18. و نیز درباره شرح این صفت «لیس بفرّار» چنین میگویند: «ثمّ لمّا صنع بخيبر ما صنع من قتل مرحب، و فرار مَن فرّبها، قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: لاعطينّ الراية رجلا يحبّ الله و رسوله، و يحبّه الله و رسوله، ليس بفرّار ـ فاخباره انـّه ليس بفرّار، معرضا عن القوم الذين فرّوا قبله ـ فافتتحها و قتل مرحبا و حمل بابها وحده، فلم يطقه دون اربعين رجلا، فبلغ ذلك رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فنهض مسرورا، فلمّا بلغه انّ رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم قد اقبل اليه، انكفأ اليه اي: مال اليه ـ فقال له رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: بلغني بلاؤك فانا عنك راض، فبكى علي عليه السلام عند ذلك، فقال له رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: امسك. ما يبكيك؟ فقال: و مالي لا ابكي و رسول الله عنّي راض، فقال له رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: انّ الله و ملائكته و رسوله عنك راضون. و قال له صلى الله عليه و آله و سلم: لو لا ان يقول فيك الطوائف من امّتي ما قالت النصارى في عيسى بن مريم، لقلت فيك اليوم مقالا لا تمرّ بملا من المسلمين قلّوا او كثروا الا اخذوا التراب من تحت قدميك، يطلبون بذلك البركة.»
خلاصه ترجمه: پس از آنکه امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ خیبر کارزار نمود و مرحب را بکُشت و افرادی از اصحاب فرار نمودند، پیغمبر(ص) فرمود همانا پرچم را به دست مردی «علی بن ابیطالب(ع)» خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دادر، و خدا و پیغمبر هم او را دوست دارند، و از جنگ فرار نمیکند ـ و این گفتار پیغمبر که علی بن ابیطالب فرار نمیکند، اعتراضی است به آن کسانی که از جنگ فرار کردند. [385]
سپس امیرالمؤمنین علیه السلام قلعه خیبر را فتح کرد و مرحب را کُشت و درب قلعه را به دست گرفت که کمتر از چهل نفر نمیتوانستند آن را از جای بردارند، [386] این واقعه را به پیغمبر(ص) اطلاع دادند، آن حضرت از جای برخواست و با خوشحالی به جانب علی بن ابیطالب حرکت نمود، و چون این خبر به آن بزرگوار رسید به جانب پیغمبر(ص) بیامد، پس به او فرمود جریان این کارزار تو به من رسید، من از تو راضی هستم، در این هنگام علی علیه السلام شروع به گریه نمود، رسو الله(ص) به او فرمود: چرا گریه میکنی؟ عرض کرد چگونه گریه نکنم با آنکه رسول خدا از من راضی است، سپس پیغمبر(ص) به او فرمود: خداوند و ملائکه و پیامبر او از تو خوشنود میباشند.
پس از آن به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: اگر گروهی از امت من درباره تو (غُلوّ نمیکردند) نمیگفتند آن گفتاری که مسیحیها درباره عیسی بن مریم گفتند، البته در حق تو مطلبی را میگفتم که بر هیچ فرقهای عبور نمیکردی مگر آنکه خاک زیر پایت را برای تیمّن و تبرّک برمیداشتند.
و له یوم خیبر فتکات | کبرت منظراً علی من رآها |
یوم قال النبی(ص) انی لا عطسی | رأیتی لینها و حامی حماها |
فاستطاعت اعناق کل فریق | لیروا ایّ ما جد یُعطاها |
فاتاه الوصیّ ارمد عین | فسقاه من ریقه فشفاها |
و مضی یطلب الصفوف فولّت | عنه علماً بانّه امضاها |
و بری مرحباً بکف اقتدار | اقویائ الاقدار من ضعفاها |
و دحی بابها بقوة باس | لو حمتها الافلاک منه دحاها |