بابویهی: روز یکشنبه 9 محرم برابر با 24 مهر بود که مجدداً مجلس بحث منعقد شده و آقایان وارد شدند نخست آقای نصرتآبادی رو به اینجانب کرده و گفت آقای بابویهی من دیروز که از خدمت شما مرخص شدم به حضور آقای شیخ عبدالرحمن حمیدی رسیدم، و مذاکراتی بین من و ایشان به میان آمد از جمله آن که به ایشان عرض کردم جناب اقای حمیدی من خودم را در برابر آقای بابویهی محکوم میبینم، زیرا دلیلهایی را که ایشان بر علیه ما اهل تسنّن میآورند همه آنها از کتابهای معتبر خودمان میباشد به ضمیمه دلیلهایی عقلی و منطقی، به اضافه اینکه بسیاری از احادیث کتب ما سنّیها، مذهب تشیّع را تأیید میکند و حقّانیّت شیعه را تثبیت مینماید.
اکنون جناب آقای حمیدی من خواهشمندم از شما که وظیفه مرا در این میان معلوم کنید.
آقای بابویهی هنگامی که آقای حمیدی از من این گفتارها را شنید، با چهرهای غضبآلود رو به اینجانب نموده و گفتند: آقای شیخ محمد نصرتآبادی شما شخصی هستید روحانی ولی گفتارتان مانند گفتارهای عوام و بیسوادان میباشد، زیرا بعد از آنکه به گفته خودتان برهان و دلیل، مذهب تشیع را اثبات میکند و باطل بودن مذهبهای چهارگانه را ثبات مینماید دیگر شما منتظر چه هستید؟
شخص عاقلی که به محکومیت خود اعتراف دارد، کوشش میکند تا خویش را از ورطه محکومیت نجات دهد.
آقای نصرتآبادی من «حمیدی» نیز به محکومیت شما و جمیع اهل تسنن میافزایم، به این بیان:
اصولاً دین اسلام یک سبیل یک طریق و یک راه بیشتر ندارد، دین حق فقط دعوت به یگانگی، و دعوت به وحدت میکند و از تفرّق جلوگیری مینماید و از تشتت میترساند، و از چند دستهگی نهی میکند در این آیات شریفه تأمل کن تا راستی گفتار مرا دریابی.
«وَأَنَّ هذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِیلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ » الانعام: 153
«شَرَعَ لَكُم مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیكَ وَمَا وَصَّینَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلاَ تَتَفَرَّقُوا فِیهِ الآیة» الشوری: 13.
«وَلاَ تَكُونُوا كَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِن بَعْدِمَا جَاءَهُمُ الْبَینَاتُ وَأُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» آل عمران: 105.
«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا الآیة» آل عمران: 103.
«وَمَا تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَینَهُمْ الآیة» الشوری: 14.
آقای شیخ محمد نصرتآبادی این آیات شریفه فوق ما را به این نتیجه میرسانند که این مذاه متعدده مختلفه (اهل تسنّن) خود دلیل است بر اینکه هیچ کدام از آنها از ناحیه خدا و رسول نیست، زیرا قرآنی که از اختلاف و دودستگی و چند دستگی جداً جلوگیری میکند و وعده عذاب بر انها میدهد، هرگز این مذهبها را تصویب نخواهد نمود، بلکه با لحنهای مختلف و عبارتهای گوناگون از ورود در آنها شدیداً نهی میکند، و عاملین به آنها را تهدید به عذاب مینماید.
آقای نصرتآبادی احادیث پیغمبر نیز یک طریق را نشان میدهند و به یک صراط فقط دعوت مینمایند، و از دستههای مختلف نهایت مذمّت را میکنند، برای صدق گفتارم به این حدیثهایی که برای شما میخوانم توجه کنید و ببینید که چگونه پیغمبر(ص) آن صراطی را که قرآن کریم راهِ هدایت بشر قرار داده است، منحصر در پیروی اهل بیت خود معرفی میکند و بس و از متابعت اغیار جداً جلوگیری مینماید:
231. اخرج الترمذی عن زید بن ارقم قال قال رسول الله(ص) انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسّکتم بهما لن تضلوا بعدی احدهما اعظم من الاخر کتاب الله ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما. [279] آقای نصرتآبادی حدیث ثقلین در حدّ تواتر است و من از هر نوع حدیثی یک عدد برای جنابعالی نقل میکنم و چنانچه به کتب محدثین باب فضائل عترت رسول الله مراجعه نمایید بیش از اینها خواهید دید.
232. اخرج الحاکم فی المستدرک [280] بسنده عن حنش الکنانی قال سمعت اباذر یقول و هو آخذ بباب الکعبه من عرفنی فانا من عرفتم و من انکرنی فانا ابوذر سمعت رسول الله(ص) یقول مثل اهل بیتی مثل سفینه نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق. هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم.
آقای نصرتآبادی حدیث سفیفه را متجاوز از صد نفر محدث سنی و شیعه نقل کردهاند مراجعه نمایید.
233. کنز العمال جلد 11 صفحه 114 «فی الفتن و الهرج» مینویسد:
افترقت الیهود علی احدی و سبعین فرقه فواحدة فی الجنه و سبعون فی النار، و افترقت النصاری علی ثنتین و سبعین فرقة فواحده فی الجنه و احدی و سبعون فی النار الی و الذی نفس محمّد بیده لتفترقن امتی علی ثلث و سبعین فرقة فواحدة فی الجنة و ثنتان و سبعون فی النار. [281]
234. کنز العمال جلد 11 صفحه 612 مینویسد:
سیکون بعدی فتنة فاذا کان ذلک فالزموا علی بن ابیطالب فانه الفاروق بین الحق و الباطل.
335. و نیز در همین جلد صفحه 613 مینویسد:
یا عمار ان رأیت علیا قد سلک وادیا و سلک الناس وادیا غیره فاسلک مع علیّ و دع الناس انه لن یدّ لک علی ردی و لن یخرجک من الهدی.
و نیز در همین جلد از کتاب نامبرده صفحه 621 مینویسد:
336. تکون بین الناس فرقه و اختلاف فیکون هذا و اصحابه علی الحق، یعنی علیا.
شیخ عبدالرحمن حمیدی آقای نصرتآبادی در این روایات بالا با دقت تأمل نمایید و ببینید که چگونه با آن آیات شریفه فوق، متحدند و به یک نقطه نظر دارند و مجموعشان یک طریق را برای دین نشان میدهند.
این احادیث یاد شده با عبارتهای مختلف تفسیر میکنند آن آیات شریفه را و آن سبیلی را که قرآن کریم مجمل ذکر فرموده است، مشخّص مینمایند، یعنی تمام این روایات (و صدها اَمثال آن ها که در کتب اهل تسنّن نقل شده است) متحداً و متفقاً عترت و اهل بیت پیغمبر را هادی و رهبر دین معرفی میکنند.
در حدیث اول «حدیث ثقلین» پیغمبر(ص) فرموده قرآن و عترتِ من از یکدیگر جدا نمیشوند و هر کس به این دو گوهر گرانبها، چنگ بزند گمراه نمیشود، یعنی قرآن منهای اهل بیت پیغمبر کفایت از دین نخواهد کرد.
در حدیث دوم «حدیث سفینه» همین معنا را با عبارت دیگر بیان نموده که فرموده است اهل بیت من مانند کشتی نوح هستند و در این گرداب دنیا سبب نجات میباشند و هر کس از آنان تخلّف کند غرق و هلاک خواهد شد.
در حدیث سوّم «حدیث فرقه» اختلاف کنندگان و منحرف شوندگان از امت خود را سرشماری نموده و به هفتاد و سه فرقه شعبه بندی کرده، و فقط یک دسته از آنان را اهل نجات و اهل بهشت، و هفتاد و دو فرقه ایشان را هلاک شده و اهل دوزخ معرّفی نموده است که (به دلیل احادیث دیگر) این یک فرقه همان پیروان اهل بیت پیغمبر(ص) میباشند.
در حدیث چهارم «حدیث فتنه» پیغمبر(ص) اشاره به فتنه و فسادی فرموده که پس از رحلت خودش در میان امت سرگیر میشود که همان تشکیل سقیفه بنی ساعده و فتنه خلیفه تراشی باشد که در چنین موقعیت خطرناک سفارش نموده که از علی بن ابیطالب پیروی کنند که فاروق بین حق و باطل او است.
و همچنین در حدیث پنجم فرموده است هنگامی که دیدید مردم راهها و مسلکهای مختلفی برای خودشان اختیار کردند و مذهبهای گوناگونی تأسیس نمودند، از علی بن ابیطالب دست برندارید، زیرا او شما را به راه راست هدایت میکند و از آن مذاهب کنارهگیری کنید.
و نیز در حدیث ششم فرموده است: وقتی مردم دسته دسته شدند و میانشان اختلاف افتاد، علی بن ابیطالب و اصحابش در راه حق میباشند، منظور از این اختلاف و دستهبندی همان، موضوع خلیفهتراشی بوده است و بس.
حمیدی: آقای نصرتآبادی این احادیث و صدها نظیر آنها که در کتب اهل تسنّن ثبت و ضبط شده است، مجموعشان یک هدف مشترکی دارند که با عبارتهای گوناگون، صراط مستقیم را که همان پیروی و متابعت اوصیاء پیغمبر باشد، معرّفی میکنند.
آقای نصرتآبادی اگر خودت را دوست داری و غمخوار خویش هستی، بکوش تا بر کشتی نوح اهل بیت سوار شوی و از غرقابه هلاکت دینی نجات یابی. چه نیکو گفته است این شاعر عرب:
اذا شئت ان تختر لنفسک مذهبا ینجیّک یوم الحشر من لهب النّار
فدع عنک قول الشافعی و مالک و احمد و المرویّ عن کعب الاحبار
و خذ عن اناس دینهم و حدیثهم روی جدّنا عن جبرئیل عن الباری
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای شیخ عبدالرحمن حمیدی من یک دنیا از شما متشکرم خداوند بر هدایت شما بیفزاید که مرا مستبصر کردید و با عترت پیغمبر(ص) آشنا نمودید، و اکنون که من به وظیفهام روشن شدم و حجت برایم تمام شد، البته خودم را مسؤول عند الله میبینم [282] و ناگزیرم مذهبی را اختیار کنم که خوشنودی خدا و پیغمبر در آن باشد و آن قطعاً همان مذهب اهل بیت آن حضرت میباشد و بس، هر چند مورد ملامت و سرزنش اقارب و خویشان خود گردم.
نصرتآبادی: جناب آقای بابویهی این بود گفتگوهای من و آقای حمیدی که همه را نوشته و به عرضتان رساندم.
بابویهی: آقای نصرتآبادی من بسیار سرافراز شدم که جنابعالی به دست کسی شیعه شدید که سابقه تسنّن داشته و شیعه شده است، تا بدانید که ما شیعیان هیچ گونه غرض شخصی و تعصّب قومی نداریم.
شیخ محمد نصرتآبادی: جناب آقای بابویهی آنچه تا به اینجا برای من صد در صد ثابت و مسلم شده آنست که این مذهبهای اهل تسنن و همچنین خلافت خلافئشان بیاساس و بیمبنا بوده، و از این نظر هیچ شک و ریبی در من باقی نمانده است، و اطمینانم نسبت به مذهب اهل بیت پیغمبر(ص) نیز به همین پایه میباشد ولی خیلی دوست داشتم که نسبت به این موضوع اخیر دلیلهای بیشتری در دست داشته باشم، که اگر چنانچه با مخالفی روبهرو شوم به آسانی با او احتجاج کنم.
بابویهی: جناب آقای نصرتآبادی خواسته شما اینست که به دلیلهای پیشین اضافه شود، و برهانهای تازهای مطرح گردد، و من هم با این نظریه شما موافقم و چنانچه وقت به ما اجازه دهد چند جلسهای را به این موضوع اختصاص میدهیم، ولی فعلاً خواسته آقای نوبختی مقدم است.
نوبختی: آقای بابویهی شما دیروز به من وعده دادید که جواب آن پرسش را بدهید، و این گفتگوی آقای نصرتآبادی وقت جلسه را تنگ کرد و سؤال اینجانب بیپاسخ ماند.
بابویهی: آقای نوبختی من امروز همین تصمیم را داشتم ولی آقای نصرتآبادی پیشقدم شدند و داستان آقای حمیدی را به میان آوردند و من ناگزیر بودم که به فرمایشات ایشان گوش بدهم، و البته مطالبی را که معظم له مطرح کردند برای هدف شما هم قابل استفاده بود، و اکنون من در خدمت شما حا ضرم.
نوبختی: آقای بابویهی پیش از آنکه جنابعالی وارد بحث شوید من چند جملهای در ارتباط با آن سؤال پیشین میخواهم به عرضتان برسانم:
آقای بابویهی: همان طوری که شما فضائلی برای اهل بیت پیغمبر از کتابهای علماء ما اهل تسنّن نقل میکنید، همان کتابها بنا به گفته گویندگانمان فضائلی برای خلفاء ما نیز نقل کردهاند، بنابراین چرا شما حدیثهایی را که درباره فضیلت اهل بیت است میپذیرید ولی به آن احادیثی که درباره خلفاء ما نقل شده است اعتنایی ندارید و آنها را قبول نمیکنید؟ خواهشمندم سبب این تفاوت گذاری را برای من روشن کنید.