بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی این خطبه شریفه فوق در جواب دو اعتراض خوارج است:
اعتراض اول ایشان اینست: بعضی از امورات دینی حاکم بردار نیست مانند خلافت و جانشینی پیغمبر(ص) پس چرا علی بن ابیطالب(ع) برای خود حاکمی انتخاب کرد.
اعتراض دوم آن که پس از انتخاب حاکم، چرا مدّت برای آن قرارداد، بلکه میبایست به آنان دستور داده که همان روزهای اول، حَکَمین نظر خود را مطرح کنند و کار را فیصله دهند، و امام علیه السلام در این خطبه خود به هر دو اعتراض اشاره نموده و جواب آنها را مشروحاً بیان فرموده است:
امّا جواب اول: امیرالمؤمنین علیه السلام به ان گروه خوارج میفرماید: اولاً ما احدی را حاکم قرار ندادیم تا آن که آنان درباره ما و حقانیت و عدم حقانیت ماها حکم نمایند، بلکه ما قرآن را در بین خود و بین معاویه حَکَم قرار دادیم، پس این اعتراض شماهاه به ما که چرا رجال را در دین خدا حَکَم کردهای اعتراضی است بیجا و بیمورد.
ثانیاً: ای گروهی که فریب قرآنهای به نیزه زده را خوردهاید، بدانید: به صِرف اینکه کسی قرآنی را در دست بگیرد و بخواهد آن را دستآویز حقانیّت خود بنماید، عملی است پوچ و کاریست بیمحتوا و برهانی همراه آن نیست.
زیرا این قرآن نوشتههائیست در کاغذها و زبان گویا ندارد، پس بایستی رجالی از اهل حق که اطلاع از معانی قرآن دارند به آن نوشتهها رجوع کنند، و برای حقّآنیت و یا برای باطل بودن امری آیاتی از آن را به دست آورند و به آن ها استدلال کنند.
و ثالثاً: چون این گروه حیلهگر قرانها را به میان آوردند ما هم همان را مدرک خود قرار دادیم و با انان شرط کردیم که قرآن خود را در میان بگذارند و از روی آن میان این دو گروه حکم کنند که کدام یک از ما بر حقند و کدامین بر باطل.
همچنان که خودِ همین قرآن به ما امر فرموده: «فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیء فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَالرَّسُولِ» النساء:59. که هرگاه درباره امری با یک دیگر اختلاف و نزاع پیدا کردیم بایستی به خدا و رسول او مراجعه کنیم،
و البته رجوع کردن به خداوند به اینست که به قرآن او مراجعه شود، و اما رجوع کردن به پیغمبر(ص) به آن است که به سنّت و فرمایشات او مراجعه نمایند و از گفتارش حکم خدا را به دست آورند.
نوبختی: آقای بابویهی منظور امیرالمؤمنین از این مراجعه به قرآن و مراجعه به سنّت پیغمبر چیست؟
بابویهی: آقای نوبختی منظور علی بن ابیطالب علیه السلام اینست که اگر همین مردمی که قرآنها را به نیزه کردهاند، اگر راستی بخواهند قرآن را فیمابین ما و خودشان حاکم قرار دهند، همین قرآن به ایشان میگوید از علی بن ابیطالب پیروی کنید و به او دست بیعت بدهید.
نوبختی: اقای بابویهی خواهشمندم مرا به این موضوع روشن نمایید که چگونه قرآن امر به اطاعت علی بن ابیطالب مینماید.
بابویهی: آقای نوبختی ما در قرآن کریم آیات بسیاری داریم که عموماً و خصوصاً امیرالمؤمنین علیه السلام را ولیّ امر و مولا و واجب الاطاعه معرفی میفرماید، آقای نوبختی مگر نظرتان نیست که در مبحث روز جمعه 14 محرم برابر با 29 مهر درباره امامت و وصایت علی بن ابیطالب دلیلهایی را به عرضتان رساندم.
آقای نوبختی مگر آیه «انذار» را فراموش کردید؟ مگر آیه ولایت را فراموش کردید؟ مگر آیه سائل سائل را فراموش کردید؟ که هر کدام دلیل محکمی است برای اثبات ولایت و وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام. [342]
و نیز آیات بسیار دیگریست از قبیل: آیه «مودّت»، آیه «تطهیر»، آیه «اکمال دین»، آیه «اطاعت اولی الامر» و ..... که هر کدام از آنها دلیل مستحکمی است که تقدّم امیرالمؤمنین را بر جمیع بشر بعد از پیغمبر(ص) ثابت میکند، و اگر وقت به ما اجازه بدهد قسمت دیگری نیز از این آیات را از کتب اهل سنت و تفاسیرشان برایتان نقل میکنم، پس این گروه مکّار حیله باز که قرآنها را بر سر نیزه کردند، اگر میخواستند راستی به قرآن عمل کنند میبایست دست از خلافت بردارند و از وصیّ پیغمبر(ص) یعنی از علی بن ابیطالب اطاعت نمایند.
و اگر بیشتر در همین قرآن غور میکردند میدیدند که همین قرآن خود و تمام اسلاف و اعقابشان را لعنت کرده است که یکی از آن آیات همان آیه «شجره ملعونه» میباشد. [343]