بابویهی: آقای شیخ محمد نصرتآبادی نکته بسیار جالب و باارزشی در اینجا است، میخواهم شما را به آن متوجّه کنم، این نکته یک ضابطه و قاعده کلیّه است که در همهجا به کار میرود و ملاکی به دست شخص میدهد که هیچ گاه محکوم امر باطلی نخواهد شد و آن نکته اینست:
هیچ باطلی برهان بردار نیست، یعنی هیچ دانشمند متبحّر و فیلسوف موشکافی نمیتواند یک امر باطلی را به توسط برهان واجد حقانیت کند، و آن را از صورت بطلان درآورد.
بابویهی: آقای نوبختی پیش از آنکه وارد استدلال شوم و دلیل این نکته یاد شده را بیان کنم به جنابعالی اخطار میکنم: که چون این مسئله، مسئلهایست علمی، و نمیتوان آن را با عبارت ساده و عامیانه بیان کرد، به همین جهت شما نمیتوانید از این استدلال استفاده کنید، لیکن ممکن است بعد از آنکه این بحث به آخر رسید، فشرده آن را آقای نصرتآبادی برایتان واگو کنند، ولی فعلاً روی سخن در اینجا با آقای نصرتآبادی است، اینک از ایشان خواستارم تا به عرایض ذیل کاملاً توجه نمایند:
نکته: هیچگاه برهانی مساعد و معاضد باطل نمیشود: این نکته با دو دلیل حلّ و نقض اثبات میشود:
دلیل حلّ
مشاهده و محسوس است که برهان، مرآت تمام نمای مُبرهَن خود میباشد به جهت آنکه آن را علی ما هو علیه مینمایاند و گرنه این برهان، برهان آن نخواهد بود وهف.
و باطل چون به وصف بطلان موصوف است و به صورت بطلان متصوّر و متکوِّن میباشد. برهانی بر «لَهِ» آن اقامه نمیشود، جز آن که فقط صورت بطلان آن را در خود منعکس نموه، و آن را علی ما هو علیه من البطلان، ارائه میدهد، و لهذا حکم میکند که مستدَلّ علیه من باطل است و مُبرهن من حق نیست.
دلیل نقض
همان طوری که برهان مساعد حق است، و به تحکیم آن میافزاید، چنانچه مساعد باطل هم باشد مستلزم لوازم سوئی است که برخی از آنها ذیلاً بیان میشود:
1. بنا بر فرض مذکور نه حقی به جا میماند و نه باطلی بلکه هر دو یکسان و متساوی میگردند، یا هر دو حق یا هر دو باطل و یا به نام شیئی دیگر نامیده میشوند.
2. نزاعهای مستدلین در نقضها و ابرامهای خود همه لفظی خواهند بود، محصّل معنوی نخواهند داشت، زیرا دلیل معاضد هر دوی آنها میباشد.
3. جمع بین ضدین امکانپذیر میگردد، زیرا حق و باطل با آنکه متضاد هستند، اینک امکان دارد در موضوع واحدی اجتماع نمایند، و هر دو را برهان اثبات کند.
4. تمام ادیان و مذاهب مختلفه متضادة جهان، گرویدن و پیروی آنها معقول و جایز میگردد و هیچ یک از آنها از نظر متابعت رجحانی بر یکدیگر نخواهند داشت.
5. جمیع اعتقادات و همچنین تمام اعمال جوارحی صادره از انسان عاری از فساد، و مبرّای از کیفر و عقاب خواهند بود زیرا هر کدام از اینها خواهی ناخواه با یک مذهب و کیشی مطابقت و موافقت مینمایند و مفروض آنست که تمام آن مذاهب حجت و برهانی برای خود دارند.
چون جمیع امور مفروضه محال و خلاف واقع است مدعای فوق الذکر نیز همانند آنها خواهد بود.
(توهم) اگر هیچ برهانی مساعد باطل نباشد، چگونه میتوان باطل را به دست آورده و آن را از حق تشخیص داد، با آنکه تمییز و تمحیص به عهده برهان میباشد.
(دفع) دانسته باد که موقعیت نکته مذکوره مترتّب بر وجود باطل است نه مقدم بر آن و یا مساوق بعبارة اخری: بعد از آنکه برهان قاطعی امری را ابطال کرد یعنی بطلان آن را برملا نمود، هیچ برهانی آن را تصحیح نمیتواند کرد، هیچ دلیل و حجّتی نمیتواند آن را به صفت حق متّصف کند.
مثلاً وجهی که ثبوتاً و اثباتاً بطلانش در مسألهای محقق شده است، ممکن نیست بتوان با جعل برهانی آن را تثبیت کرده و آن را بعنوان وجه حقِّ در آن مسأله قلمداد نمود، و گرنه باطلی در جهان هستی به جای نمیماند.
از مجموع گفتار بالا به این نتیجه میرسیم: هیچ گاه برای تثبیت باطلی برهانی نمیتوان اقامه نمود و هیچ دلیل محکمی در واقع و نفس الامر باطلی را رونق نمیدهد، مگر آنکه بطلان آن را آشکار مینماید که در حقیقت، آن دلیل و برهان، خود حقی است که آن باطل را نابود و مضمحل میکند.
کما قال الله تعالی: بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَیلُ مِمَّا تَصِفُونَ (الانبیاء: 18)
ـ مؤیّد گفتار فوق مطلب ذیل است: ـ
محسوس است کسانی که بر طریق باطل سلوک میکنند، چون برهان مساعد آنان نیست، و از طرفی میخواهند خود را محقّ و پیرو حق ارائه دهند، دست به تمحّلات زده و با تکلفات شدیده، تأویلات سخیفهای مینمایند و به توسط مغالطات و سفسطهها وارد بحث میشوند، در نتیجه مشابه حق ادلّه واهیهای وضع و جعل میکنند، نتیجتاً خویشتن را نزد جاهلین، از سالکین راه حق معرفی مینمایند.