ابن صبّاغ مالکی متوفای سال 855 هـ کتاب خود را به نام «الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمة علیهم السلام» است به دوازده فصل تقسیمبندی کرده و هر فصلی از آن را مخصوص به یکی از ائمه دوازدهگانه قرار داده، که حسب و نسب و فضایل و تولّدها و وفاتهای ایشان را در آنها شرح داده است، وی در خطبه این کتاب چنین مینویسد:
108. الحمد للَّه الذي جعل من صلاح هذه الاُمّة نصب الامام العادل واعلىذكر من اختاره لولايتها فهو عليّ في العاجل والآجل واصلی على نبيّه محمد صلى الله عليه وآله سيد الاواخر والاوائل.....و على آلهو ازواجه واصحابه و ذرياته أهل الشرف و المراتب المسطر ذكرهم فيالكتاب تسطيرا المنزل فيهم «إِنَّمَا یرِیدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً». [202]
وبعد فعنّ لي ان اذكر في هذا الكتاب فصولا مهمة في معرفة الائمة اعني الائمة الاثني عشر الّذين اولهم امير المؤمنين علي المرتضى وآخرهم المهدي المنتظر، تتضمّنُ شيئاً من ذكر مناقبهم الشريفة ومراتبهم العالية المنيفة ومعرفة اسمائهم وصفاتهم وآبائهم و امهاتهم ومواليدهم وذكر مدّة اعمارهم و اسماء حجابهم وشعرائهم ........و عقدت لكلامام منهم فصلاً يشتمل كل فصلٍ على ثلاثة فصول، الاول منها في عدّة فصول (الفصل الاوّل) منها في ذكر بحر الاطم و الطود الاشماخ و الرسول و بعل البتول و سيف الله المسلول، مفرق الكتائب و مظهر العجائب ليث بني غالب امير المؤمنين علي بن ابيطالب.......و لرب ذي بصيرة قاصرة و عين من ادراك الحقائق حاسرة يتأمّل ما الفته و يتعرض ما جمعته و لخصته فحمله طرفه المريض وقلبه المهيض الى ان ينسبني في ذلك الى الترفّض.
(ترجمه گفتار بالا به طور خلاصه): حمد و ستایش مخصوص خداوندیست که برای مصلحت این امت چنین مقرّر کرده است که نصب نماید امام عالی را، و بالا برده نام همان کسی را که برای ولایت برگزیده، و او همان علی «بن ابیطالب» است در دنیا و آخرت، و درود میفرستم بر پیغمبرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم که سرور اولین و آخرین میباشد.
و پس از ستایش خداوند و درود بر پیغمبر(ص) چنین رخداد برای من که بیان کنم در این کتاب، فصلهای مهمّی را در باب معرفت و شناسایی ائمّه، یعنی امامهای دوازدهگانه که اوّلین ایشان امیرالمؤمنین علیّ مرتضی و آخرینشان مهدی منتظر است (و این کتاب دربردارد، اندکی از فضیلتهای عالی رتبه و مرتبههای بلندپایه، و درباره زندگانی و شناسایی نامها و صفتهای ایشان و یادآوری پدران و مادران و مدت حیات و نام دربانان و مدیحه سرایان آنان......و برای هر امامی فصلی مقرر کردم که هر فصلی از آنها دارای سه فصل دیگریست،
(فصل اول) از آن فصلها در بیان آن دریای با عظمت، و آن کوه بلندِ سر به فلک کشیده، برادر پیغمبر(ص) شوهر فاطمه(ع) و شمشیرِ کشیدهِ خدا و پراکنده کننده صف لشگرها، و ظاهر کننده عجایب، شیر (طایفه) بنی غالب، امیرالمؤمنی، علی بن ابیطالب است.....
و بسا افرادی که دیدشان نارسا و از درک کردن حقایق وامانده هستند، چون این تألیف مرا میبینند، با دیده بیمار و دل نادرست خود مرا رجم به رفض میکنند (یعنی چنین میپندارند که من رافضی «شیعه» هستم). ترجمه تمام شد.
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی شما ببینید، این محدّث سنّی مالکی چگونه اعتراف کرده است که امیرالمؤمنین علی علیه السلام نصب شده از جانب خداوند متعال میباشد، و بعد از او یازده امام دیگر را همین طور قلمداد نموده است.
این گفتار ابن صباغ نمونهای است از آشکارگویی برخی از علماء اهل تسنّن درباره امامت عترت پیغمبر(ص) که همان ائمّه دوازدهگانه باشد.
آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی، این دلیل یاد شده را در دست داشته باشید تا انشاء الله تعالی در مبحث وصایت، به طور مشروح و کامل دلیلهای محکم دیگری را برایتان بیان کنم، تا واضح شود که چگونه خلفاء بنی امیّه و بنی العباس و تیّم و عدی، حق مشروع و منصوصِ این اوصیاء پیغمبر را به خود اختصاص دادند و ایشان را از منصب حقیقی و واقعی خود برکنار کردند.
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی عمر بن خطاب خدماتی نسبت به دین نموده: فتوحاتی کرده کشورگشایی نموده، به ممالک اسلامی گشایش و توسعه داده در نتیجه بسیاری از کسانی که مسلمان نبودهاند داخل در دین اسلام شدند و شما این مزایای او را نادیده گرفته و نامی از آنها نبردید ولی به نظر من این خود مجوِّز موقعیتِ عمر است برای خلافت.