بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی شما میدانید اسلام برای اموات و مردگان آداب بسیاری مقرر کرده، برخلاف سایر ملل که اهمیتی به مردگان خود نمیدهند، از جمله آداب و وظایف نسبت به اموات مسلمین آن است که هر مؤمنی بمیرد بایستی سایر مؤمنین را از مردن او باخبر کنند تا در تجهیز و تشییع و تکفین و دفن او شرکت نمایند. آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی من از شما میپرسم آیا برای افضل اولاد آدم و اشرف کائنات و سرآمد انبیاءعظام و برترین پیامبران اوالعزم و شارع دین اسلام محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم، سزاور نبوده که در این مصیبت عظمی تمام اهل مدینه بسیج شوند و تا آنجایی که امکانات به آنها اجازه میداده افراد را به اطراف و اکناف به روستاها و قصبات بفرستند، و مسلمانان آن مناطق را مطلع کرده شرکت دهند، تا در این امر عظیم، تعظیم شعائر دینی شده، و هم مسلمین را در این ثواب بزرگ سهیم کرده و هم تسلیت خواطر بازماندگان و اهل بیت گرام آن سرور عظیم الشأن شده، و هم خداوند سبحان را امتثال و از خود راضی و خوشنود کرده باشند.
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی الحق و الانصاف اگر صد ها برابر آنچه شما فرض نمودید مسلمانان آن عصر در تجهیز و تشییع و تدفین آن حضرت(ص) به عمل میآوردند عُشری از معشار حقوقی که آن بزرگوار بر مسلمین دارند اداء نکرده بودند.
ما در میان جامعه خودمان زیاد میبینیم هرگاه یکی از زعماء و علماء فوت میکنند، چنان آنان را تجلیل مینمایند و مجالس ترحیم بیشماری در مواضع مستعده و در مساجد برای آنان تشکیل میدهند که بازماندگان ایشان گویا مصیبت وارده را فراموش کردند با آنکه این شخصیتها همه ریزهخوار خوان نعمت آن سرور و قطرهنوش آن قلزم اعظم به شمار میروند.
بابویهی: آقای نصرتآبادی من از شما کمال تشکر را دارم که انصاف به خرج داده و حق مقام را ادا نمودید، اکنون من نیز به گفتار شما اضافه میکنم: آن عُشر از معشار تجلیلی را که انجام ندادند پیشکش ایشان، بلکه متقابلاً عمر شمشیر خود را کشیده و مردم مدینه را تهدید نموده تا کسی فوت آن حضرت را بر زبان نراند و این خبر پخش نشود و از مدینه به خارج از آن نرسد تا آنکه مردم هجوم نیاورند و اجتماع نکنند.
نصرتآبادی و نوبختی: آقای بابویهی مگر شرکت کردن مسلمانان در امورات مربوطه به جنازه آن حضرت(ص)، ضرری برای عمر داشته است که از آن جلوگیری کرده و مردم را از دخالت در این امر تهدید مینموده؟
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی در این کار نیز سرّی مدغم و در پس پرده رازهایی پنهان است همانطوری که در بحث گذشته خواطر نشان کردم افشاء و پردهبرداری از آن موکول به بحث در خلافتست.
آقای نصرتآبادی ما از آن تجلیلها صرفنظر میکنیم آیا نباید با آن وجود مقدس معامله یک فرد مسلمان بشود، و برای جثّه شریف او یک تجهیز و تشییع شخص عادی را به جا آورند؟
آقای نصرتآبادی شما یک فرد روحانی و بااطلاعی هستید، من از شما میپرسم آیا شما در هیچ یک از کتب فقهیّه «در باب حدود» دیدهاید و یا از یک فقیهی شنیدهاید که اعلام فوت یک مرده مسلمان، یکی از گناهان کبیره باشد؟ و برای آن در شرع مطهّر حدی تعیین شده باشد؟ آن هم سر از تن جدا کردن همچنانکه عمر بن خطاب اعلام نمود؟ آیا این گفتار عمر جز بدعت چیز دیگری محسوب میشود.
آقای نصرتآبادی اگر این اخبار و احادیث که درباره ابوبکر و عمر نقل شد افتراء و دروغ است، چرا مورّخین اهل تسنّن آنها را در کتابهای خود نوشتهاند در نتیجه خلفا خود را بدنام کرده و کتب خویش را از درجه اعتبار ساقط نمودهاند. و اگر این احادیث صحیح میباشد، پس چرا علماء و دانشمندان شما این امورات شنیعه را نادیده گرفته و ساکت نشستهاند؟
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی مگر جریان مصاحبه من با استادم را آقای نوبختی برای شما واگو نکردند؟
بابویهی: آقای نصرتآبادی مصاحبه شما با استادتان را آقای نوبختی به طور اختصار برای من گفتند.
نصرتآبادی: آقای بابویهی جواب این سؤالات شما در آن مصاحبه اجمالاً مندرج است، نیاز به شرح و تفصیل اینجانب نیست «تو خود حدیث مفصل بخوان از آن مجمل»
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی خوب تأمّل و دقت نمایید و ببینید که اینگونه رویدادها و حادثههای ننگین صدر اول چه سهمی از سهام اختلاف مسلمین جهان را به عهده گرفتهاند.
خشت اول چون نهد معمار کج تــا ثـریّا مــیرود دیــوار کج