قسمت ششم از «ولیکن ابعد» تا «سوء الظن بالله» .
امام علیه السلام در این قسمت از کلامش به مالک اشتر (رحمه الله) امر میفرماید که چند دسته از مردم را از خود دور کند، و نگذارد آنها دخالت در امور حکومتی داشته باشند و آنان عبارتند از:
1. کسانی که عیبجو هستند و بیش از همه مردم عیوبات دیگران را فاش میکنند.
2. افرادی که دارای صفت بخل میباشند.
3. اشخاص ترسو و کمدل.
4. مردمانی که حریص و طمّاع هستند.
نوبختی: آقای بابویهی این افراد نامبرده چه زیانی برای حاکم و یا برای مردم دارند که امیرالمؤمنین علیه السلام از دخالت کردن آنها نهی کرده است.
بابویهی: آقای نوبختی به گفتار اینجانب توجه نمایید تا به زیان این گروه پی ببرید:
اولا باید دانست که در هر فردی از افراد بشر خواهی ناخواه عیوب و زشتیهایی وجود دارد و ناگزیر گناهانی از آنان سر میزند، و آن کسی هم که نمّامی میکند و در این میان اسرار مردم را فاش مینماید، و ایشان را در نظر حاکم مبغوض میکند، خود یکی از همین گناهکارانی است که گاه و یبگاه معصیتی را مرتکب میشود، پس اگر این افراد با حکّام و زمامداران ارتباط پیدا کنند اعتماد حاکم از همگان سلب میشود و هیچ کس در نزد او مورد اطمینان واقع نخواهد شد و در نتیجه امورات حکومتی راکد و متوقّف میگردد، و کم کم فساد جامعه مسلمین را احاطه مینماید،
ثانیاً اسلام هیچ حاکمی را نصب نکرده است که جستجو کند و عیبهای مردم را کشف نماید، زیرا این خود یکی از اسبابهای بزرگ اغتشاش میباشد، بلکه وظیفه حاکم و والی هر جمعیّتی آنست که تا میتواند عیوب رعایای خود را بپوشاند، و نگذارد مردم از بدیهای یکدیگر مطلع شوند (تا خداوند هم متقابلاً عیوبات او را بپوشاند).
بلی اگر معصیت و خلافی پرده از روی آن برداشته شد به طوری که یا خود عامل به آن اقرار نمود، و یا شهود و گواهانی به آن شهادت دادند، البته باید حاکم حدود شرعیه را در این مورد جاری کند که این اجراء حدود خود یکی از اسبابهای پر ارجی است که جلوگیر بسیاری از گناهان خواهد شد، «وَلَكُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیاةٌ یا أُوْلِی الاَْلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» البقره: 176.
و همچنین نباید حاکم بخیلی را در دستگاه خود راه دهد، زیرا این گونه افراد به واسطه صفت بخلی که دارند، حاکم را از بخشش و نیکی به مردم باز می دارند و او را از فقر و تنگدستی میترسانند، و چنین وانمود میکنند که جود کردن باعث ناداری و بیچارگی میگردد و واضحست حاکمی که گذشت و بخشش نداشته باشد مورد تنفّر ملت خود خواهد شد.
و نیز نبایستی حاکم اشخاص ترسو را مورد مشورت خود قرار دهد، به جهت آنکه افراد ترسو و بیدل به واسطه ضعف نفسی که دارند، با یک سلسله تلقینهای پوچ مصاحب خویش را سست میکنند و از کارهای لازم باز میدارند، و در نتیجه بسیاری از امورات لازمه از دست میرود.
و همچنین نبایستی حاکم کسانی را که حریص هستند در شورای خود راه دهد، زیرا این گونه اشخاص چون برای جمعآوری مال و اندوختن آنها زیاد کوشا میباشند، حاکم را نیز تحریک کرده و او را وادار می کنند (که هر چند از راه جود و ستم باشد) اموالی را از این طرف و آن طرف گرد آورده و ذخیره نماید و از دیگران منع کند، و معلوم است که این عمل فساد بیکرانی را به بار میآورد.
امام علیه السلام بعد از آنکه مالک اشتر را از وارد کردن این چند دسته از مردم در دستگاه حکومتی نهی میکند، میفرماید این سه خصلتِ: بخل و ترس و حرص طبیعتهای زشتی هستند که از بدگمانی به خدا ناشی میشوند، و کسی که به خداوند بدگمان باشد قطعاً او را نشناخته است، زیرا شخص بخیل خدا را بخشاینده نمیداند و گرنه از کمک کردن و بخشیدن به مردم بخل نمیورزید.
و نیز انسان ترسو، در حفظ و نگهداری خداوند شک دارد و گرنه از اقدام کردن در کارهای لازم نمیترسید.
و همچنین شخص حریص خدا را رزّاق نمیداند و گرنه اینقدر در جمعآوری مال و اموال حرص نمیزد.
و از جمله وظیفههای دیگر حاکم آنکه هر کینهای که از مردم در دل دارد باید آن را از خود بیرون کند و نیز اگر بعضی از رعایا جنایتی درباره او کرده اند که سبب انتقام گردیده است، باید آن را بازخواست نکند
و همچنین هر کاری که در نظر او نادرست و زشت میباشد، باید آن را به روی خود نیاورد به طوری که گویا آن را ندیده و نشنیده است.
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی ما تا به حال از علماء اهل تسنن یک صدم این مطالب عمیق و دقیق را نشنیدهایم، و یک چنین دستورهای روح افزا و دلنشین و انسان سازی را از خلفاء خود نقل نکردهاند؟ و راستی باید یک چنین شخصیتی مقام وصایت و خلافت پیغمبر(ص) را در دست داشته باشد، که فرامین و قوانین او سرآمد قانونهای جهان حکومت میباشد.
بابویهی: آقای نصرتآبادی بدانید آنچه را که از کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام تا به اینجا برایتان نقل کردهام، قطرهایست از دریای علوم آن حضرت، و چون شما و آقای نوبختی و امثال شماها از در این خانه دُور بودهاید قهراً از این مطالب گرانبها محروم گردیدهاید، و حق دارید که وقتی نمونهای از آن فیوضات بیکران امام علیه السلام را میشنوید، مبهوت و مات زده و در شگفت فرو روید، و البته آن کسی که باب مدینه علم نبی(ص) باشد، باید اشعه علوم او این چنین فضای جهان دانش را نور افشانی نماید.