ترجمه به طور خلاصه: وقتی خالد بن ولید وارد (بطاح) شد لشکریان خود را پخش کرد و به ایشان دستور داد دعوت به اسلام نمایند، و هر کسی که نپذیرفت او را جلب کنند، و اگر حاضر نشود او را بکُشند.
ابابکر به ایشان سفارش کرده بود که هنگام ورودشان (بر هر قومی) اذان بگویند، اگر آن قوم هم با ایشان اذان گفتند، متعرض آنان نشوند، و چنانچه اذان نگفتند آنان را به کشتند، و اموالشان را تاراج کنند، و اگر اسلام را پذیرفتند، درباره زکات از آنان جویا شوند، چنانچه به آن اقرار کردند، از ایشان قبول نمایند، و اگر زیر بار نرفتند آنان را بکُشند.
لشگریان خالد، مالک بن نویره را با گروهی از طایفه بنی ثعلبه دستگیر کرده آوردند، و درباره این گروه، لشگر اختلاف کردند، در میان سربازان کسانی بودند که گواه اذان و اقامه گفتن و نماز خواندن این گروه بودند که از جمله ایشان ابوقتاده بوده.
چون درباره ایشان اختلاف شد، خالد دستور بازداشتشان را داد، در شب بسیار سردی که هیچ کس در برابر آن تاب ایستادگی را نداشت زندان نمودند، جارچی خالد ندا در داد که اسیران خود را گرم کنید، ایشان چنین پنداشتند که میگوید: بکشید، سربازان اسیران را کُشتند و حزاز بن ازورّ مالک را بکُشت.
خالد صدای جیغ و داد آنان را بشنید، هنگامی به ایشان رسید که سربازان از کشتار فارغ شده بودند، خالد گفت آنچه را خدا بخواهد انجام میدهد و با زن مالک «ام تمیم» ازدواج کرد.
عمر بن خطاب به ابابکر گفت: در شمشیر خالد طغیان است (یعنی کسانی را که نبایستی کُشت او میکُشد) و در این باره اصرار ورزید، ابابکر گفت ای عمر خالد اجتهاد کرد ولی خطا نمود زبانت را از خالد بگردان ... پس دیه مالک را بداد و به خالد نوشت که برگردد، او هم برگشت، چون وارد مسجد شد ... عمر در برابرش ایستاد و گفت ... مسلمانی را کشتی و با زن او زنا کردی سوگند به خدا که ترا سنگسار خواهم کرد...
متمّم برادر مالک نزد ابابکر آمد و درخواست خونبهای برادرش را نمود، و آزادی اسیرانشان را خواستار شد، ابابکر دستور داد اسیران را آزاد کردند، و از بیت المال دیه مالک را پرداخت.
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی خالد بن ولید وارد بطاح شد، و افرادی را دستگیر کرده که مسلمان بودند، زیرا اذان میگفتند و نماز میخواندند، و با آنکه ابابکر دستور داده بوده که هر کس با شما اذان بگوید آن را نکشید، و ضمنا از کسانی که شاهد بر این موضوع بوده، عدهای از لشگریان خود خالد بودهاند که از جمله آنان ابوقتاده بوده است، و با این وصف این مسلمانان پاک را خالد به قتل رسانید و بقیه ایشان را اسیر نمود.
خالد به این جنایت اکتفا نکرده، در همان شب با زن مالک به نام «ام تمیم» زنا نمود (و چون خالد دارای زن بوده و این عمل شنیع را مرتکب شده است، حدّ او در اسلام، سنگسار میباشد) چنانکه عمر بن خطاب هنگامی که خالد وارد بر ابابکر شد این دو گناه کبیره را بازگو کرده، به او گفت: مرد مسلمانی را کشتی و با زن او زنا نمودی، سوگند به خداوند که ترا سنگسار خواهم نمود،
آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی شما ببینید ابابکری که داد خلافت مسلمین را میزند، یکچنین جنایتهایی را نادیده گرفته و بر خالد اِجراء حدود ننمود.
شما ببینید که خالد بن ولید با این گروه مسلمین معامله کفّار را نموده، عدهای از آنان را کشته، و دستهای از ایشان را اسیر کرده و با ناموس ایشان عمل منافی عصمت نموده است.
هر چند این رُخدادههای تاریخ مراجعین را بسیار اندوهگین میکند، لیکن جای تعجب نیست، زیرا خلیفه مسلمین که اهمیّتی به حدود شرع ندهد، و اینگونه مخالفت صریح قرآن را بنماید که میفرماید: « الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِد مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَة وَلاَ تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الاْخِرِوَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ » [55] (یعنی زن زناکار و مرد زناکار را بزنید هر یک از آن دو را صد تازیانه و نباید جلوگیر شما شود درباره این دو نفر رأفتی در دین خدا اگر شما ایمان به خداوند و روز قیامت دارید.) البته باید سرلشگرش هم مانند خالدی باشد که مسلمان را بکشد و با ناموس ایشان زنا کند ـ وافق شنٌّ طبقة ـ
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی آیا علماء ما اهل تسنّن درباره قضیه خالد بن ولید جوابی دادهاید یا نه؟
بابویهی: آقای نصرتآبادی من از شما که روحانی هستید انتظار این گفتار را نداشتم؟ آقای نصرتآبادی مگر کشتن مؤمن و زنا را میتوان محمل صحیحی برای آنها تراشید، مگر مسلمانی شک دارد در حرام بودن قتل مؤمن با آنهمه آیات شریفهای که درباره تهدید آنان نازل شده است از جمله آنها این آیه شریفه است: « مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْس أَوْ فَسَاد فِي الاَْرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً » [56] (یعنی کسیی که بکشد تنی را بدون آنکه او کسی را کشته باشد و فسادی در زمین نموده باشد پس گویا که تمام مردم را کشته است.) و این آیه شریفه: « وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَغَضِبَ اللهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً » [57] یعنی و کسی که مؤمنی را عمداً بکشد پاداش او دوزخ است همیشگی و غضب میکند خدا بر او و لعنت مینماید او را و آماده کرده است برای او عذابی بزرگ. آقای نصرتابادی مگر کسی شک دارد در حرام بودن زنا با آنکه آیاتی در تحریم آن نازل شده است که یکی از آنها را در بالا برایتان قرائت کردم