سادساً محصولی را که ابن ابی الحدید از این گفتارش به دست آورده اینست:
اولاً به واسطه افتراء به شیعه خود را ننگین کرده، زیرا شیعه اجلّ از آنست که حدیثی جعل کند و به پیغمبر نسبت بدهد (به همان بیانی که اول مبحث به عرضتان رساندم و مؤیداتی که ذیلاً میآورم).
ثانیاً به جهان علم اعلام کرده است که احادیث فضائل خلفائشان مجعول و مکذوبست، زیرا خودش در این عبارت به این معنا اعتراف نموده (و اقرار العقلاء علی انفسهم نافذ) .
ثالثاً خیانت بکریّین را برملا نموده زیرا تصریح کرده است که ایشان جعل احادیث فضائل مینمودند.
رابعاً حیثیّت خلفائشان را پایمال نموده است به جهت آنکه وقتی احادیث فضائل مجعول باشد موضوع فضیلت منتفی میشود، در نتیجه فضیلتی برای آنان باقی نمیماند.
خامساً به فضاحت هواخواهان ابابکر اضافه کرده زیرا گفته است که ایشان مطاعنی درباره علی بن ابیطالب و دو فرزندش جعل نمودهاند.
سادساً مکذوب بودن مطاعن این بزرگواران واضح و هویدا گردیده.
آقای نصرتآبادی ابن ابی الحدید در طرح کردن این جملات از آن چیزی که فرار میکرده گرفتار همان شده است زیرا او درصدد بوده که با این گفتارش از افتضاح و شرمساری خلفاء و بکریین بکاهد و از آنان حمایت کند ولی برعکس همان طوری که در بالا مشاهده میکنید به وقاحت و به فضاحت آنان افزوده است به اضافه آنکه خودش را هم در این میان ننگین نموده و مصداق این مثل «کرّ علی ما فرّ منه» گردیده است.
و اما محصولی که ما از این عبارت ابن ابی الحدید برداشت نمودیم از این قرار است:
اولاً ما مدرکی به دست آوردیم که احادیث فضائل خلفا مکذوب و دروغست و در نتیجه برای رد کردن آنها نیازمند به استدلال نیستیم بلکه همین اعتراف ابن ابی الحدید را به میان میآوریم و به سبب آن بر علیه مخالفین خود استشهاد میکنیم.
ثانیاً دلیل قاطعی از این گفتار ابن ابی الحدید به دست آوردیم که آن ناسزاهایی که مخالفین شیعه درباره علی بن ابیطالب و دو فرزندش «حسنین(ع)» گفتهاند همه آنها مجعول و دروغست.
و ثالثاً به واسطه این شرح و بسط کلام ابن ابی الحدید به عوام و اوساط اهل تسنّن نشان دادیم که بسیاری از پیشینیان شما خیانت به ملت و دین کرده، احادیث و مطاعن جعل میکردند و شیعه را برخلاف واقع به جامعه خود معرفی مینمودهاند.
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی من از این بیانات و درون شکافی شما جدآً در شگفتم از این شرح و تفصیلات جنابعالی به دست آمد که ابن ابی الحدید در واقع بر علیه خود و سایر اهل تسنن و بر له شیعه قلمفرسایی کرده است، و اگر میدانست که یک چنین برداشتهایی از گفتار او مینمایند و یک چنین رسواییهایی برای پیشینیان او به بار میآورند هرگز این مطالب را قلمی نمیکرد. خداوند بر تأییدات شما بیفزاید.
بابویهی: آقای نصرتآبادی من یک قانون جامع و ضابطه کلیّهای به دست شما میدهم که در این گونه مواقع به کار برید و آن قانون اینست:
کسانی که از طریق حق منحرف هستند و در صراط مستقیم وارد نشدهاند، هر چه برای دفاع از مرام خود بر زبان جاری کنند و یا بر صفحات بنویسند، جز بر فضاحت خود و بر افشاء اسرار باطل خویش نتیجه دیگری برداشت نخواهند کرد، زیرا راه حق یکی بیش نیست و آنچه جز او است همه باطل خواهد بود. «فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ» یونس: 32
و حمایت از باطل امکان ندارد مگر از راه باطل چون حق حامی باطل نخواهد شد بلکه هر کجا حق یافت شود باطل را مضمحل خواهد نمود «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ» الانبیاء: 18.
بابویهی: آقای نصرتابادی این عبارت ابن ابی الحدید مانند میوه فاسدیست که هر موضعی از مواضع آن را عفونت و فساد احاطیه کرده و جای سالمی برای آن باقی نگذارده است و ما اگر بخواهیم به طور تمام و کمال آن را تشریح کنیم اوقات خود و شما را مستغرق نموده و به ملالت خواطرمان افزوده میگردد، و همین مقدار از کشف استارشان و اخراج احقاد آنان برای منصفین کفایت مینماید.
«وَمَثَلُ كَلِمَة خَبِیثَة كَشَجَرَة خَبِیثَة اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الاَْرْضِ مَالَهَا مِن قَرَار» ابراهیم: 26.