در زمان عثمان مسلمین در دو نوبت با افریقا جنگیدند، در مرحله اوّل قمستی از افریقا را فتح کردند و در مرحله دوم جمیع اراضی آنجا را متصرف شدند.
آن قسمتی را که در جنگ اول در دست گرفتند (که در سنه بیست و پنج هجری بوده) از طرابلس «تریپولی» پایتخت فعلی مملکت لیبی تا «طنجه» که در تنگه جبل الطارف واقع شده است بوده و این تنگه میان مملکت اسپانیا و مملکت مراکش میباشد که اقیانوس اطلس «بحر المحیط» را به دریای مدیترانه راه میدهد، و در آن زمان پادشاه این منطقه (جرجیر) نام که دست نشانده پادشاه روم بوده است.
جنگ اول افریقا با سرکردگی عبدالله بن سعد بن ابی سرح صورت گرفت، این عبدالله از بنی امیّه و برادر رضاعی عثمان بوده، این مردم پیش از فتح مکّه اسلام آورد و به مدینه هجرت نمود سپس مرتدَ و مشرک شده و به مکَه برگشت و به قریش ملحق گردید، و هنگامی که پیغمبر(ص) مکّه را فتح نمود، خون او را مباح کرد، ولی او پناهنده به عثمان شده او هم عبدالله را در نزد خود پنهان نمود و نگذاشت او را بکشند، این مرد مرتدّ مشرک ادّعای وحی کرده و میگفته است: همان طوری که به محمد وحی میشود به من هم وحی میشود، چنانکه مفسرین اهل تسنّن نوشتهاند.
در سنه بیست و شش هجری عثمان، عمرو بن العاص را از حکومت مصر برکنار کرد و عبدالله بن ابی سرح را والی آنجا قرار داد و چون او ظلم و ستم بر اهالی مصر مینمود به عثمان شکایت کردند نتیجتاً او را نیز برکنار نمود و به جای او محمد بن ابی بکر را به حکومت نصب کرد. [251]
یکی دیگر از خلافهای عثمان آنکه یک چنین شخص مرتدِّ مهدور الدّم را سرلشکر مسلمین و حاکم شهرهای ایشان قرار داد به اضافه آنکه تمام غنیمتهای جنگ افریقا را به این برادر رضاعی خود بخشید با آن که غنائم جنگی را بایستی به بیت المال مسلمین برده و میان مسلمانان تقسیم کنند.
بابویهی: آقای شیخ محمد نصرتآبادی و آقای نوبختی آنچه درباره عبدالله بن ابی سرح برایتان گفتم اینک متن آنها را به طور اختصار از کتب علمائ اهل تسنّن نقل میکنم، توجه نمایید:
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه جلد 1 صفحه 67 مینویسد:
و اعطی عبدالله بن ابی سرح جمیع ما افاء الله علیه ومن فتح افریقیّة بالمغرب و هی من طرابلس الغرب الی طنجه من غیران یشرکه فیه احد من المسلمین. این عبا رت فوق قسمتی از مجموع گفتار ابن ابی الحدید است که در مبحث روز..... تمام آن را برایتان نقل نمودم.
158. کامل ابن اثیر جلد 3 صفحه 45 مینویسد:
فی هذه السنة (سنة ست و عشرین) عزل عمرو بن العاص عن خراج مصر و استعمل علیه عبدالله بن ابی سرح و کان اخا عثمان من الرضاعة..............و کان عبدالله من جند مصر و کان قد امره عثمان نعزو افریقیّة سنة خمس و عشرین ....... و امر عبدالله بن نافع بن عبدالقیس و عبدالله بن نافع بن الحرث علی جند و امرهما بالاجتماع مع عبدالله بن سعد ....... و ساروا الی طرابلس الغرب..... و کان ملکهم اسمه جرجیر و ملکه من طرابلس الی طنجه و کان هرقل ملک الروم قد ولاّه افریقیّة..........و ظهر بهذا انه اعطی عبدالله خمس الغزوة الاولی و اعطی مروان خمس الغزوة الثانیة التی افتتحت فیها جمیع افریقیّة.
159. برهان الدین حلبی شافعی در کتاب »السیرة الحلبیه» جلد 2 صفحه 77 مینویسد:
و منها انه جاء الی عثمان اهل مصر یشکون ممن ولاه علیهم و هو ابن ابی سرح و قالوا کیف تولیه علی المسلمین و قد اباح رسول الله صلی الله علیه و سلّم یوم الفتح دمه و تعزل عمرو بن العاص عنا الخ.
160. سیوطی در تفسیر «الدرّ المنثور» جلد 3 صفحه 30 ذیل آیه شریفه: «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللهِ كَذِباً أَوْ قَالَ أُوحِی إِلَی وَلَمْ یوحَ إِلَیهِ شَیءٌ وَمَن قَالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ مَاأَنْزَلَ اللهُ الآیه» [252]
مینویسد: و اخرج ابن ابی حاتم عن السدی فی قوله: و من اظلم ممن افتری علی الله کذبا او قال اوحی الی و لم یوح الیه شیء. قال نزلت فی عبدالله سعد بن ابی سرح القرشی اسلم و کان یکتب للنبی صلی الله علیه و سلّم فکان اذا املی علیه سمیعا علیما کتب علیما حکیما و اذا قال علیما حکیما کتب سمیعا علیما فشک و کفرو قال ان کان محمد یوحی الیه فقد اوحی الیّ.
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی مطالبی که پیش از این احادیث برایتان گفتم، خلاصهای بود از این روایات فوق و به همین جهت آنها را ترجمه نکردم، و حدیث اخیر که ذیل آن آیه شریفه آورده شده است، بیشتر مفسرین اهل تسنّن آن را نقل کردهاند، مانند: تفسیر قرطبی، تفسیر بیضاوی، کشاف زمخشری، تفسیر رازی، تفسیر خاذن، تفسیر نسفی، تفسیر شوکانی و امثال اینها.
آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی مگر عثمان این آیه شریفهایکه درباره عبدالله نازل شده است ندیده؟ و از این تهدیدهای قرآن نسبت به او خبر نداشته است که یک چنین شخص مطرود مهدور الدم مرتدّی را، مقرّب دستگاه خود کرده و به او مقام حکومت و سرکردگی لشکر داده و بسیاری از حقوق مسلمین فقیر و مسکین را به او بخشیده است؟
البته هیچ عاقلی باور نمیکند که عثمان از این روی داد ننگین مطلع نبوده باشد. [253]
آری عثمانی که خودش از شجره ملعونه بنی امیّه میباشد و مقام وصایت پیغمبر را غصب کرده و بوزینهوار بر منبر رسول الله(ص) بالا رفته است، قطعاً برای او هیچ اهمیّتی ندارد که مرتکب این چنین خلافی شود، و به واسطه قرابت و خویشی عبدالله با او، تمام این نوامیس دینیّه را زیر پا گذارد، و اعمالی انجام دهد که مسلمین صدر اوّل او را توبیخ و سرزنش کنند.