ابن صباغ مالکی (متوفای سال 855 هـ) کتاب خود را که به نام «الفصول المهمّه فی معرفه احوال الائمه» به دوازده فصل تقسیم بندی کرده و هر فصل از آن را مخصوص به یکی از ائمه دوازدهگانه قرار داده، و حسب و نسب و فضایل و موالید و وفاتهای آن بزرگواران را در آن فصول شرح داده است، و فصل دوازدهم آن مختص به حضرت مهدی علیه السلام میباشد، طالبین به آن کتاب مراجعه کنند و از نزدیک آن را بررسی نمایند، و من در مبحث روز یکشنبه 10 ذیحجه اشارهای به این کتاب کردهام و خطبه آن را که در فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام انشاء کرده است نقل نمودهام مراجعه شود.
شیخ الاسلام محدّث کبیر ابراهیم جُوینی خراسانی شافعی (متوفای سال 730) قسمتی از جلد دوم کتاب خود «فرائد السمطین» را اختصاص به حضرت مهدی(ع) داده، و درباره ولادت و نسب و ظهور و قیام و دیگر احوالات او از رسول الله صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت علیهم السلام متجاوز از سی حدیث در آنجا نقل کرده است، طالبین به این کتاب نامبرده مراجعه نمایند و من تیمّناً و تبرکاً یک حدیث از آنها را در اینجا بیان میکنم:
[شزرة من روایات ابن عباس حول ظهور المهدی المنتظر و املائه الدنیا قسطاً و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا 562 اخبرنی مفید الدین ابوجعفر محمد بن علی بن ابی الغانم ابن الجهم الحلی رحمه الله اجازة، قال: ................
عن عبدالله بن عباس قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): ان خلفائی و اوصیائی و حجج الله علی الخلق بعدی لاثنا عشر، اولهم اخی و آخرهم ولدی
قیل یا رسول الله و من اخوک؟ قال: علی بن ابیطالب، قیل: فمن ولدک؟ قال: المهدی الذی یملؤها قسطا و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً.
و الذی بعثنی بالحق بشیراً لو لم یبق من الدنیا الاّ یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج فیه ولدی المهدی، فینزل روح الله عیسی بن مریم فیصلّی خلفه، و تشرق الارض بنور ربها و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب.
ابن عباس میگوید: پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: خلفاء و اوصیاء من که بعد از من حجّت خدا هستند بر مردم دوازد تن میباشند، اولین ایشان برادر من و آخرینشان فرزند منست، پرسیدند برادر شما کیست؟ فرمود علی بن ابیطالب، پرسیدند فرزند شما کیست؟ فرمود: مهدی است که زمین را پر از عدل و داد میکند همان طوری که پر از ظلم و جور شده باشد،
(سپس فرمود): سوگند به آن خدایی که مرا مبعوث کرد اگر باقی نماند از دنیا مگر یک روز البته خداوند آن را طولانی میکند تا آن که فرزند من مهدی خروج کند، و در آن هنگام روح الله عیسی بن مریم از اسمان فرود میآید و پشت سر او نماز میگذارد، و زمین به سبب نور خدا د رخشان میگردد، و حکومت (مهدی علیه السلام) شرق و عرب جهان را فرا میگیرد.
«وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِی الاَْرْضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا یحْذَرُونَ»القصص: 5 و 6.
علاء الدین متّقی که از علماء اهل تسنّن است در کتاب خود «کنز العمال» ج 14 ص 261 بابی باز کرده به نام «خروج المهدی» و در این باب از شماره 38651 تا شماره 38709 پنجاه و هشت حدیث نقل کرده است و من یکی از آنها را در اینجا ذکر میکنم و برای اطلاع کامل به آن کتاب مراجعه نمایند:
38653ـ ابشروا بالمهدی رجلٌ من قریش من عترتی یخرج فی اختلاف من الناس و زلزال فیملأ الارض قسطا و عدلاً کما ملئت ظلما و جورا، و یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الارض، و یقسم المال صحاحاً بالسویّة و یملأ قلوب امّة محمّد صلی الله علیه و سلّم غنی و یسعهم عدله حتی انه یأمر منادیا فینادی: من له الحاجة الیّ؟ فما یأتیه الاّ رجل و احد یأتیه فیسأله، فیقول ائت السادن حتی یعطیلک فیأتیه فیقول انا رسول المهدی الیک لتعطینی مالاً، فیقول: احثُ، فیحثی و لا یستطیع ان یحمله، فیلقی حتی یکون قدر ما یستطیع ان یحمله، فیخرج به فیندم فیقول: انا کنت اجشع امة محمد نفساً، کلهم و دعی الی هذا المال فترکه غیری، فیرد علیه فیقول: انا لا نقبل شیئاً اعطیناه. الحدیث.
حدیث فوق را کنز العمال از مسند احمد حنبل از ابوسعید نقل کرده است.
ابو سعید خدری میگوید: پیغمبر(ص) فرمود: شاد باشید به مهدی علیه السلام که مردیست از قریش از عترت من و خروج میکند در حالی که مردم گرفتار زلزلهها و اختلافات میباشند، پس پر میکند زمین را از عدل و داد همان طوری که پر شده است از ستم و جور، ساکنان آسمان و زمین از او خوشنود میشوند، و اموال را در بین مردم به طور صحیح و مساوی تقسیم میکند و تمام قلوب امّت محمّد(ص) را بینیاز میگرداند، و عدالتش همه را فرا میگیرد.
تا آنکه منادی از طرف او ندا میکند که هر که به ما حاجتی دارد بیاید، و هیچ کس نیست که اظهار احتیاج کند، مگر یک نفر میآید و درخواستی مینماید (حضرت مهدی(ع)) به او میفرماید برو نزد دربان ما پس به نزد او میرود و میگوید من فرستاده مهدی(ع) هستم تا به من چیزی بدهی، دربان به او دستور میدهد تا ظرفش را از آن اموال پر میکند به طوری که نمیتواند آنها بردارد، پس آن را سرازیر کرده و قسمتی از محتویات را خالی نموده به اندازهای که بتواند حمل کند، و چون از نزد دربان خارج میشود با خود میگوید: مگر من حریصترین امت محمد هستم؟ جمیع مردم به سوی این اموال دعوت شدهاند و هیچ کس به سراغ آنها نیامده است جز من، پس آن ها را برمیگرداند، ولی دربان به او میگوید ما چیزی را که به کسی بخشیدیم دیگر پس نمیگیریم.
دانسته باد آنکه بیش از این کتابی از کتب اهل تسنّن فعلاً نزد اینجانب حاضر نبود تا زاید بر این نامبردگان احادیثی از انها نقل نمایم، و برای افراد منصف همین مقدار از دلیل کافیست و چنانچه طالب تفصیل بیشتری باشند بر ایشانست که دیگر از صحاح و مسانید و کتب عامه را جستجو کنند و به آنها مراجعه نمایند.
و آخر دعونا الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
و قد فرغت من جمع المباحث و تحریرها یوم الخمیس 23 شهر ذیحجة الحرام سنه 1417 هـ ق مطابق 1376 ش هـ علی هاجرها و آله آلاف التحیّة و الثنا.
الاحقر محمّد بابویهی تهرانی