بابویهی: آقای شیخ محمد نصرتآبادی چون شما شخصی هستید روحانی، من در اینجا از شما سؤالی دارم خواهشمندم بدون آنکه طرفیّت و یا طرفداری کنید، جواب مثبتی به اینجانب بدهید:
آیا عمر بن خطاب که از نوشتن صحیفه پیغمبر جلوگیری کرد و گفت: « کفانا کتاب الله : کتاب خدا ما را بس است» راستی به کتاب خدا عمل مینموده است یا نه؟
شیخ محمد نصرتآبادی آقای بابویهی جواب از این پرسش جنابعالی نیازمند به یک اطلاع پهناور تاریخی میباشد، زیرا بایستی ما کردارها و رفتارهای عمر را تحت بررسی قرار دهیم، و ببینیم اعمال او با گفتار قرآن کریم منطبق بوده است یا نه، و اینگونه اطلاع را من فعلاً در دست ندارم و تحصیل آن هم بسیار دشوار میباشد، من از شما خواهش میکنم، که مرا از این پاسخ عفو کنید و خود جنابعالی با بیانات رسایتان این موضوع را حلّ نمایید، تا ما بهرهمند شویم.
بابویهی: آقای شیخ محمد نصرتآبادی یکی از قوانین سؤال و جواب آنست که بایستی همواره جواب هر سؤالی در خور و در رتبه همان سؤال باشد، من از شما سؤال پهناوری نکردم تا آنکه نیاز به اطلاعات تاریخی پهناوری داشته باشد، اینک برای دریافت جواب به عرایض ذیل توجه کنید:
آقای نصرتآبادی آیات شریفهای در قرآن کریم است که این موضوع را برای ما روشن میکنند که ذیلاً میخوانید:
یاأَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الاَْمْرِ مِنْكُمْ [194]
فَلْیحْذَرِ الَّذِینَ یخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ. [195]
فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ یؤْمِنُونَ حَتَّى یحَكِّمُوكَ فِیما شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لاَ یجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیتَ وَیسَلِّمُوا تَسْلِیماً. [196]
مَن یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللهَ. [197]
آقای نصرتآبادی خداوند متعال در این آیات شریفه پیغمبر را واجب الاطاعة معرفی میفرماید اطاعت آن حضرت را در ردیف اطاعت خودش قرار داده است، به اضافه آنکه در آیه شریفه دوم تهدید میکند کسانی را که مخالفت پیغمبر را نمایند و وعده عذاب به آنان میدهد.
و در آیه شریفه سوم برای پیغمبر سوگند یاد میکند که مسلمانان به مقام ایمان نمیرسند مگر آن وقتی که ترا در میان خودشان حاکم قرار دهند، و آنچه را که تو حکم میکنی آن را از جان و دل بپذیرند و تسلیم باشند.
بابویهی: آقای نصرتآبادی همان طوری که در آیات شریفه بالا ملاحظه نمودید، قرآن کریم اطاعت پیغمبر را مانند اطاعت خداوند متعال واجب قرار داده و مخالفت او را حرام کرده، و مخالفین حضرتش را به اشدّ مجازات تهدید نموده است، بنابراین اگر عمر بن خطاب نمیدانسته است که کتاب خدا این گونه آیات را در بر دارد، نبایستی گفته باشد: «کفانا کتاب الله»، زیرا کسی که از محتوای کتابی اطلاع ندارد، معقول نیست بگوید: این کتاب ما را کفایت میکند.
و اگر او میدانسته است که قرآن مجید آیاتی را داراست که اطاعت رسول الله(ص) را واجب کرده و از مخالفت او نهی کرده است، و با داشتن این اطلاع، گفته «کفانا کتاب الله»، قطعاً میبایست گفت که مقصود اصلی او آن بوده است که به سبب این گفتارش از توصیه به علی بن ابیطالب(ع)، جلوگیری کرده باشد، و بر هر دو فرض عمر با این گفتارش، خصم خود شده، و خودش را در جهان اسلام محکوم کرده است.
با عبارتی دیگر میگویم: اگر راستی عمر عامل به کتاب خدا بوده است، همین کتاب به او امر میکند که پیغمبر را اطاعت کن، و دوات و صحیفه بیاور، پس چرا به فرموده کتاب خدا عمل ننمود و خود را کاذب اعلام کرد.
اضافه میکنم جمع نمودن میان این عمل و گفتار عمر جمع بین ضدین است که آن هم محال میباشد زیرا امکان ندارد که مخالفت پیغمبر با عمل کردن به قرآن در یک جا جمع شوند.
آقای نصرتآبادی به جز آنکه بگوییم: این عمل عمر خدعه و نیرنگی بوده است که به کار برده، چاره دیگری نداریم، زیرا تصحیح آن با هیچ منطقی سازش ندارد.
بابویهی: چون گفتار من به اینجا منتهی شد آقای نوبختی رو کرد به آقای نصرتآبادی گفت آقای نصرتآبادی شما شخصی هستید روحانی و اطلاعات دینی شما از من بیشتر است، بگویید ببینم، آیا علماء ما درباره این گفتار عمر «کفانا کتاب الله»بیاناتی دارند؟ و توجیه صحیحی برای این عمل عمر نمودهاند یا نه؟
شیخ محمد نصرتآبادی آقای نوبختی من درباره این موضوع توجیهی از علماء خودمان سُراغ ندارم جز همان توجیهات «محمد فؤاد عبدالباقی» که در کتاب صحیح مسلم ذیل همین حدیثی است که یک جمله آن «کفانا کتاب الله» میباشد، و آن را آقای بابویهی روز شنبه 11 ذیقعده مشروحاً برایمان بیان کردند. به طوری که برای ما ثابت شد، که تمام سخنهای محمد فؤاد یاوهسرایی و بیهودهگویی چیز د یگری نبوده است.
بابویهی: آقای نصرتآبادی من از شما متشکرم که پاسخ صحیحی به آقای نوبختی دادید و ضمناً ایشان را به یاد گفتارهای محمد فؤاد آوردید، شما و آقای نوبختی بدانید که اگر هر یک از دانشمندان اهل تسنّن بخواهند این عمل عمر را تصحیح کنند، قطعاً جز منفیبافی و مغالطه نمودن، کار دیگری از آنان ساخته نخواهد شد.