قسمت پنجم از «انصف الله» تا «و میلک معهم» .
امام علیه السلام در این قسمت از کلامش به دو موضوع مهم اجتماعی اشاره فرموده است:
1. آثار ظلم به بندگان؛ 2. توجه داشتن به عموم ملت و رضایت آنان را به دست آوردن، انسان بایستی انصاف را از دست ندهد، هم با خدا به انصاف رفتار کند یعنی وظائف بندگی خود را انجام دهد و هم با مخلوقات او منصف باشد، و چنانچه از این صفت رویگردان شود، خواهی ناخواه در ردیف ظالمین و ستمکاران محسوب خواهد شد.
آنچه در اینجا قابل توجه است و نباید آن را کوچک شمرد، موضوع ستمکاری به خلق میباشد، زیرا کسی که حقوق بندگان را رعایت ننماید و بر ایشان ظلم کند، بداند که با خداوند اعلام جنگ نموده و او را خصم و دشمن خود قرار داده است.
هر حاکم و زمامداری که ظلم پیشه باشد، بداند که تیشه به ریشه خود میزند، و تار و پود حکومت خویش را به باد میدهد، و عن قریب از مسند حکومت به گودال مذلت سرنگون خواهد شد، و این نعمت بزرگی که به او واگذار شده است به خواری و ذلّت مبدّل خواهد گردید مگر آنکه توبه کند و بازگشت نماید.
اینها همه برای آنست که این گناه ماورای گناهان دیگر است، زیرا باعث میشود که شخص را با خدا روبرو کند، و در مقام مبارزه با او درآید [360] و خداوند قهّار قاصم الجبارین و در کمین ستمکاران میباشد، تا آنها را کیفر کند و به جز ایشان برساند و برای نابود کردن ظالمین خود را حمد نموده است: « فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعَالَمِینَ » الانعام: 45.
موضوع دومی که امام علیه السلام آن را به مالک اشتر (رحمه الله) سفارش میکند اینست که همیشه خوشنودی همگان را در نظر داشته باشد، و آن عدالتی که مجموع رعیّت را راضی نگه میدارد دنبال کند، و هیچ گاه توجه او به افراد مخصوصی نباشد به طوری که فقط خواسته ایشان را عملی نماید هر چند باعث نارضایتی عموم ملّت گردد.
این به جهت آنست که ستون دین وابسته به جامعه و توده مسلمین است و آن کسانی که سپر و سلاح در مقابل دشمن میباشند، همین عموم ملّت هستند، و چنان چه والی و حاکم عدهای از خصّیصین و اطرافیان را مورد عنایت خود قرار دهد و ایشان را راضی نگه دارد، ناگزیر عموم رعیّت خشمگین میشوند، نتیجتاً در مواقع خطرات پشتوان او نخواهند شد.
پس آنچه بر حکّام و سلاطین لازم است رضایت عموم و توده مردم میباشد و بس هر چند در این میان خواص و عدّه معدودی نگران و ناراضی گردند، زیرا خشم این افراد در برابر رضایت عموم ناچیز است و زیانی به بار نمیآورد.
به اضافه آنچه گفته شد آنکه این خصّیصین و اطرافیان برای حاکم بارهای گرانی هستند به این بیان:
1. در مواقع رفاه و آسایش از تمام رعایا گرانبارتر و اداره کردنشان از همه سنگینتر میباشد.
2. هنگام گرفتاری حاکم آنکه از دیگران کمتر او را یاری میکند همین گروه میباشد.
3. چنانچه ایشان را با دیگران برابر به حساب آورند از همه ناراضیتر خواهند بود.
4. هنگام خواهش کردن از همگان پر اصرارتر هستند.
5. از جمیع رعایا آنکه هنگام بخشش کم سپاستر است همین افراد میباشند.
6. در پذیرش عذر از همه کس دیرتر عذر میپذیرند.
7. در پیشآمدهای سخت روزگار از دیگران کمصبرتر میباشند.
در نتیجه نبایستی حاکم در بند رضایت این چنین اشخاص باشد بلکه باید توجهش به عموم مردم و همواره درصدد خوشنودی ایشان بوده و جلب توجّه آنان بنماید.