بابویهی: آقای نصرتآبادی شما نیاز به ترجمه ندارید ولی من برای آقای نوبختی گفتار سید رضی را به طور خلاصه ترجمه میکنم تا ایشان نیز بفهمند که دفاع قاضی القضات از عثمان پوچ و بیمحتوا است:
(سید رضی در جواب قاضی القضات میگوید: اولاً) اختلاف در قرائت قرآن باعث نمیشود که عثمان بتواند مردم را بر یک قرائت وادار کند و قرائت دیگران را از بین ببرد، به جهت آنکه خود علماء اهل تسنّن از پیغمبر(ص) نقل کردهاند که آن حضرت فرموده است: قرآن بر هفت قرائت نازل شده و همه آنها کافی و شافیست، پس در این صورت عثمان حق نداشته است که مردم را از توسعه در قرائت جلوگیری نماید و فقط قرائت زید بن ثابت را برقرار کند، و اگر محفوظ بودن قرآن به این بوده است که فقط به یک قرائت خوانده شود، میبایست پیغمبر(ص) مردم را بر همان یک قرائت امر فرماید، نه آنکه هفت قرائت را تجویز کند زیرا او است که به مصالح امت خود بینا میباشد و تمام گفتار و کردارش از جانب وحی بوده است.
(باز میگوید): هیچ کس نمیتواند بگوید قرائتهای جدیدی در زمان عثمان پیدا شده بود، و از این جهت آنها را جلوگیری کرده است، زیرا این موضوع نیز به عهده پیغمبر(ص) بوده که فرموده باشد هر قرائتی که بعداً به وجود آید، قرآن را بر آن قرائتها نخوانید.
(ثانیاً) این گفتار قاضی القضات که گفته است: هر کاری را که امام المسلمین میکند، مانند آنست که پیغمبر(ص) آن را به جا آورده، گفتاریست باطل، به جهت آنکه تمام این اختلافهای در قرائت در زمان آن حضرت نیز بوده است و اگر جلوگیری از آنها باعث حفظ قران میگردیده، پیغمبر سزاوارتر بوده است که از آنها جلوگیری کند و فقط یکی از آنها را تجویز نماید.
(باز میگوید): اگر عمر هم میخواسته است که این عمل را انجام دهد، همین اشکالها نیز به او وارد بوده، و حق چنین کاری (سوزاندن قران) را نداشته است.
(ثالثاً) این عذرتراشی قاضی القضات درباره سوزاندن قرآن و تشبیه کردن آن را به تخریب مسجد ضرار، تشبیهی است بیجا و بیمورد، زیرا مسجد بودن، وابسته به نیّت بانی آن میباشد به این بیان:
اگر سازنده مسجد، آن را به قصد قربت و برای خداوند بنا کند، البته محترم خواهد بود و بایستی آن را حفظ نمود، و گرنه مسجد با بناها و ساختمانهای دیگر تفاوتی ندارد، و اگر سازنده آن، به نیت فساد و مکر آن را ساخته باشد، خراب کردن آن هیچ مانعی ندارد.
ولی قرآن کتابیست آسمانی که از جانب خداوند متعال به رسول الله وحی شده است، و در هر حال میبایست آن را احترام کرده، و از هر گونه اهانت و استخفاف به آن، خودداری نمود، پس میان سوزاندن قران و میان خراب کردن مسجد ضرار هیچ تناسبی وجود ندارد. [261]
170. سیوطی در تفسیر در المنثور جلد 3 صفحه 276 ذیل این آیه شریفه: «وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرَاراً وَكُفْراً وَتَفْرِیقاً بَینَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَیحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَى وَاللهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ» التوبة: 109 مینویسد:اخرج ابن جریر و ابن المنذر و ابی ابی حاتم و ابن مردویه و البیهقی فی الدلائل عن ابن عباس فی قوله: و الذین اتخذوا مسجدا ضرارا قال هم اناس من الانصار ابتنوا مسجدا فقال لهم ابوعامر ابنوا مسجدکم و استمدوا بما استطعتم من قوة و سلاح فانی ذاهب الی قیصر ملک الروم فاتی بجند من الروم فاخرج محمدا و اصحابه فلما فرغوا من مسجدهم اتوا النبی صلی الله علیه و سلم فقالوا قد فرغنا من بناء مسجدنا فنحب ان تصلی فیه و تدعوا بالبرکه فانزل الله: لاتقم فیه ابدا.
منافقین در خارج مدینه نزدیکی مسجد قبا مسجدی بنا نمودند که قرآن آن را مسجد ضرار نام نهاد. سازنده این مسجد دوازده نفر از منافقین انصار بودهاند به این نام: جذام بن خالد، ثعلبه بن حاطب، هزان بن امیّه، معتب بن قشیر، ابوحبیبه بن الازعر، عباد بن حنیف، جاریة بن عامر، دو فرزندان او مجمع و زید.
نبتل بن الحارث، بخدج بن عثمان و ودیعة بن ثابت. ابوعامر که یکی از محاربین و منافقین سرسخت بود به بانیان این مسجد سفارش کرد که این مسجد را به اتمام برسانید، و تا میتوانید از نیرو و سلاح تهیه کنید، منهم میروم روم نزد قیصر پادشاه آنجا و به همدستی او لشکر فراهم کرده و میآیم، محمد و اصحابش را از مدینه اخراج میکنیم، این گروه مسجد را به پا کردند به این منظور که در آنجا اجتماع کنند و بر علیه مؤمنین برنامه طرح نمایند، تا تجمع انان را بر هم زده و میان ایشان ایجاد تفرقه کنند، چون بنای مسجد به پایان رسید به حضور پیغمبر(ص) آمدند و درخواست کردند که برای تیمّن و تبرک شما نمازی در این مسجد بخوانید ولی جبرئیل نازل و آن حضرت را از منویات ایشان مطلع و ایه شریفه بالا را آورد و او را از نماز در ان مسجد نهی نمود، سپس پیغمبر(ص) دستور فرمود تا آن مسجد را خراب کردند.
بابویهی: هنگامی که گفتار من به اینجا منتهی شد آقای نوبختی رو کرد به آقای شیخ محمد و گفت آقای نصرتآبادی راستی ایراد آقای بابویهی به استاد شما، ایرادیست بجا که ایشان جواب سید رضی را نادیده گرفته و به آن توجه نکرده است، با آنکه گفتار سیّد یک سلسله مطالبی است که هیچ کس نمیتواند در درستی آنها شکی داشته باشد، و از اینجا میتوان قضاوت نمود که تمام دفاعهای علماء ما درباره خلفاء، جز زورگویی و حقپوشی چیز دیگری نبوده، و در مقابل جمیع مطالبی را که علماء شیعه میگویند، جز منطق چیز دیگری نیست.
شیخ محمد نصرتآبادی آقای نوبختی من نیز با این نظر شما موافقم، زیرا آنچه من تاکنون از آقای بابویهی شنیدهام، چه از خود گفته و یا از علمائشان نقل کردهاند، همه آنها را با برهان و منطق همراه دیدهام، و هر چه را که از هواخواهان خلفائمان نقل نمودهاند وقتی آنها را درون شکافی کرده جز عبارتپردازی و عوام فریبی چیز دیگری نیافتم، که از جمله آنها همین موضوع سوزاندن عثمان قرآن را که هیچ محمل صحیحی نمیتوان برای آن در نظر گرفت.
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی من به گفتار سید رضی اضافه میکنم:
شما ببینید خود عثمانی که مصحفهایی از قرآن را سوزانید، هیچ وجه صحیحی برای این عملش نتراشیده، نگفته است این مصحفها سبب اختلاف مسلمین شده، نگفته است این قرائتهای گوناگون در عصر پیغمبر(ص) نبوده و جدیداً پیدا شده، و نگفته است من خواستهام مردم را بر یک قرائت وادار کنم تا سبب حفظ قرآن گردد.
بلکه تمام این عذرتراشیها را علماء شما برای تصحیح عمل خلیفه خود، به وجود آوردهاند، و کاسه از آش داغتر شدهاند، مفتضحتر از همه اینها آنکه قاضی القضات، این جنایت عثمان را تشبیه و تمثیل به خراب کردن مسجد ضرار نموده، با آنکه همه مسلمین میدانند قران کریم کتابی است آسمانی و به نصّ خود او، شخص بی طهارت جایز نیست آن را لمس کند چنانکه فرموده «لاَ یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» الواقعه: 79. تا چه رسد به آنکه او را بسوزانند و مسجدی را که با تصریح قرآن برای کفر و تفرق بین مؤمنین ساخته شده، که هدم و تخریب آن واجب میباشد در ردیف سوزاندن قرآن قرار داده است. بخوانید و قضاوت کنید: