پس عایشه نوشت به امسلمه: چه بسیار موعظه که از تو به من رسید، و چقدر نصیحت تو به من آموخت. این خروج من آن طوری نیست که تو گمان میکنی، چه نیکو بود آن هنگامی که دو عدّه جنگنده به من پناهنده شدند پس اگر بنشینم (و قیام نکنم) در حال غیر گناه هستم، و اگر خروج کنم، پس به سوی چیزیست که ناگزیرم به آن بیفزایم والسلام.
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی بحث امروزمان به طول انجامید، و این مسأله خروج و قیام عایشه برای اینجانب مشکلاتی ایجاد کرده و هر قدر در این موضوع تفکر میکنم فکرم به جایی نمیرسد، استدعا دارم شما در همینجا به گفتارتان خاتمه دهید، و بقیه مطالب را تأخیر بیندازید تا من در این باره مطالعاتی بنمایم.
بابویهی: آقای نصرتآبادی هر چند این فاصلههای پی در پی سفر اینجانب را تاخیر میاندازد، ولی برای آنکه خواسته شما را تأمین کرده باشم ناگزیرم مشقاتی را متحمل شوم و تتمه مبحث را به روزهای بعد موکول نمایم.
بابویهی: آقایان خداحافظی کرده و مجلس را ترک نمودند.
بابویهی: روز شنبه 18 ذیقعده برابر با 5 شهریور سال جاری مجدداً مجلس بحث تشکیل شد و آقایان وارد شدند و پس از اداء مراسم، نخست آقای شیخ محمد نصرتآبادی روی به اینجانب نموده و گفتند: آقای بابویهی به اضافه مطالبی که شما (از علماء ما) درباره عایشه نقل نمودید، من خودم به کتب تاریخ و احادیث ایشان مراجعه کردم، و هر قدر در آنها نظر میکردم به حیرتم افزوده میشد، و آخر الامر فکرم به جایی منتهی نگردید، و نتوانستم این مسأله را حل کنم، و راه صحیحی برای این عمل عایشه به دست آورم، زیرا با خود میگفتم: خونخواهی عثمان چه ارتباطی با عایشه داشته است به جهت آنکه صاحب خون «ولیّ دم» میتواند درصدد خونخواهی برآید و از قاتلینِ مقتولش تقاصّ بگیرد، و عایشه که ولیّ دم نبوده؟ و در این رابطه با خود میگفتم اولادهای عثمان در مرحله اول و اقارب و خویشان نزدیک او در مرحله ثانی سزاوارتر به این خونخواهی بودهاند، و با وجود ا یشان به عایشه نمیرسیده که در این کار پیشقدم شود؟
باز با خود میگفتم عثمان را در مدینه کشتند، پس چرا عایشه عَلَم خوانخواهی را در بصره به پا کرد؟ باز با خود میگفتم قطعاً کشندگان عثمان شناسایی شده بودند و مقصود عایشه با دستگیر کردن ایشان حاصل میگردید، و نیاز به جنگ جمل نداشت؟ باز با خود میگفتم: چون تاریخ یکایک کشندگان عثمان را معلوم کرده است پس چرا ایشان با علی بن ابیطالب جنگ نمودند؟ باز با خود میگفتم: پس از اتمام این وقایع ننوشتهاند که قاتلین عثمان دستگیر شدند پس نتیجه این جنگ به کجا منتهی گردید؟
باز با خود میگفتم: با چه مجوّز شرعی عایشه به این عمل آتشزا دست زده و این بلوار به پا کرده است؟ با آنکه زن حق دخالت در جنگ ندارد. به اضافه آنکه آیاتی در قرآن کریم به طور خصوص درباره زوجات پیغمبر(ص) نازل شده و آنان را به تقوی سفارش کرده و از خروج و تبرج نهی شدید فرموده است. باز با خود میگفتم در آن روز زنان دیگری نیز از پیغمبر(ص) بوده که از جمله آنان امسلمه محترمه بوده است، و اگر این عمل عایشه جایز میبود پس ایشان هم بایستی با او شرکت میکردند، و حال آنکه امسله با شدت هر چه تمامتر با عایشه مخالفت نموده، و او را از سرانجام این عملش تهدید میکرده است، لیکن با این همه اوصاف میبینم علمأ ما هر کجا نام عایشه را میبرند او را به نیکی یاد میکنند.
جناب آقای بابویهی این امورات یاد شده بالا، مرا جدّاً حیران و نگران کرده، از شما خواهشمندم این معمّا را برای ما حلّ کنید، درست بودن این عمل عایشه و یا نادرستی آن را توضیح دهید به طوری که آقای نوبختی هم استفاده کنند.
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی به جای آنکه برای شما برهان و دلیل بیاورم، یک سلسله احادیث و گفتارهای تاریخی از کتب خود شما اهل تسنّن نقل میکنم که پاسخ یکایک اشکالات و ایرادات شما را بدهند، و جوابگوی مشکلات شما باشند، بلکه مطالب دیگری را که جنابعالی به آنها متوجه نبودهاید به شما بنمایانند، به شرط آنکه با ذهنی خالی از تعصّب دقیقاً و عمیقاً آنها را زیر نظر بگیرید. اینک به روایات و گفتارهای ذیل توجه نمایید: