صفحه اصلی   ارتباط با ما

Top of Box
Login ورود کاربران
کلمه کاربری

رمز عبور


Bottom of Box
Top of Box
Statistics آمار بازدیدکنندگان کاربران آنلاین : 25
بازدید های امروز : 7,418
بازدید های دیروز : 15,448
کل بازدید ها : 45,648,045
بازدید از این صفحه : 7205
پر بازدید ترین روز : 1392/2/23
بیشترین بازدید : 41593
بیشترین کاربر آنلاین : 623
Bottom of Box
Top of Box
با قرار دادن لینـک و لـوگـوی ما در وب سـایت یا وبـلاگتان جـهت معرفی و تـشویق بـازدیـدکنندگان به بازدید از این سایت از اجـر معنوی آن بهره مند شوید
Logo of Monazere.ir
Bottom of Box

برنامه نویسی اختصاصی
هاست 50 مگابایت
یک دامنه ir
ریسپانسیو
قابلیت ارتقا


افکار وحشت زایی که نصرت آبادی را مضطرب نموده

که اِبراز آن‌ها صلاح نیست و چنان‌چه افشا شود من و تو هر دو در خطر خواهیم بود.

نصرت‌آبادی گفت: چون گفتار استادم به این‌جا رسید من به کلی از ایشان مأیوس شدم و با او خداحافظی کرده به منزل مراجعت نمودم و چنان این سخنان استاد مرا در قَلَق و اضطراب انداخت که نتوانستم آن شب را بخوابم.

زیرا افکار گوناگون مرا احاطه کرده گاه با خود می‌گفتم کاشکی وارد این گونه مسائل نمی‌شدم و با استادم واگو نمی‌کردم تا چنین جواب‌های دلخراشی به من بدهد، گاه با خود می‌گفتم چه عیبی دارد که من هم مانند همین استادم خون‌سردی را اختیار کنم و در برابر این‌گونه مسائل بی‌تفاوت باشم زندگی را برای خودم تلخ نکنم و هر کسی هم که با من این‌گونه مقابل شود همین جواب‌های استادم را به او بدهم و بگویم: «الناس علی دین ملوکهم» و راه خود را بگیرم و بروم؟!

گاه با خود می‌گفتم جمیع ترقّی‌ها و پیشرفت‌های جهان بواسطه علم و دانش است، صنایع حیرت‌انگیز را دانش و علم به عهده دارد: علم است که انسان را در زیر دریا سکونت داده، علم است که بشر را به آسمان‌ها برده پس چرا من خودم را با این حرف‌های استاد قانع کنم و از تفحّص و تجسّس خودداری نمایم، علم و دانش مرهون پژوهش و کنجکاوی است، علم و دانش در نتیجه سیر در تاریخ و نظر در احوالات پیشینیان به دست می‌آید!

ـ شیخ محمد نصرت‌آبادی می‌گوید ـ: باز با خود می‌گفتم این چه حرفی بود که استاد به من گفت: «اگر می‌خواهی در میان جامعه زندگی کنی به منطق و برهان کاری نداشته باش» مگر زندگی کردن منافات با منطق و برهان دارد؟ آیا کسانی که منطق و برهان با آنان مساعد است زندگی نمی‌کنند؟!

باز با خود می‌گفتم این چه حرفی است که استاد به من گفت: «اگر می‌خواهی بر مردم آقایی و فرمان‌فرمائی کنی کاری با منطق و برهان نداشته باش»! هر کسی که دانشمند و صاحب منطق و برهان شد خواهی ناخواه او بر مردم آقا و پیشرو است در هر ملت و قومی که خواهد بود!

باز با خود می‌گفتم این گفتار استادم: «الناس علی دین ملوکهم» چه معنایی دارد؟ اگر مقصود از کلمه «دین» دین حق است که آورنده آن ملوک و سلاطین نیستند بلکه آورنده آن همان پیغمبرانند و اگر مقصود از کلمه «دین» روش و سیاست سلاطین و پادشاهان است این چنین دین دردی را دوا نمی‌کند و نمی‌توان آن را مذهب خود قرار داد، و کسی را به راه  راست و صراط مستقیم هدایت نمی‌کند این چنین دین احدی را به خداوند نزدیک نمی‌کند این چنین دین آخرت و سرای جاویدانی را برای انسان تأمین نمی‌نماید!

بلکه این دینِ ملوک، یک سلسله آراء و اهوائی جعل شده مطابق سیاست روز که نتیجه آن استوار و استحکام پایه سلطنت و برخوردار نمودن آنان و هواخواهان ایشان می‌باشد ـ نصرت آبادی می‌گوید ـ: اگر مقصود استاد این بوده که بایستی منطق و برهان را رها کرده و دین ملوک زمان را در دست گرفته و از خواسته‌های آنان دفاع نموده، تا در نتیجه خود نیز در رفاه و آسایش دنیوی به سر بَرَد، واضح است که من برای این چنین دینی از وطن به غربت نیامده‌ام، این همه رنج و مشقت کمرشکنی را که بر خود هموار کرده‌ام، مقصودم این گونه امور نبوده بلکه آن‌چه مرا وادار به تحصیل علم کرده است همان ترقیات علمی و اطلاعات دانشی و بینشی بوده است و بس.

چون نتیجه افکارم به این‌جا منتهی شد تصمیم گرفتم این مسئله مذهب را جداً تعقیب کنم و از پای ننشینم تا طریقی را پیدا کنم که منطق و برهان با آن مساعد باشد و با عقول عقلاء جهان تطبیق کند، تا در همه جا سرافراز و سربلند گشته و در نتیجه فرمان بردار قرآن کریم شده که می‌فرماید « قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِینَ »[11]

نوبختی: آقای بابویهی در این چند ساعتی که من با آقای آشیخ محمد نصرت‌آبادی بودم این جریان و پیش‌آمد خود را که یکی از اسرارش بود با این‌جانب بازگو نمودند و پس از آن از من خواهش کردند که من از شما اجازه بگیرم اگر اجازه می‌دهید ایشان هم در این مجلس با من شرکت کنند زیرا من این مرد را حق‌جو و طالب دانش می‌بینم.

بابویهی: جناب آقای نوبختی من مشتاق چنین افرادی هستم که خواهان منطق و برهان می‌باشند، کورکورانه وارد هیچ روشی نمی‌شوند، از هر کس و ناکس گفتاری را قبول نمی‌کنند، بدون تفحص و تجسس دنباله‌رو کسی نمی‌شوند، زیرا هر کسی که بدون تأمل و تفکر دینی، مذهبی و مسلکی را پیش بگیرد آخر الامر پشیمان خواهد شد، هر کسی که بدون منطق و برهان دنباله‌رو دیگران گردد، در گودال‌های هلاکت واقع خواهد شد. آقای نوبختی: نیاز به اجازه نیست این آقایی را که توصیف نمودید با خود بیاورید آقای نوبختی خداحافظی کردند و رفتند.

 

[11] . البقر : 111.