اول ابوبکر ابن ابی قحافه: روزی ابوبکر بعد از وفات پیغمبر(ص) ایامی که در مسند خلافت نشسته بود خطبهای برای مردم خواند سپس گفت:
18. اِنَّکُم تُحَدِّثُونَ عَنْ رَسُولِ اللهِ صَلّی اللهُ عَلَیْهِ وَ سَلّم اَحادیث تَخْتَلِفُونَ فیها وَ النّاسُ بَعْدَکُم اَشدُّ اِختلافاً، فَلا تُحدِّثُوا عَنْ رَسُولِ اللهِ صَلّی اللهُ عَلَیْهِ وَ سَلّم شَیْئاً فَمَن سَألَکُم فقُولُوا: بَینَنا وَ بَیْنَکُم کِتابُ اللهِ فَاستَحِلّوا حَلالَهُ وَ حَرَّموا حَرامَهْ. [40]
ای مردم شما حدیثهایی را از پیغمبر(ص) نقل میکنید که خودتان در آنها اختلاف دارید و مردم پس از شماها در اختلاف شدیدی واقع میشوند، پس دیگر نباید چیزی را از آن حضرت حدیث کنید و هر کس از شما چیزی را بپرسد بگویید: بین ما و بین شما کتاب خدا هست به حلال و حرام آن چنگ بزنید؟
19. کنز العمال جلد 5 صفحه 237 و ابنکثیر در کتاب «مسند صدیق» و ذهبی در کتاب «تذکرة الحفاظ» جلد 1 صفحه 5 مینویسند:
قالَتْ ـ اِی عائِشةُ ـ جَمَع اَبی الحَدیثَ عَنْ رَسُولِ اللهِ(ص) فَکانَتْ خَمْسَمَأةَ حَدیثٍ فَباتَ یَتَقلَّبُ فَقُلْتُ یَتَقَلَّبُ لِشَکویً اَوس لِشئیٍ بَلَغُه فَلمّا اَصْبَحَ قالَ اَیْ بُنِّیةِ هَلُّمی الاَحادیثَ الَّتی عِنْدَکَ فَجِئْتُهُ بِها فَاَحَرقها
عایشه میگوید پدرم پانصد حدیث از پیغمبر(ص) جمعآوری کرد و در تمام شب دیدم به خود میپیچد، پیش خود گفتم آیا بیمار شده و یا خبر ناگواری به او رسیده؟ چون صبح شد به من گفت ای دخترم آن احادیثی که نزد تو است بیاور من آنها را آوردم و به او دادم همه آنها را سوزانید.
در این هنگام آقای نوبختی رو کردند به آقای شیخ محمد نصرتآبادی و گفتند آقای نصرتآبادی من شخصی هستم کماطلاع، در احکام و فروعات و وظایف دینی چندان دید علمی ندارم، شما چون فردی هستید دانشمند لطفاً این مسأله را برای من توضیح دهید: آیا قرآن کریم تمام جزئیات و کلیات احکام اسلامیه را دربردارد به طوریکه هر فقیهی کوچکترین حکمی را بخواهد میتواند آن را از قرآن کریم به دست آورد و به مکلفین برساند به جهت آنکه ابوبکر گفته (بین ما و بین شما کتاب خدا هست به حلال و حرام آن چنگ بزنید). آیا ما درباره حلال و حرام دینی به احادیث پیغمبر(ص) نیاز نداریم.
نصرتآبادی: آقای نوبختی بیانات قرآن کریم درباره احکام شرعیه یکسان و یکنواخت نیست، بلکه در یک باب از آنها میبینیم اصولی را متذکر شده و به اندکی از فروع آن نیز تصریح نموده است و در پارهای از بابهای فقهی میبینیم هیچگونه تفصیلی داده نشده جز نام اصول آنها و درباره فصول و فروع آن به کلی ساکت میباشد خلاصه هیچ اصلی از اصول احکام نیست که جمیع فروع آن در ظواهر قرآن نامآوری شده باشد، چنانکه ذیلاً تفصیل داده میشود:
مثلاً در باب ارث قرآن کریم سهام ششگانه آن را [41] یکایک و همچنین و ارثها و مورثین را تفصیل داده است لیکن فروعات بسیاری در کتابهای فقهی در این باب موجود است که در کتاب کریم نام برده نشده و نیز درباره نماز آنچه کتاب کریم بهطور اجمال یادآوری فرموده است نمازهای پنجگانه شبانهروزی میباشد ولی در هیچ کجای قرآن نیامده است که نمازهای پنجگانه هر کدام چند رکعت هستند مثلاً نماز صبح دو رکعت، نماز مغرب سه رکعت و نماز ظهر، عصر و عشا چهار رکعت میباشند و نیز شرح داده نشده که در دو رکعت اوّل حمد و سوره و در رکعتهای بعد تسبیحات بخوانند. باز از واجبات دیگر نماز و از شکیات سهویات مبطلات و دیگر شرایط آن نامآوری ننموده است.
و نیز مثلاً در باب زکات تأکیدات و سفارشات بسیاری در قرآن کریم شده است و در حدود سی آیه شریفه درباره آن نازل گردیده لیکن اکثر متعلقات و شقوقات و فروعات آن در کتاب کریم نیامده مثلاً نه چیز است که زکات آنها واجب میباشد: غلّههای چهارگانه: جو، گندم، خرما و کشمش و چهارپاهای سهگانه: گاو، گوسفند و شتر و نقدین یعنی طلا و نقره. و نیز برای هر یک از این امور نهگانه نصابةای معینی در کتابهای فقهی بیان شده است و نیز شرایطی برای اینها گفته شده که در کتاب کریم شرح آن ها نیامده است.
و نیز مثلاً به باب رضاع (شیر دادن زن به غیر بچه خود) که رجوع میکنیم میبینیم در قرآن کریم بیان نشده است که چند مرتبه و یا چند شبانهروز شیرخوردن، سبب محرمیت میگردد. و یا این بچه به چه کسانی محرم میشود، هیچ یک از این احکام و دیگر احکام «رضاع» را در آیات شریفه نمیبینیم.
باز به باب حدود و تعزیرات که مراجعه میکنیم میبینیم برای اندکی از گناهان مانند: زنا، دزدی، قتل نفس، کیفر وحدی در قرآن کریم تعیین شده است، لیکن بسیاری از گناهان است که در آیات شریفه تعزیر و حدود آنها نامبرده نشده است مثلا: اگر کسی چشم دیگری را کور کند یا گوش او را کَر کند یا نخاخ آن را از بین ببرد یا جنین حاملهای را ساقط نماید در حالتی که نطفه یا مضغه یا علقه و یا دارای استخوان شده باشد چه حکمی از حدود دارد؟ آیات شریفه بیان ننموده است.
باز به کتاب قصاص که مراجعه میکنیم میبینیم اصل وجوب آن در قرآن کریم تصریح شده است لیکن تفصیل در احکام و فروع ان داده نشده و به گفتار بالا قیاس کنید دیگر ابواب فقهیّه را.