روز دوشنبه 11 ذیحجه برابر با 28 شهریور سال جاری بود که مجدداً مجلس بحث تشکیل گردید و آقایان وارد شدند، نخست آقای نوبختی رو به اینجانب کرده، گفتند آقای بابویهی طبق وعدهای که روز گذشته دادید، استدعا دارم کیفیّت خلافت عثمان را برای ما شرح دهید:
بابوییه: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی بدانید که خلافت عثمان به طور دیگری از نوع قُلدری و دیکتاتوری منعقد گردید است، به تفصیلی که ذیلاً به عرضتان میرسانم:
عمر بن خطاب نزدیک فوتش شورائی برای انتخاب تشکیل داد، این شورا مرکب از شش نفر: «علی بن ابیطالب»، «عثمان بن عفان»، «عبدالرحمن بن عوف»، «طلحة بن عبیدالله»، «زبیر بن عوام»، «سعد بن ابی وقاص» بود.
عمر گفت: این چند نفر کسانی هستند که پیغمبر(ص) هنگام رحلتش از ایشان راضی و خوشنود بوده.
پس از آنکه عمر این چند نفر را مشخص کرد، به ایشان دستور داد که تا مدت سه روز بایستی یک نفر از بین خودتان برای خلافت انتخاب کنید، و ضمناً پسر من عبدالله را به عنوان مستشار و ناظر با خود ببرید، سپس برنامه انتخاب را این چنین مقرر کرد:
اگر پنج نفر از آنان به یکی رأی دادند و شخص ششمین با این رأی مخالفت نمود، او را گردن بزنید.
اگر چهار نفر از آنان به یکی رأی دادند و دو نفرشان مخالفت کردند، آن دو نفر را گردن بزنید.
چنانچه سه نفر از ایشان به یکی رأی دادند، و سه نفر دیگرشان با این رأی مخالف شدند، در این مورد، عبدالله پسر مرا حََکَم قرار دهید، که با هر کدام از این دسته که موافقت نمود، بایستی از همان دسته خلیفه انتخاب شود، و در این صورت اگر آن دسته مقابل با نظریّه عبدالله نیز مخالفت کردند، جمیع آن سه نفر را گردن بزنید.
بابویهی: هنگامی که گفتار من به آخر رسید و این طرح شورای عمر را برای آقایان بیان میکردم شنیدم آقای شیخ محمد نصرتآبادی آهسته به آقای نوبختی میگفت: این طرح خوبی است که عمر مطرح نموده. من «بابویهی» رو کردم به ایشان و گفتم: اگر مانند شماها افراد سادهلوح و خوشباور در میان جامعه نمیبود، هیچگاه جبّارین نمیتوانستند این گونه بر گُرده مردم سوار شوند و مقاصد و منویات خود را به توسط ایشان عملی کنند.
آقای نصرتآبادی آیا شما این گفتار عمر را تحت مطالعه و بررسی قرار دادهاید یا نه؟
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی من تا به حال به این موضوع تاریخی (که تشکیل شورا باشد) برنخوردهام و درصدد این گونه مطالعات هم نبودهام و این اولین بار است که این موضوع را از شما میشنوم، و این قضاوتی هم که شما از من شنیدید، از روی تحقیق و بررسی نبوده بلکه گفتاری بود سطحی از روی حُسن ظنّ.
بابویهی: آقای شیخ محمد نصرتآبادی من مکرّر به شما عرض کردهام که شخص دانشمند بایستی تمام گفتارش معقول و با دلیل همراه باشد.
زیرا به اضافه آنکه سخنهای پوچ و بیبرهان در نزد عقلاء جهان ارزشی ندارد، خداوند متعال آنها را به حساب میآورد و در برابرش، پاداش و کیفر مقرّر میفرماید چنانکه در کتاب کریمش فرموده: «مَا یلْفِظُ مِن قَوْل إِلاَّ لَدَیهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ». [204]
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی مگر شما به این برنامه شورای عمر ایراد شرعی دارید، که این گونه مرا مورد عتاب و سرزنش قرار دادهاید؟