اضافه میکنم: ابابکری که هنوز مسأله ارث دختر برادر و عمه را نمیداند (چنانکه در مبحث روز چهارشنبه 6 ذیحجّه برابر 23 شهریور ذیل حدیث 9 جزیی خواندیدی که خودِ ابابکر میگوید کاشکی از پیغمبر میپرسیدم که سهم ارث دختر برادر و عمه چقدر است با آنکه مسأله ارث از مسائل مشکله اسلام نیست بلکه از مسائل پیش پا افتاده ایست که بسیاری از مردمان متعارف کم و بیش آن را میدانند) چگونه ادّعای اجتهاد میکند، و میگوید: ساجتهد لکم رأی، و اختار لکم خیرکم. [164]
باز اضافه میکنم ابابکر در این کلامش: (ساجتهد لکم رأی، و اختار لکم خیرکم) به مهاجرین و انصار میگوید: من با اجتهادم یکی از بهترین شما را برایتان انتخاب میکنم، پس چرا این اجتهاد ابوبکر معکوس گفتار خودش نتیجه داده است، و به جای بهترین افراد بدترین مردم را برای ایشان انتخاب نموده.
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی درست است که شما شیعیان عمر را خلیفه شرعی پیغمبر نمیدانید، لیکن نبایستی این گونه تعبیر درباره او بنمایید، و بگویید: ابابکر بدترین مردم را انتخاب نموده است.
بابویهی: آقای نصرتآبادی این گفتار من از پیش خود نبوده بلکه مهاجرین و انصار خصوصاً طلحه همین اعتراض را به ابابکر نمودند. اینک من متن گفتار ایشان را به عرض شما میرسانم:
92. ابن ابی الحدید معتزلی در جلد اول شرح نهج البلاغه ذیل خطبه شقشقیه صفحه 55 مینویسد:
فلما فرغ من الکتاب دخل علیه قوم من الصحابة منهم طلحة
فقال له: ما انت قائل لربک غذا و قد ولّیت علینا فظّاً غلیظاً، تفرق منه النفوس و
تنفّض عنه القلوب الخ
یعنی هنگامی که ابابکر از نوشتن سند
خلافت عمر، خلاص شد، د ستهای از صحابه که از جمله آنان طلحه بود، بر او وارد
شدند، طلحه به ابابکر گفت: فردای قیامت چگونه جواب پروردگارت را میدهی؟ که این
مرد بداخلاق، تندخوی خشنی را که مردم از او فراری هستند، و دلها از او رَم میکند،
بر ما حاکم قرار دادهای.
و نیز ابن قتیبه در کتاب «الامامه و السیاسه» جلد 1 صفحه 37 مینویسد:
93. ثم ختم الكتاب ودفعه، فدخل عليه المهاجرون والانصار حين بلغهم انه استخلف عمر، فقالوا: نراك استخلفت علينا عمر، وقد عرفته، وعلمت بوائقه فينا و انت بين اظهرنا، فكيف اذا وليّت عنا و انت لاق الله عزوجل فسائلك، فما انت قائل؟
پس از آنکه ابابکر از نوشتن مدرک خلافت عمر فارغ شد، مهاجرین و انصار چون این خبر را شنیدند، وارد بر ابابکر شدند، و به او گفتند: عمر را برای ما خلیفه قرار دادهای با آنکه تو او را میشناسی، ظلم و حیله بازی او را میدانی در حالی که خودت در بین ما هستی، و چگونه خواهد شد آن وقتی که تو از میان ما بروی، و تو چگونه جواب خداوند را میدهی هنگامی که او را ملاقات کنی و او از تو سؤال کند.
شیخ محمد نصرتآبادی آقای بابویهی آنچه تا اینجا برای ما ثابت و واضح شده، اینست که ابابکر سوادی نداشته کته تا اجتهاد کند، و از طرفی هم در فقه مبحثی برای انتخاب خلیفه وجود ندارد [165] بنابراین ما از شما خواهشمندیم که برای من و آقای نوبختی توضیح دهید که ابابکر با چه وسیلهای و به چه قواعدی مراجعه کرده است و از آن راه، حکم به خلافت عمر بن خطاب نموده.