حَکَم بن العاص: حَکَم پسر عاص یکی از نوادگان امیّه است، شغل او اخته کردن گوسفندان بوده [219] این مرد در مکّه از همسایگان پیغمبر(ص) بود و یکی از بزرگترین دشمنان آن حضرت به شمار میرود، او همیشه حضرتش را استهزاء و مسخره مینمود، بد نفسی و آزار «حَکَم» به جایی رسید که رسول الله(ص) او را از مدینه اخراج و به طائف تبعیدش نمودند، و در آنجا بماند تا زمانی که عثمان به خلافت رسید او را به مدینه برگردانید، اینک روایاتی که مربوط به حَکَم است ذیلاً میخوانید:
علی بن برهان الدین الشافعی در کتاب «السیرة الحلبیه» جلد 1 صفحه 317 مینویسد:
124. ومن استهزاء الحكم بن العاص انه كان صلی الله علیه و سلّم يمشي ذات يوم وهو خلفه يخلج بفمه و انفه يسخر بالنبي صلی الله علیه و سلم فالتفت اليه النبي صلى الله عليه وسلم فقال له: كن كذلك ............واستمر الحكم بن العاص يخلج بفمه و انفه بعد ان مكث شهرا مغشيا عليه حتى مات، اسلم يوم فتح مكة وفي اسلامة شيء اطلع على رسول الله صلى الله عليه وسلم من باب بيته وهو عند بعض نسائه بالمدينة فخرج اليه صلی الله علیه و سلّم بالعنزه بمدرى في يده .........وقال من عذيري من هذه الوزغة لو ادركته لفقأت عينه ولعنه وما ولد، وغرّبه عن المدينة الى وج الطائف الخ.
خلاصه ترجمه حدیث: از مورادی که حَکَم بن عاص پیغمبر(ص) را مسخره کرده است، آنکه روزی آن حضرت میرفتند و حَکَم از پشت سر ایشان روان بود، و به توسط حرکت دادن بینی و دهان خود، آن حضرت را مسخره میکرد، پیغمبر(ص) رو به او نمودند و فرمودند، باش همین طوری که هستی، این لرزش بینی و دهانش در او به جای بماند، و همواره این دو عضو او، در حرکت و لرزش بود، بعد از آنکه مدت یک ماه در حالت غش و بیهوشی افتاده بود سپس بمُرد (حَکَم) در زمان فتح مکه اسلام آورد ولی در سالام او شبههایست.
(یکی از روزها) پیغمبر(ص) با بعضی از زَوَجاتش در مدینه در خانهای بود، که حَکَم از رخنه در به داخل خانه نگاه میکرد، که آن حضرت از جای برخاسته و با عصای خود او را تعقیب نمود و میفرمود کیست که مرا یاری کند درباره این وزغه [220] اگر به او برسم، چشمش را کور میکنم، و لعنت نمود او و نسلش را و او را از مدینه به طائف تبعید کرد.