قسمت سوم از «واشعر قلبک الرحمة» تا «و تقرب من الغِیَرِ» :
امام علیه السلام در این گفتارش به والی خود رفتار با رعیّت و کیفیت سلوک با انها را بیان میفرماید:
به مالک اشتر دستور اکید میدهد:
1. قلباً با رعیّت مهربان و خوشرفتار باش و به آنها نیکی کن، نه آنکه تظاهر به محبّت کنی ولی در دل خود با آنان دشمن باشی.
2. مبادا درباره مردم مانند درندهای باشی که خوردن آنها را غنیمت دانی.
3. زیردستان تو از دو حال خارج نیستند، یا برادران دینی تو هستند که واضحست برادران دینی حقوق بسیاری بر انسان دارند و یا اگر برادران دینی تو نیستند ولی از حیث آفرینش با تو تفاوتی ندارند.
4. بدیهایی که از این مردم سرمیزند، گاهی عمدی و گاهی خطائی و گاهی لغزشهایی بر آنها پیشی میگیرد که گویا اختیار را از دست آنان به در برده است.
5. همان طوری که دوست داری خداوند از تو درگذرد و ترا ببخشد، همین طور هم تو از لغزشها و خطاها و گناهان این مردم درگذر.
6. تو «ای مالک» از این مردم مصر برتر هستی، و آن کسی که ترا حاکم بر آنان قرار داده از تو برتر است و خداوند هم برتر است از آن کسی «علی بن ابیطالب» که این حکومت را به تو سپرده پس این برتریّت ترا از جای برنکند زیرا صاحب تو از تو بالاتر میباشد.
7. خداوند چنین خواسته است که تو کارهای این مردم را انجام دهی و نیز ایشان را سبب آزمایش تو قرار داده است، زیرا حکومت والی باعث میشود که آنچه در درون اوست از بدی و خوبی و عدالت و ستم پیشهای ظاهر گردد.
8. مبادا خود ترا در معرض جنگ با خدا درآوری، زیرا کسی که به بندگان او ستم روا دارد و به آنان ظلم کند، گویا خویش را آماده رزم با خدا نموده، و هرگز تو توانایی غضب خدا را نداری و از عفو و رحمت او بینیاز نیستی، پس به بندگان او ستم ننما.
9. هیچ گاه از درگذشت کسی پشیمان مباش به جهت آنکه عفو نمودن عملیست نیکو و هیچ عاقلی از کار نیک پشیمان نمیشود. در عفو لذتی است که در انتقام نیست.
10. البته از کیفر شاد مباش، زیرا مجازات نمودن سبب ریختن آبروی گناهکار میگردد و نبایستی شخص مؤمن در این موارد مسور شود، به اضافه آنکه کیفر کننده خود نیز از سنخ همین گناهکار میباشد که اگر خداوند او را هم به خود واگذارد، گرفتار یک چنین کیفری خواهد شد.
11. به خشمی که میتوانی مرتکب نشوی شتاب مکن، پس کارهایی که حاکم را به غضب میآورد، اگر قابل گذشت میباشد، نبایستی در کیفر آنها شتاب نماید، بلکه تا میتواند خشم خود را فرو نشاند تا از آن گناه درگذرد.
12. (ای مالک) مگو من امیر بر شما هستم پس به هر چه امر میکنم باید اطاعت شود ـ که اگر چنین حالتی به حاکم دست دهد نمیگذارد عفو را پیشه خود قرار دهد، و از هیچ گناهکاری درگذرد و شفاعت هیچ واسطهای را قبول کند، در نتیجه سبب خرابی دل و سستی دین و باعث زوال و تغییر نعمتها میگردد.