ای آقای نوبختی علماء ما اهل تسنن صراحتاً گفتهاند که نصیّ از جانب شرع برای خلفاء ما نرسیده است، یعنی نه از قرآن کریم دلیلی برای خلافت خلفاء آمده و نه از پیغمبر(ص) حدیثی درباره آن وارد شده است ولی همین علماء میگویند ما اجماع داریم بر اینکه امت اختیار دارند که برای خودشان خلیفه تعیین کنند. چنانکه ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهجل البلاغه جلد 1 صفحه 3 مینویسد:
130. اتفق شیوخنا کافة رحمهم الله المتقدمون منهم و المتأخرون و البصیرون و البغدادیون علی ان بیعة ابی بکر الصدیق بیعة صحیحة شرعیة، و انها لم تکن عن نص، و انما کانت بالاختیار الذی ثبت بالاجماع و بغیر الاجماع کونه طریقاً الی الامامة.
یعنی علماء ما از پیشینیان و متأخرین آنان از بصریین و بغدادیّین متفقاً میگویند بیعت با ابابکر بیعت صحیح شرعی بوه ولی نصّی بر آن نبوده است بلکه از روی اختیاری بوده که از راه اجماع و غیر اجماع به مردم واگذار شده است.
شیخ محمد نصرتآبادی آقای نوبختی اینست دلیلی که من توانستم برای حقانیّت مذهب خودمان بیاورم، اما نظریه شیعه را من نمیتوانم درباره آن تحقیق نمایم زیرا اطلاعات علمی من به آنجا رسا نیست، شما از خود آقای بابویهی درخواست کنید تا ایشان این مسأله را برایتان شرح دهند؟
نوبختی: آقای بابویهی آقای نصرتابادی دلیل خود را آوردند و من از معنای آن چنین میفهمم که خلافت خلفاء ما شرعی است به جهت آنکه مسلمین حق داشتهاند کسی را برای خودشان انتخاب کنند ولی به طوری که اظهار کردند، نمیتوانند درباره نظریه شیعه تحقیق نمایند، و ما از شما خواهشمندیم که نظریه خودتان را برای ما توضیح دهید تا ببینیم کدام یک از این دو نظر محکمتر هستند و به وظیفه خود روشن شویم.
بابویهی: آقای شیخ محمد نصرتآبادی همین دلیل را که (از ابن ابی الحدید نقل کردید و برای حقانیّت مذهب خودتان) آوردهاید، بس است که تمام تار و پود شما را برباد دهد، و پایه خلافت خلفائتان را از هم بریزد و بطلان آن را ثابت کند به بیانی که ذیلاً میشنوید:
بابویهی: آقای نصرتابادی ابن ابی الحدید در این عبارتش گفته است: نصیّ برای خلافت ابابکر نیست یعنی نه آیهای درباره خلافت او نازل گردیده و نه از پیغمبر(ص) در این رابطه حدیثی نقل شده است (باز او گفته) مشایخ «اساتید» ما متفقاً قائلند که امت اختیار دارند برای خودشان خلیفه تعیین کنند.