قسمت هفدهم از «و تفقد امر الخراج» تا «و قلة انتفاعهم بالعبر»
امام علیه السلام در این قسمت از کلامش به مالک اشتر امر میفرماید که موضوع خراج و حقوقهای دینی و همچنین وضع صاحبان خراج و نیز آبادانی اراضی را جداً مورد توجه خود قرار بده:
1. بایستی نخستین همّت حاکم درباره عمران و آبادانی زمین باشد، یعنی کشاورزی را همواره توسعه داده، درصدد احداث قناتها و ازدیات آبها و تولید باغها و تکثیر انواع زراعتها باشد، زیرا هر قدر بهرهبرداری از اراضی زیادتر شود به همان نسبت قسمت خراج افزون میگردد، و در نتیجه مستحقین و مستمندان مردم که در واقع عیالات خراج محسوب میشوند، در آسایش قرار میگیرند و احتیاجاتشان برطرف میشود،
و چنانچه حاکم و زمامداری فقط درصدد دریافت خراج بوده بدون آنکه به آبادانی شهرها بپردازد و یا به محصولات زراعی آنها اهمیّت دهد، بداند که در واقع به نابودی کشور خود و به هلاکت و تباهی مردم کوشیده است،
همه اینها به جهت آنست که مایه حیات بشر از طریق زمین تأمین میشود و ارتزاق جمیع آنان از نباتاتی است که از زمین میرُوید، و اگر هم قسمتی از اغذیه انسانها را حیوانات حلال گوشت به عهده دارند، ولی حیات آنها نیز منتهی به محصولات زمینی خواهد شد و بس.
2. وظیفه دیگر حاکم در اینجا آنست که وضع درآمد صاحبان خراج را بررسی نماید، پس اگر ببیند خراج دهندگان از سنگینی این حقوق شکایتی داشتهاند و یا آنکه علّت و آفتی به محصول آنها رسیده و یا آب زراعی و شبنم ایشان قطع گردیده و یا زمینهایشان به توسط سیلات دگرگون شده و یا بی آبی آنها را تباه کرده است، باید به آنان تخفیف بدهد به اندازهای که امید دارد که وضعشان رو به راه و اصلاح میشود.
3. اگر حاکم بار حقوق صاحبان خراج را سبک نمود و به ایشان تخفیف داد، نبایستی از این عمل خود نگران باشد، زیرا این تخفیفات در واقع اندوختهای میشود که به آبادانی شهرها برمیگردد و سبب جلوه و آرایش حکومت میشود در نظر ملت خود، و باعث خوشبینی و ستایش آنان خواهد شد به اضافه اینکه خود حاکم خرسند میگردد از این عدالتی که میان مردم برقرار کرده است.
و نیز این حاکم به واسطه این مدارایی که با مردم خود نمود و میان ایشان عدالت و رفاه برقرار کرد، در واقع تکیهگاهی برای خویش مقرّر نموده است، و اگر پس از این نیکیها پیشآمدی رُخ دهد و آن را به رعایا واگذار کند البته با خوشدلی انجام خواهند داد، و بار آن را خواهند کشید.
4. امام علیه السلام در اینجا (اعلام خطر میکند به مالک که مبادا یک روزی درصدد جمع کردن اموال باشد) میفرماید، همیشه چنین بوده است که ویرانی هر سرزمینی به جهت دست تنگی اهل آنست، و تنگ دستی رعیت و پریشانی احوال ایشان از سه چیز ناشی میشود: یکی آنکه حاکم آنها متوجه جمعآوری اموال شود که وقتی زمامدار درصدد گرد آوردن اموال گردید، ملت خود را پریشان حال و تنگ دست خواهد نمود و دیگر آنکه مردم به پایداری و بقاء حکومت حاکم بدگمان شوند، که وقتی ملتی چنین سوء ظنّی برای آنها رخ دهد، کم کم از فرمان حاکم خود سرپیچی میکند و این هم به تباهی آنان منتهی خواهد شد و دیگر آنکه از حوادث و پیشآمدهای پیشینیان پند نگیرند و از احوالات گذشتگان درس عبرت نخوانند که در نتیجه بینشی پیدا نخواهند کرد و جمعیّتی که بصیرت و بینایی نداشته باشند رو به نیستی خواهند رفت.