صفحه اصلی   ارتباط با ما

Top of Box
Login ورود کاربران
کلمه کاربری

رمز عبور


Bottom of Box
Top of Box
Statistics آمار بازدیدکنندگان کاربران آنلاین : 52
بازدید های امروز : 7,534
بازدید های دیروز : 15,448
کل بازدید ها : 45,648,161
بازدید از این صفحه : 6683
پر بازدید ترین روز : 1392/2/23
بیشترین بازدید : 41593
بیشترین کاربر آنلاین : 623
Bottom of Box
Top of Box
با قرار دادن لینـک و لـوگـوی ما در وب سـایت یا وبـلاگتان جـهت معرفی و تـشویق بـازدیـدکنندگان به بازدید از این سایت از اجـر معنوی آن بهره مند شوید
Logo of Monazere.ir
Bottom of Box

برنامه نویسی اختصاصی
هاست 50 مگابایت
یک دامنه ir
ریسپانسیو
قابلیت ارتقا


نظریّه شیعه و سنی درباره خلیفه پیغمبر

شیخ محمد نصرت‌آبادی گفت آقای نوبختی نظریّه آقای بابویهی درباره خلافت با نظر ما اهل تسنّن تفاوت دارد، نظر آقای بابویهی (بلکه به طور کلی شیعه دوازده امامی) قائلند که جانشین و خلیفه پیغمبر، پیغمبر دوم است، یعنی شیعه کسی را وصی پیغمبر می‌دانند که غیر از مقام نبوت و وحی، بایستی در تمام فضائل و کمالات، مانند پیغمبر باشد، یعنی همان طوری که پیغمبر در میان خلق نظیر و مانند ندارد وصیّ‌ او نیز باید منحصر به فرد، و از همه افراد زمان خود، در جمیع صفات کمالیه ممتاز بوده، و از تمام صفت‌های بد و پست پاک و منزّه باشد، یعنی بایستی وصی پیغمبر مانند خود او معصوم باشد.

ولی ما اهل تسنّن هر کسی را که عدّه‌ای از مردم آن زمان و یا خلیفه پیشین آن زمان، او را انتخاب نمود، همان را خلیفه می‌دانیم، و هیچ یک از آن شرایطی که شیعه قائل هستند، ما سنّی‌ها آن‌ها را شرط خلافت نمی‌دانیم، بلکه خلفاء ما امتیازی از سایرین ندارند، و همانند دیگر مردم زمان خود می‌باشند.

آقای نوبختی البته واضح است آن کسی که یک چنین شرایط فوق العاده‌ای را برای خلیفه پیغمبر لازم می‌داند، چنان‌چه ببیند شخصی به جای پیغمبر نشسته است که با دیگران فرقی ندارد، قهراً ناراحت می‌شود و حالت خشم و غضب به او دست می‌دهد، چنان‌که شما می‌بینی هرگاه آقای بابویهی بحث خلافت را به میان می‌آورند، فوق العاده غضبناک می‌شوند، و نقاط ضعفی که در خلفاء ما وجود دارد، یادآوری می‌کنند.

نوبختی: آقای نصرت‌آبادی این دو نظریه (که شما شرح دادید) کدام یک از آن‌ها صحیح است؟ آیا هر دو نظر حق می‌باشند، و یا آن‌که یکی از آن‌ها حق و دیگری باطل است؟ به من جواب مثبتی بدهید.

شیخ محمد نصرت‌آبادی: آقای نوبختی خواهشمندم از شما که از این پرسشتان صرف‌نظر کنید، و باعث نگرانی من نشوید.

نوبختی: آقای نصرت‌آبادی من از شما سؤال می‌کنم که ما برای چه چیز از همه وقت‌مان گذشته‌ایم و هر روز در این مجلس گِرد یک‌دیگر جمع می‌شویم؟ اگر بنا باشد حقی برای ما واضح نشود و مجهولی برایمان حلّ نگردد، پس بهتر آنست که نه آقای بابویهی را در زحمت بیندازیم و نه اوقات خودمان را ضایع کنیم، این جلسه را ترک نموده و از پی کار خودمان برویم.

بابویهی: آقای نصرت آبادی شما که آن دو نظریه را برای دوستتان آقای نوبختی مطرح کردید بایستی آن را تکمیل کنید و صحت و بطلان آن‌ها را برای ایشان توضیح دهید، هر چند بر علیه خودتان تمام شود چنان‌که خداوند متعال در کتاب کریمش همین گونه به مؤمنین دستور فرموده:

«یاأَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ للهِِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَینِ وَالاَْقْرَبِینَ» [224]

ای مؤمنین فرمان‌روای به عدالت باشید، به خواطر خدا شهادت دهید، هر چند بر ضرر خودتان یا پدر و مادرتان یا خویشانتان باشد.

شیخ محمد نصرت‌آبادی: آقای نوبختی چون قرآن کریم ما را امر به حق‌گویی فرموده (هر چند بر ضرر شخص تمام شود) من ناگزیرم به شما پاسخ دهم با آن‌که می‌دانم باعث شکست مذهب خودمان می‌شود.

آقای نوبختی این دو نظریه یاد شده، نمی‌تواند هر دوی آن‌ها حق و یا هر دوی آن‌ها باطل باشند، زیرا در علم ثابت شده، هر دو چیزی که ضد یک‌دیگر هستند، نمی‌توان میان آن دو چیز جمع نمود و نیز نمی‌ون از هر دوی آن‌ها دست برداشت. [225] (بلکه ناچار یکی از آن دو چیز به جای خواهد ماند).

پس نمی‌توانیم بگوییم: هم نظریه شیعه حق است (که بایستی خلیفه پیغمبر مانند خود او معصوم باشد) و هم نظریه اهل تسنّن حق می‌باشد (که خلیفه معصوم نیست) در نتیجه باید یک از این دو نظر حق و دیگری باطل باشد، زیرا محال است که یک خلیفه هم معصوم باشد و هم معصوم نباشد، و نیز محال است که یک خلیفه نه معصوم باشد و نه غیر معصوم.

شیخ محمد نصرت‌آبادی: آقای نوبختی اکنون اگر من بتوانم برای این نظریه خودمان «اهل تسنّن» دلیل شرعی بیاورم، قطعاً حقّانیّت خلفاء ما ثابت می‌شود، و در نتیجه نظریه شیعه باطل خواهد بود، و اگر من نتوانم نظرمان را ثابت کنم، تحقیقاً خلافت خلفاء ما باطل، و حقانیت شیعه مسلّم خواهد گردید.

اینک به عرایضم توجه نمایید:

 

[224].النساء: 135

[225].اشاره است به قاعده منطقی: الضدان لایجتمعان و لایرتفعان.