض استسقاء مبتلا شده آنقدر آب بخورد تا شکمش پاره شد: خلاصه این پنج نفر در یک روز نابود شدند سپس پیغمبر(ص) به اعلام امر خود پرداختند.