طلحه یکی از بزرگان صحابه به شما میرود، طلحه پسرعموی عایشه دختر ابابکر است.
34. در تفسیر ابنکثیر و تفسیر قرطبی و تفسیر آلوسی ذیل تفسیر آیه شریفه:
«وَ ما کانَ لَکُم اَنْ تُؤذُوا رَسُولَ اللهِ وَ لا اَن تَنْکِحُوا اَزواجَهُ مِنْ بَعْدِه اَبداً اِنّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَاللهِ عَظیماً». [52] آوردهاند لمّا نَزَلَتْ آیةُ الحِجابِ وَ احْتَجَبَ نِساءُ النَّبِیّ قالَ طَلْحَةُ: اَیَحْجُبنا محمدٌ عَنْ بِناتِ عمْنا وَ یَتَزَوجُ نِساءنا مِنْ بَعْدِنا فَاِن حَدَثَ به حَدَثٌ لَنَتَزَوَّجَنَّ نِساءَهُ مِن بَعْدِه.
بابویهی:
(خلاصه ترجمه): هنگامی که آیه حجاب نازل شد و زنان پیغمبر در حجاب رفتند طلحه گفت محمد دخترهای عموی ما را از ما مستور میدارد و بعد از ما با زنان ما ازدواج میکند اگر برای او حادثهای رخ دهد (یعنی بمیرد) البته ما با زنان او ازدواج خواهیم کرد.
پیغمبر از این گفتار طلحه اذیّت شدند در این هنگام این آیه شریفه ای که در بالا درج است نازل گردید.
35. بلاذری در کتاب «انساب» جلد 5 صفحه 90 :
کانَ الزُّبَیرُ وَ طَلْحَةُ قَدْ اِسْتَولَیا عَلَی الْاَمْرِ وَ مَنَعَ طَلْحَةُ عثمان مِنْ اَنْ یَدْخُلَ عَلَیْهِ الْماءَ الْعَذْبِ فَاَرْسَلَ عَلِیٌّ اَلی طَلْحَة وَ هُوَ فی اَرْضٍ لَهُ عَلی مِیلٍ مِنَ الْمَدینَةِ: اَنْ دَعْ هذا الرَّجُلَ فَلْیَشْرِبْ مِنْ مائهِ وَ مِنْ بِئْرِهِ یَعْنی بِئْرِِ رُوْمة وَ لاتَقْتُلُوه مِنَ العَطَشِ فَاَبی فَقالَ عَلِیٌّ لوْلا اِنّی قَدْ آلَیْتُ یَوْمَ ذی خَشَبٍ اَنّهُ اِنْ لَمْ یُعْطِنی لا اَرُدُّ عَنْهُ اَحَداً لَادَخَلْتُ عَلَیْهِ الماءَ.
(خلاصه ترجمه): بلاذری در کتاب «انساب» مینویسد زبیر و طلحه بر مردم مسلط شدند و خانه عثمان را از آب جلوگیری نمودند، علی بن ابیطالب فرستاد به سوی طلحه (طلحه در یک میلی مدینه در زمین زراعتی خود بود) که عثمان را واگذار تا آب بنوشد و از چاه خودش (چاه رومه) آب ببرد و نکُش او را از تشنگی، طلحه اطاعت علی را نکرد سپس علی گفت اگر سوگند یاد نکرده بودم (روز ذی خشب) که اگر عثمان مرا اطاعت نکند احدی را از او جلوگیری نمیکنم، حتماً آب بر او میفرستادم.
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی مشهور نزد مورخین (حتی تاریخنویسان اهل تسنن) است که یکی از کشندگان عثمان، طلحه بوده و احادیث در این باره زیاد است و من اندکی از آنها را از کتب خودتان برای شما نقل میکنم:
36. بلاذری در کتاب «الانساب» جلد 5، صفحه 81 از ابن سیرین نقل کرده: اِنَّه قالَ لَمْ یَکُنْ اَصْحابُ النَّبِیّ(ص) اَشَدَّ عَلی عُثْمانَ مِنْ طَلْحَةٍ. یعنی در میان اصحاب پیغمبر(ص) شدیدترین مردم برعلیه عثمان طلحه بوده است.
37. تاریخ ابن عساکر در جلد 7، صفحه 84 مینویسد:
مروان بن الحَکَم در جنگ جمل حاضر بود گفت: لا اَطْلُبْ بثِارِیْ بَعْدَ الیَوْمِ فَهُو الَّذی رَمی طَلحَة فَقَتَله ثُم قالَ لِاَبانِ بنِ عُثْمانَ قَدْ کَفَیْتُکَ بَعْضَ قَتلَةِ اَبیکَ الحدیث.
(خلاصه ترجمه): مروان بن حَکَم: مطالبه خون خود را نمیکنم بعد از امروز پس از آن تبری به سوی طلحه رها کرد و او را کشت، سپس رو کرد به «ابان» پسر عثمان و گفت یکی از قاتلین پدرت را کشتم.
38. ابن ابین الحدید در شرح نهج البلاغه جلد 2، صفحه 500 مینویسد: لَما نَزَلَ طَلْحَهُ وَ الزُّبَیرُ السَبْخَةَ (مَوضِعٌ بالْبَصْرَة) اَتّاهُما عَبْدُاللهِ بنِ الحَکیمِ التَمیمِی لِکَتْبٍ کانّا کَتَباها اِلَیهِ فَقال لِطَلْحةِ: یا ابا مُحمّدِ اَما هذه کَتْبُکَ اِلَیْنا قالَ بلی قالَ: فَکَتَبْت اَمْسَ تَدْعُونا اِلی خَلْعِ عُثمانَ وَ قَتْلِه حَتّی اِذا قَتَلَتهُ اَتَیْتَنا ثائِراً بِدَمِهِ؟ فَلِعَمْری ما هذا رَأیُکَ لاتُریدُ اِلاّ هذه الدُّنیا مَهْلاً اِذا کانِ هذا رَأیُکَ فَلِمَ قَبِلتَ مِنْ علیٍّ ما عَرَضَ عَلَیْکَ مِنَ البَیْعةِ فَبایَعْتَهُ طائِعاً راضیاً ثُم نَکَثْتَ بیعتک لِتُدْخِلَنا فی فِتْنَتِکَ الحدیث.
(خلاصه ترجمه): ابن ابی الحدید میگوید: هنگامی که طلحه و زبیر وارد سبخه (موضعی است در ببصره) شدند عبدالله بن الحکیم تمیمی آمد نزد ایشان برای نامههاییکه این دو نفر به او نوشته بودند. پس به طلحه گفت ای ابا محمد اینها نامههای تو است که برای ما نوشته بودی؟ طلحه گفت آری اینها نامههای منست، عبدالله به او گفت تو دیروز ما را به سوی خود خواندی برای خلع کردن عثمان (از مقام خلافت) و کشتن او تا اینکه کشتی او را، و حالا آمدهای به سوی ما برای خونخواهی عثمان، پس بهجان خودم سوگند که رأی تو این نیست (که خونخواهی عثمان کنی) تو مقصدی نداری مگر دنیاداری، مهلت بده، اگر تو راستی قصدت دنیاپرستی نیست، پس چرا آن وقتیکه ترا برای بیعت با علی بن ابیطالب خواندند از روی رضا و رغبت و اطاعت با او بیعت کردی سپس آن بیعت را شکستی، و اکنون آمدهای بهسوی ما تا ما را در فتنه و فساد خود داخل کنی؟
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی خوب در احوالات این صحابه دقت کنید و ببینید که این گروه چه ننگهایی را برای اسلام بهبار آوردهاند و چه فسادهایی را که به راه انداختهاند و چه خونهای ناحقی را که ریختهاند، یک روز خلیفه برای مردم میتراشند روز دیگر او را میکشند باز روز دیگر برای خونخواهی او بهراه میافتند.
آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی شما نگویید که چرا شیعه به اصحاب پیغمبر خوشبین نیستند و با نظر سوء به آنان نگاه میکنند، من به شما بگویم: دوستی و دشمنی شیعه از روی غرض شخصی نیست حبّ و بغض شیعه از روی تعصبات قومی جاهلانه نیست، بلکه بهجهت آن است که شیعه اینگونه اعمال و رفتارهای ننگآوری را (که نمونهای از آنها را برای شما در بالا نقل کردم) از کتب تاریخ خودتان درباره عدّهای از اصحاب میبینند.
نصرتآبادی و نوبختی: آقای بابویهی ما حق به شما میدهم و گواهی میدهم که هر کس از اهل تسنن اینگونه قضاوت ناحقی را درباره شما بنماید، یا به جهت آنستکه از احادیث و تاریخ اطلاع ندارد و یا او شخصی است مغرض و گرفتار تعصبات جاهلانه قومی و طوایفی.