مسأله ارث از مسائل مهمّ اسلام است و خداوند متعال در قرآن مجید، موضوع ارث را به شش بخش تقسیم کرده و تمام طبقات ارث گذاران و ارث برندگان را یکایک تعیین نموده است.
پس اگر پیغمبر از این احکام ارث مستثنی بوده (یعنی نه کسی از او ارث میبرده و نه او از خود ارثی به جای میگذارده) چرا قرآن کریم یک چنین شخصیّت عظیمی را از قلم انداخته، و درباره ارث او ساکت مانده و نفیاً و اثباتاً آن را گوشزد نکرده است؟ آیا این نقص بزرگی برای قرآن نیست؟ آن هم قرآنی که با صراحت میگوید: ما هیچ چیزی را فروگذار نکردیم مگر آنکه آن را بیان نمودهایم «مَا فَرَّطْنَا فِی الْكِتَابِ مِن شَیء» الانعام: 38.
البته هیچ شنونده و خوانندهای نمیتواند این موضوع را باور کند و به خود بقبولاند که تکلیف همه مسلمین از نظر ارث مشخص و معین باشد ولی پیغمبر ایشان با آنکه احکامی جداگانه دارد، قرآن آن را تذکر نداده باشد.
به اضافه آنکه خداوند حکیم میدانسته که یک چنین بلوائی بعد از رحلت رسولش برپا میشود و فتنهای سر میگیرد، و دختر پیغمبرش مجبور خواهد شد که با مخالفین خود روبرو شود و با آنان محاجّه نماید.
باز اضافه میکنم: آیا ممکن است که پیغمبر(ص) محکوم به چنین حکمی باشد «نه ارثی از خود بگذارد و نه کسی از او ارث ببرد» ولی آن را به اهل بیتش اطلاع ندهد، و ایشان را که وارثین او هستند باخبر نکرده، و به آنان نگفته باشد که شماها از من ارث نمیبرید و آنچه از من باقی میماند مال مسلمین خواهد بود، ولی در این میان فقط ابوبکر ـ که هیچ گونه طرف حساب نبوده ـ از این قضیه مطلع باشد؟ البته هر چاروادار و شترچرانی که این موضوع را بشنود، به گوینده آن میخندد و او را تکذیب میکند.
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی بدانید اگر هیچ دلیلی در دست نبود (که مالکیّت فاطمه علیها سلام) را نسبت به فدک ثابت کند) مگر همان خطبه امیرالمؤمنین علیه سلام در نهج البلاغه، همانا کفایت میکرد و نیاز به دلیل دیگری نبود، چنانکه فرموده: در کتاب 45 ضمن نامهای که به عثمان بن حنیف مرقوم فرمودهاند:
155. امّا بعد یا ابن حنیف............فوالله ما کنزت من دنیاکم تبرا، و لا ادّخرت من غنائمها و فرا و لا اعددت لبالی ثوبی طمراً. بلی کانت فی ایدینا فدک من کل ما اظلّته السماء فشحّت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرین، و نعم الحکم الله.
یعنی به خدا سوگند از دنیای شما طلا نیندوختم، و از غنیمتهای آن مال فراوانی ذخیره نکردم، و با کهنه جامهای که در بردارم جامة کهنه دیگری آماده نکردم، بله از تمام آنچه آسمان سایه بر ان افکنده است ـ از مال دنیا ـ فدک در دست ما بود که گروهی (ابوبکر، عمر و عثمان( بر آن بخل ورزیدند (از روی غصب گرفتند) و دیگران بخشش نموده و از آن گذشتند (مقصود امام علیه السلام از بخشش کنندگان خود آن بزرگوار و اهل بیتش است) و خداوند نیکو داوریست (که بین حق و باطل حکم خواهد نمود)
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی این تحقیقاتِ در اطراف فدک ما را از مبحث خودمان دور کرد، زیرا ما درصددب یان کردن خلافهای عثمان بودیم که یکی از آنها این بود که عثمان فدک را دربست به مروان بخشید چنانکه ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه جلد 1 صفحه 67 مینوید:
156. و اقطع مروان فدک و قد کانت فاطمة علیها السلام طلبتها بعد وفاة ابیها صلوات الله علیه تارة بالمیراث و تارة بالنحلة فدفعت عنها الخ. (این یک قسمت از مجموع گفتار ابن ابی الحدید است که در مبحث روز 4 شنبه 13 ذیحجه برابر با 30 شهریور گفته شده با ترجمه و شرح به آنجا مراجعه شود.