در ضمن احوالات طلحه حدیثی را شنیدید که زبیر هم یکی از شرکتکنندگان با طلحه بوده درباره قتل عثمان و در اینجا احادیثی را نیز اضافه میکنیم:
39. اخرج الحاکم فی المستدرک جلد 3، صفحه 118: بِاَسْنادِهِ عَنْ اِسرائیلِ بنِ مُوْسی اِنّه قالَ: سَمِعْتُ الحَسَنَ یَقُولُ: جاءَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَیْرُ اِلَی البَصْرَةِ فَقالَ لَهُمُ الناسُ: ما جاءَ بِکُم قالوا: نَطْلُبُ دَمَ عُثمانَ قالَ الحَسَنُ: اَیا سُبْحانَ اللهِ اَفما کانَ لِلْقَوْمِ عُقُولٌ فَیَقُولوُنَ: وَ اللهِ ما قَتَلَ عُثمانَ غَیْرَکُم.
(خلاصه ترجمه): حاکم در کتاب «المستدرک» مینویسد: اسرائیل بن موسی میگوید: شنیدم از حسن که میگفت طلحه و زبیر آمدند در بصره، مردم به ایشان گفتند برای چه آمدهاید بصره؟ گفتند: آمدهایم برای خونخواهی عثمان، حسن (از روی تعجب) گفت: سبحان الله این مردم عقل ندارند که تا به این دو نفر بگویند: سوگند به خداوند که نکشت عثمان را غیر از شماها.
40. در کتاب « الامامة و المیاسة » آمده:
لمّا نَزَلَ طَلْحَهُ و الزُّبَیرُ وَ عایشةُ بِاَوُطاسِ مِنْ اِرْضِ خَیْبَرَ اَقْبَلَ عَلَیْهِمْ سَعیدُ بْنُ العاصی عَلی نَجِیبٍ لَهُ فَاَشْرَفَ عَلَی الناسِ وَ مَعَهُ الْمُغیرةُ بْنُ شُعْبة فَنَزَلَ وَ تَوکَّأَ علی قَوْسٍ لَهُ سَوْداءُ فَاتی عایِشَةَ فَقالَ: اَیْنَ تُریدینَ یا اُمّ المؤمنینََ قالَت: اُریدُ اَلْبَصرةَ قالَ وَ ما تَصنعینَ بِالْبَصرةِ قالَتْ اَطْلُبُ بِدَمِ عُثمانَ قال فَهؤلاءٍ قَتَلةُ عُثمانَ مَعَکَ ثُمَّ اَقبَلَ عَلی مَرْوانَ فقالَ لَهُ اِیْنَ تُریدُ اِیضاً؟ قالَ البَصْرةَ قالَ وَ ما تَصْنَعُ بِها قالَ اَطْلُبُ قَتَلَة ع ُثمانَ قالَ فَهؤلاءِ قَتَلَة عُثمانَ مَعَک، اِنَّ هذَینَ الرَُّجلَیْنِ قَتَلا عُثمانَ: طَلْحَة وَ الزُّبَیْر وَ هُما یُریدانَ الْاَمَر لِاَنْفُسِهِما فَلمّا غَلَبا عَلَیه قالا نَغْسَِلُ الدَّمَ بِالدَّمِ وَ الحوبَةَ بِالتَوْبةِ ثُم قالَ الْمُغَیرةُ بْنُ شُعْبَةِ: ایّها الناسُ اِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُم مَعَ اُمِّکُمْ فَارْجِعُوا بِها خَیراً لَکُم وَ اِن کُنتُم غَضَبْتُم لِعُثمانَ فَرؤُساکُم قَتَلوا عُثمانَ وَ اِنْ کُنْتُمْ نَقَمْتُم علی علیٍّ شیئاً فَبَیِّنُوا ما فنَقُمْتَم عَلَیهِ اُنْشِدْکُمُ اللهَ فِتْنَتَیْنِ فی عامٍ واحِدٍ فَاَبَوا اِلاّ اَنْ یَمْضُوا بِالنّاسِ.
این کلمات را ابن قتبه دنیوری در کتاب فوق الذکر طبع مطبعة امیر قم (منثورات الشریف الرضی) جلد 1، صفحه 82 نقل نموده است.
(ترجمه به طور خلاصه): هنگامی که طلحه و زبیر وارد اوطاس (که از اراضی خیبر است) شدند سعید بن عاصی با مغیرة بن شعبه نزد ایشان آمدند، سعید از اسبش پیاده شده در حالی که قوسی (کمان) در دست داشت، آمد به طرف عایشه و گفت ای امالمؤمنین به کجا میخواهی بروی؟ جواب داد بهسوی بصره (سعید) گفت در بصره چهکار داری؟ جواب داد برای خونخواهی عثمان (سعید) گفت اینهایی که با تو هستند کشندگان عثمانند سپس (سعید) رو به مروان کرد و گفت تو کجا میروی؟ گفت بهطرف بصره (سعید) پرسید در بصره چه کار داری؟ گفت برای خونخواهی عثمان (سعید) به او نیز گفت اینهایی که با شما هستند: این دو مرد «طلحه و زبیر» قاتلین عثمانند (سپس اضافه کرد): این دو نفر (طلحه و زبیر) قصد دارند حکومت را برای خودشان در دست بگیرند، و هنگامی که بر این امر (حکومت) غلبه نمودند میگویند خون را با خون میشوییم و گناه را با توبه (پس از سعید) مغیره آمد پیش ایشان و گفت ای مردم اگر شما با مادرتان (عایشه) خارج شدهاید او را برگردانید که این برای شما بهتر است، و اگر برای عثمان غضب کردهاید همین رؤسای شما قاتلین عثمانند، و اگر از علی بن ابیطالب شکایتی دارید بگویید: چه بدی از او دیدهاید؟ شما را بهخداوند سوگند میدهم (دست بردارید) آیا در یک سال دو فتنه و آشوب بهپا شود؟ ایشان گوش به این گفتارها ندادند حرکت کردند و رفتند.
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی در این حدیث بالا نام عایشه نیز آورده شده، شما این حدیث را فراموش نکنید که در آینده ضمن احوالات عایشه بهکار میآید.
41. ابن ابی الحدید در شرح نهجالبلاغه جلد 2، صفحه 500 مینویسد:
خَرَجَ عُثمانُ بنُ حَنَیْفِ اِلی طَلحَةِ وَ الزُّبَیرَ فی اَصْحابِه فَناشَدَهُمْ اللهَ وَ الاِسْلامَ وَ اَذْکَرَهُما بَیْعَتَهما عَلِیاً عَلِیّاً فَقالا نَطْلُبُ بِدَمِ عُثمانَ فَقالَ لَهما ما اَنْتُما وَ ذاکَ؟ اَیْنَ بَنُوهُ اَیْنَ بَنو عَمِّهِ الَّذینَ هَمُ اَحقُّ بِه مِنْکُمْ، کَلاّ وَ اللهِ وَ لکِنِّکما حَسَدْتُماهُ حَیْثُ اِجْتَمَعَ الناسُ عَلَیْهِ وَ کُنْتُما تَرجوانَ هَذا الْاَمَرَ وَ تعملانَ لَهُ، وَ هَلْ کانَ اَحَدٌ اَشَدَ عَلی عُثمانَ قَوْلاً مِنْکُما، فَشَتماهُ شَتْماً قَبیحاً وَ ذکرا اُمَّهُ الحدیث.
عثمان بن حنیف با اصحابش آمد بهطرف طلحه و زبیر و این دو نفر را بهخداوند و اسلام سوگند داد، و بهیادشان آورد که با علی بنابیطالب بیعت کردهاید، این دو نفر گفتند ما بهخونخواهی عثمان خروج کردهایم (عثمان بن حنیف) گفت شما را چه کار به این خونخواهی؟ کجا هستند پسران عثمان کجا هستند پسر عموهایش؟ آنان سزاوارترند به خونخواهی از شماها، (سپس به این دو نفر گفت) سوگند بهخداوند که نظر شماها این خونخواهی نیست لیکن هنگامی که شما دیدید مردم گرد عثمان جمع شدهاند، حسد ورزیدید و شما امید حکومت دارید و برای همین امر کوشش میکنید، آیا کسی از شما دو نفر بدگوتر به عثمان بوده؟ طلحه و زبیر دشنام قبیحی به عثمان بن حنیف دادند و ما در شرا نیز به بدی یاد کردند.
42. تاریخ طبری در وقعه جمل (درباره جنگ جمل) و نیز تاریخ طبری مسعودی (در همین باره) مینویسند: زمانی که علی بن ابیطالب(ع) آمد بصره و با زبیر روبهرو شد، او را موعظه نمود سپس به او گفت:
زُبَیرُ اَتَذْکُرُ یَوْمَ مَرَرْتَ مَعَ رَسُولُ اللهِ(ص) فی بَنی غُنْم فَنَظَر اِلّی فَضَحکَ وَ ضَحکْتَ اِلیْه فَقُلتَ لا یَدَعُ اِبْنُ اَبیطالبٍ زَهْرَوهُ فَقالَ لَکَ رَسُولُ الله(ص): صَهْ اِنّه لَیْس بِهِ زَهْوٌ وَ لَتُقاتِلنَّهُ وَ اَنْتَ له ظالمٌ.
ای زبیر یادت میآید آن روزی که با پیغمبر(ص) در «بنی غنم»: میگذشتی، در این هنگام نگاه پیغمبر(ص) به من افتاد و خندید و من هم به او خندیدم پس تو به پیغمبر عرض کردی علی دست از خودنمایی برنمیدارد، پیغمبر به تو فرمود: ساکت باش علی خودنمایی ندارد، و البته تو با علی جنگ خواهی کرد در حالتی که تو نسبت به او ظالم و ستمکاری؟
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی از آنچه مورخین و محدثین اهل تسنن درباره طلحه و زبیر نوشتهاند و من هم اندکی از آنها را به عرض شما رساندم) شما چه برداشتی کردهاید؟ و از آنها چه حاصلی بهدست شما آمد؟
نصرتآبادی: آقای بابویهی آنچه من از این احادیث استفاده کردم (هر چند کراهت دارم آنها را به زبان آورم) معلوم میشود طلحه و زبیر از قاتلین عثمان بودهاند و نیز معلوم میشود که همین دو نفر بودند خونخواهی عثمان را بهانه کردند و مردم را با عایشه به راه انداختند و در نتیجه جنگ جمل را به پا کردند و افراد بسیاری را به کشتن دادند.
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی ناگفته نماند که ضمن احوالات عایشه، بقیه اعمال و رفتارهای طلحه و زبیر نیز بیان خواهد شد منتظر باشید.
بحث امروز به همین جا خاتمه پیدا کرد و آقایان خداحافظی کردند و رفتند.