صفحه اصلی   ارتباط با ما

Top of Box
Login ورود کاربران
کلمه کاربری

رمز عبور


Bottom of Box
Top of Box
Statistics آمار بازدیدکنندگان کاربران آنلاین : 49
بازدید های امروز : 7,871
بازدید های دیروز : 15,448
کل بازدید ها : 45,648,498
بازدید از این صفحه : 7836
پر بازدید ترین روز : 1392/2/23
بیشترین بازدید : 41593
بیشترین کاربر آنلاین : 623
Bottom of Box
Top of Box
با قرار دادن لینـک و لـوگـوی ما در وب سـایت یا وبـلاگتان جـهت معرفی و تـشویق بـازدیـدکنندگان به بازدید از این سایت از اجـر معنوی آن بهره مند شوید
Logo of Monazere.ir
Bottom of Box

برنامه نویسی اختصاصی
هاست 50 مگابایت
یک دامنه ir
ریسپانسیو
قابلیت ارتقا


اشعار امیرالمؤمنین(ع) و حسّان ثابت درباره غدیر خُمّ

اینک اشعاری که از صدر اسلام در فضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام (و درباره خلافت و وصایت و نصب او در روز غدیر خم گفته شده است قسمتی از آن‌ها را در این‌جا می‌آورم، ولی ابتدائاً برای تیمّن و تبرک دو قصیده از خود حضرتش علیه السلام ـ که در واقع دلیل محکم و مستحکمی بر امامتش می‌باشد ـ نقل می‌کنم. قال علیه السلام:

محمد النبی اخی و صنوی و حمزة سیدالشهداء عمّی
و جعفر الذی یُضحی و یُمسی یطیر مع الملائکة ابن امّی
و بنت محمد سکنی و عرسی منوط لحمها بدمی و لحمی
و سبطا احمد و لدی منها فایّکم له سهم کسهمی
سبقتکمُ الی الاسلام طرّا علی ما کان من فهمی و علمی
فاوجب لی ولایته علیکم رسول الله یوم غدیر خمّ
فویل ثم ویل ثم ویل لمن یلقی الاله غداً بظلمی

تاریخ ابن عساکر به جای «صنوی» «صهری» گفته.

در روایت ابن ابی الحدید و ابن حجر و ابن شهر آشوب به جای این مصرع «علی ما کان فهمی و علمی» چنین است «غلاماً ما بلغت او ان حلمی».

علی بن احمد واحدی از ابوهریره نقل کرده که گفت: عده‌ای از اصحاب رسول الله صل الله علیه و آله ـ از جمله ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر، فضل بن عباس، عمّار، عبد الرحمن بن عوف، ابوذر، مقداد، سلمان و عبدالله بن مسعود رضی الله عنهم اجمعین ـ گِرد یک‌دیگر جمع شد و مناقب خود را واگو می‌کردند، در این هنگام علی علیه السلام وارد بر ایشان شده و فرمود: چه می‌کنید؟ عرض کردند مناقبی که از رسول الله(ص درباره خودمان شنیده‌ایم مذاکرده می‌کنیم، علی علیه السلام فرمود مناقب مرا هم بشنوید پس این اشعار را انشاء نمود:

لقد علم الأنام بأن سهمي من الاسلام يفضل كل سهم
و احمد النبي أخى وصهري عليه الله صلى وابن عمى
وانى قائد للناس طرا الى الاسلام من عرب وعجم
وقاتل كل صنديد رئيس وجبار من الاسلام ضخم
وفى القرآن ألزمهم ولائي و اوجب طاعتي فرضا بعزم
كما هارون من موسى اخوه كذاك انا اخوه وذاك اسمى
لذالك اقامنى لهم اماما و اخبرهم به بغدير خم
فمن منكم يعادلني بسهمى و اسلامى وسابقتي ورحمي
فويلٌ ثم ويلٌ ثم ويلٌ لجاحد طاعتي ومريد هضمي
فويلٌ ثم ويلٌ ثم ويلٌ لمن يلقى الاله غدا بظلمي
وويل للذى يشقى سفاهاً يريد عداوتي من غير جرمی [420]

اشعار فوق را قندوزی حنفی در ینابیع الموده ص 68 بدون مقدمه آن از دیوان منسوب به امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است.

خلاصه معانی اشعار بالا: (امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: همانا مردم می‌دانند که سهم من از اسلام بر تمام سهام دیگران برتری دارد، رسول الله(ص برادر و پسر عمو و پدر زوجه من است، در دین اسلام پیشرو عرب و عجم هستم و کشنده هر رئیس دلاور و بزرگ گردن کشان از کفار را قاتلم خدا در قرآنش ولایت و اطاعت مرا بر همه واجب کرده، همان طوری که هارون برادر و وصیّ حضرت موسی(ع) می‌باشد هم‌چنین من برادر و وصی رسول الله هستم، و این گونه خداوند مرا امام بر مردم قرار داده، و کیست مانند من اینطور از اسلام نصیب داشته باشد.

پس وای پس وای پس وای بر کسی که انکار اطاعت مرا کند و در صدد شکست من باشد پس وای پس وای پس وای بر کسی که خدا را روز قیامت ملاقات کند که در حق من ستمکار باشد و وای بر کسی که از روی نادانی بدبخت شود که با من دشمنی نماید بدون آن‌که جرمی داشته باشم.

شیخ الاسلام ابراهیم بن محمد حمّوئی جُوینی خراسانی شافعی در کتاب «فرائد السمطین» ج 1 باب 12 ص 72 می‌نویسد:

انبأنی الشیخ تاج الدین ابوطالب علی بن انجب.......... عن ابی هرون العبدی عن ابی سعید الخدری قال: ان النبی صل الله علیه و آله یوم دعا الناس الی علیّ فی غدیر خمّ امر بما کانت تحت الشجرة من الشوک فقم و ذلک یوم الخمیس ثم دعا الناس الی علیّ [علیه السلام] فاخذ بضبعه فرفعه حتی نظر الناس الی بیاض ابطیه [علیه السلام] ثم لم یتفرقا حتی نزلت هذه الایة: «الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الاِْسْلاَمَ دِیناً» [421] فقال رسول الله صل الله علیه و آله: الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضا الرب برسالتی و الولایة لعلّی علیه السلام،

ثم قال: اللهمّ وال من والاه و عاد منعاده و انصر من نصره و اخذل من خذله.

فقال حسان ثابت یا رسول الله أتاذن لی ان اقول ابیاتاً؟ قال: قل ببرکة الله فقال حسان بن ثابت: یا مشیخة قریش اسمعوا شهادة رسول الله صل الله علیه و آله ثم انشأ یقول:

ینادیهم یوم الغدیر نبیّهم بخمّ و اسمع بالرسول منادیا
بانی مولاکم نعم و ولیّکم فقالوا و لم یبدو هناک التعامیا
الهک مولانا و انت ولیّنا و لاتجدنّ فی الخلق للامر عاصیا
فقال له: قم یا علی فاننی رضیتک من بعدی اماماً و هادیاً

ابو سعید خدری می‌گوید: پیغمبر صل الله علیه و آله روز غدیر خم که روز پنج شنبه بود مردم را به سوی علی بن ابیطالب دعوت نمود (اولاً دستور فرمود تا زیر درختی را جارو کردند و مسلمانان را به جانب علی علیه السلام توجّه داده و زیر بازوی او را گرفته و به اندازه‌ای بالا برد که سفیدی زیر بغل خودش نمایان گردید و از یک‌دیگر جدا نشدند تا آن‌که آیه شریفه: «الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الاِْسْلاَمَ دِیناً» نازل گردید. سپس رسول الله صل الله علیه و آله با صدای بلند تکبیر گفت در مقابل اکمال دین و اتمام نعمت و رضای خداوند از رسالت خود و ولایت علی علیه السلام،

پس عرض کرد بار خدایا دوست بدار هر کسی که علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد، و یاری کن هر که او را یاری کند و واگذار هر که او را کمک ننماید،

حسّان ثابت (که از شعراء مشهور آن زمان بود عرض کرد یا رسول الله آیا اجازه می‌دهی که من چند بیت در این باره بگویم؟ پیغمبر(ص او را اجازه داد، حسّان صدا زد ای بزرگان قریش گوش دهید به شهادت رسول الله(ص سپس اشعار فوق را انشاء نمود.

اوّلین اشعاری که در ارتباط با غدیر خمّ گفته شده است همین اشعار حسان بن ثابت می‌باشد (و آن دو قصیده‌ای که از امیرالمؤمنین علیه السلام در پیش نقل شد برای تیمن و تبرّک بود و گرنه از حیث زمان متأخر از اشعار حسان است.

این اشعار حسّان خود یکی از دلیل‌های معتبر خلافت و امامت امیرالمؤنین علیه السلام می‌باشد که تاریخ آن را ثبت کرده محدثین و مورّخین کثیری آن را نوشته‌اند که ذیلاً نام آوری شده‌اند. [422]

اول کسی که از محدثین اشعار حسان را نقل کرده است، سلیم بن قیس هلالی تابعی از علمائش یعه در کتاب خود به نام «سلیم بن قیس الهلالی الکوفی» می‌باشد.

این کتاب مورد اعتماد شیعه و سنّی بوده و عده‌ای از علماء اهل تسنّن از سلیم روایت کرده‌اند که از جمله آن‌ها است:

حسکانی در شواهد التنزیل، و حموینی در فرائد السمطین، و ابن شهاب همدانی در مودة القربی و قندوزی حنفی در ینابیع المودة ، و دیگران از ایشان و اشعار حسّان بن ثابت بنابر نقل سلیم بن قیس چنین است:

(ابن بن ابی عیاش عن سلیم قال سمعت ابا سعید الخدری یقول ان رسول الله صل الله علیه و آله و سلّمدعا الناس بغدیر خمّ فامر بما کان تحت الشجرة من الشوک فقام و کان ذلک یوم الخمیس ثم دعا الناس الیه و اخذ بضبع علی بن ابیطالب علیه السلام فوقعها حتی نظرت الی بیاض ابط رسول الله(ص فقال من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله،

قال ابوسعید فلم ینزل حتی نزلت هذه الایة «الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الاِْسْلاَمَ دِیناً» [423] فقال رسول الله(ص الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضا الربّ برسالتی و بولایة علیّ من بعدی

فقال حسان بن ثابت یا رسول الله ائذن لی لاقول فی علیّ ابیاتاً، فقال: قل علی برکة الله، فقال حسّان یا مشیخة قریش اسمعوا قولی بشهادة من رسول الله صل الله علیه و آله و سلّم.

الم تعلموا ان النبی محمدا لدی دوح خم حین قام منادیا
و قد جاء جبرییل من عند ربه بانّک معصوم فلاتک وانیا
و بلغهم ما انزل الله ربهم و ان انت لم تفعل و حاذرت باغیا
علیک فما بلغتهم عن آله هم رسالته ان کنت تخشی الاعادیا
فقام به اذ ذاک رافع کفه به یمنی یدیه معلن الصوت عالیا
فقال لهم من کنت مولاه منکم و کان لقولی حافظا لیس ناسیا
فمولاه من بعدی علی و اننی به لکم دون البریه راضیا
فیارب من و الی علیا فو آله و کن للذی عادی علیا معادیا
و یارب فانصر ناصریه لنصرهم امام الهدی کالبدر یجلو دیاجیا
و یارب فاخذل خاذلیه و کن لهم اذا وقفوا یوم الحسال مکافیا
 

[420].اشعار با مقدمه آن را واحدی نقل کرده. (به نقل الغدیر.

[421].المائده: 3.

[422]. مرزبانی در «مرقاة الشعر»؛ 2. ابوسعد خرکوشی در «شرف المصطفی»؛ 3. ابو نعیم اصفهانی در «ما نزل من القرآن فی علیّ»؛ 4. سجستانی در «کتاب الولایة»؛ 5. خوارزمی در «مقتل الامام السبط الشهید» و «مناقب»؛ 6. ابوالفتح نطنزی در «الخصائص العلویّة علی سایر البریّة»؛ 7. ابن جوزی حنفی در «تذکرة الخواص»؛ 8. کنجی شافعی در «کفایة الطالب»؛ 9. شمس الدین حنفی در «نظم درر السمطین»؛ 10. جلال الدین سیوطی در «الازدهار فیما عقده الشعرائ من الاشعار». (به نقل الغدیر ج 2 ص 34.

[423].المائده: 3.