بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی راه حل این مسأله منحصر در
آنست که بگوییم: مقصود ابابکر از اجتهاد کردن، همان مراجعه به قوه فکریه خودش بوده
و آن قواعدی که با این نیروی فکری به آن مراجعه کرده است، همان هوای نفس بوده است
و بس، و شیطان هم در این میان به او کمک و مدد نموده چنانکه خود ابابکر میگوید
(94) وما
أنا إلا كأحدكم، فاذا رأيتموني قد استقمت فاتبعوني، وإن زغت (1) فقوموني، واعلموا ان
لي شيطانا يعتريني احيانا، فاذا رأيتموني غضبت فاجتنبوني الخ
[166]
یعنی من نیستم مگر
مانند یکی از شماها، و هر وقت دیدید که من در راه راست هستم از من پیروی کنید، و
هرگاه دیدید که من از حق برگشتهام، مرا به راه حق بیاورید، و بدانید که از برای
من شیطانی است که زمانی مرا فرومیگیرد، پس هرگاه دیدید من غضب میکنم از من کنارهگیری
کند.
نوبختی: آقای بابویهی من قسمت اول این گفتار بالا را فهمیدم امّا معنای مراجعه به هوای نفس را برای من توضیح دهید؟
بابویهی: اقای نوبختی ابابکر در گفتار خود به مهاجرین و انصار گفت: «من اجتهاد میکنم و یکی از بهترین شماها را برایتان انتخاب می:نم» اگر ابابکر راست میگفته میبایست علی بن ابیطالب را به مردم معرفی کند نع عمر را به دلیل آن که خود عمر بن خطاب به ابن عباس میگوید: سوگند به خداوند که سزاوارترین مردم بعد از پیغمبر برای خلافت، همان علی بن ابیطالب است (چنانکه در مبحث روز 4 شنبه 6 ذیحجه ذیل حدیث شماره 83 این موضوع را برایتان نقل کردم) پس ابابکر از روی دلخوه خود و به پیروی از شیطانش، عمر را انتخاب کرد، و به مردم دروغ گفت و آنان را فریب داد، این است معنایِ مراجعه به هوای نفس.
ولی آقای نصرتآبادی بدانید برای آنکه علماء اهل تسنّن این گونه اجتهادها را تصحیح کنند تا در نتیجه (به خیال خودشان) آبروی خلفاء و هواخواهان ایشان را حفظ نمایند، احادیثی درباره اجتهاد جعل کردهاند که یکی از آنها اینست:
95. عن موسى بن إبراهيم عن رجل من آل ربيعة أنه بلغه أن أبا بكر حين استخلف قعد في بيته حزينا فدخل عليه عمر فأقبل عليه يلومه وقال : أنت كلفتني هذا الأمر وشكا إليه الحكم بين الناس فقال له عمر : أو ما علمت أن رسول الله صلى الله عليه و سلم قال : إن الوالي إذا اجتهد فأصاب الحق فله أجران وإن اجتهد فأخطأ الحق فله أجر واحد فكأنه سهل على أبي بكر .
این حدیث نشان میدهد که پیغمبر فرموده باشد هرگاه والی اجتهاد کند و این اجتهاد و نظرش با واقع مطابق درآید دو اجر برای او است و چنانچه اجتهادش خطا رود یک پاداش به او میدهند.
آقای نصرتآبادی ساحت مقدس نبوی اجلّ از آن است که یک چنین متابعت هوای نفس را تصویب کند و تجویز نماید و امت هم از این راه به دلخوه خود احکامی را جعل کنند و هر عمل شنیعی را که انجام میدهند نام تأوّل و اجتهاد بر آن بگذارند و صاحب آن هم مأجور باشد و در نتیجه خالد بن ولیدی که یک مؤمنی را مانند مالک بن نویره بکشد و در همان شب با زن او زنا کند، در جواب بگویند: «تأول فاخطأ» اجتهادش چنین اقتضا نموده ولی خطا رفته و یک پاداش نیکویی هم برای او ثابت کنند، تاریخ را بخوانید و بر این اجتهاد کنندگان بخندید.
آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی این بود اجتهاد ابابکر و این بود زاییده اجتهادش، ولی برای شما بگویم: نظیر و مانند این اجتهاد ابابکر در میان اصحاب و تابعین ایشان، بسیار واقع شده است که با مراجعه به هوای نفس خود عملی را انجام داده، و یا درباره موضوعی از پیش خود حکم کردهاند، و نام آن را اجتهاد گذاردهاند، با این تفاوت که بعضی از ایشان به جای کلمه «اجتهد» کلمه «تأوّل» را به کار بردهاند، و من قسمتی از آنها را به همین زودیها برای شما نقل میکنم، تا مطلب برای شما واضحتر شود.