صفحه اصلی   ارتباط با ما

Top of Box
Login ورود کاربران
کلمه کاربری

رمز عبور


Bottom of Box
Top of Box
Statistics آمار بازدیدکنندگان کاربران آنلاین : 39
بازدید های امروز : 7,466
بازدید های دیروز : 15,448
کل بازدید ها : 45,648,093
بازدید از این صفحه : 6999
پر بازدید ترین روز : 1392/2/23
بیشترین بازدید : 41593
بیشترین کاربر آنلاین : 623
Bottom of Box
Top of Box
با قرار دادن لینـک و لـوگـوی ما در وب سـایت یا وبـلاگتان جـهت معرفی و تـشویق بـازدیـدکنندگان به بازدید از این سایت از اجـر معنوی آن بهره مند شوید
Logo of Monazere.ir
Bottom of Box

برنامه نویسی اختصاصی
هاست 50 مگابایت
یک دامنه ir
ریسپانسیو
قابلیت ارتقا


نام اساتید علوم و مجتهد

آقای نصرت‌آبادی مطالب بالا را در نظر بگیرید و سپس به عرایض ذیل توجه نمایید:

کسانی که از پی تحصیل علم می‌روند، پاره‌ای از آنان کوششان در حدّیست که برایشان رُخ می‌دهد، می‌توانند با مراجعه به اصول و قواعد آن علم، آن مسأله را حل کنند.

دانشمندانی که در علم خود این‌گونه مسلّط هستند که مسایل مجهول را به آسانی حل می‌نمایند، ایشان را استاد می‌گویند، و این استادان را در هر علمی به نام مخصوصی نام‌گذاری کرده‌اند:

مثلاً کسانی که در علم (طبّ) پیش رفته‌اند و به مرتبه استادی رسیده‌اند، ایاشن را دکتر یا پُرفسور می‌نامند.

افرادی را که در علم فلسفه به رتبه استادی نایل شده‌اند فیلسوف می‌نامند.

اشخاصی که در علم میکانیکی و موتور آلات تخصّصی پیدا کرده‌اند، مهندس می‌نامند.

دانشمندانی که در علم شریعت، و احکام دینیّه اسلامی به درجه‌ای رسیده‌اند که هر مسأله‌ای پیش آید، می‌توانند آن‌ها را به قواعد و اصول خود مراجعه دهند و از این راه، حکم شرعی آن مسأله را به دست آورند، این دسته از علماء را، فقیه و مجتهد می‌نامند.

آقای نصرت‌آبادی از مجموع گفتارهای بالا این نکات ذیل به دست می‌آید:

1. آن‌چه علوم را از یک‌دیگر جدا می‌کند همان موضوع علم است.

2. اساتید هر علمی کسانی هستند که مجهولات مربوط به آن علم را می‌توانند به آسانی حل کنند.

3. مسائل مجهوله هر علمی با مراجعه به قواعد عمان علم حل می‌شود نه به غیر آن از علوم دیگر، پس اگر مثلاً مسأله‌ای ریاضی پیش آید، آن را از راه قواعد ریاضی حل می‌کنند نه با قواعد فقهی یا منطقی یا نجومی و یا ...

4. اساتید هر علمی را به نام مخصوصی نام‌گذاری می‌نمایند.

(عرایض ذیل به دنبال خطبه ابابکر است که در بالا نقل شد):

ما چون تاریخ صدر اسلام را مطالعه می‌نماییم به افرادی برخورد می‌کنیم که در مسند استادی نشسته‌اند و داد اجتهاد می‌زنند، ولی چون مقام علمی آنان را بررسی می‌نماییم، می‌بینیم پایه دانش ایشان از رتبه شاگردی تجاوز نکرده است، و باز گفتارهای آنان را تحت دقت قرار می‌دهیم، می‌بینیم مسائل را مختلط کرده و اموراتی را که جزء دین نبوده است، داخل در اسلام نموده‌اند، و یا مسائل مربوط به علمی را به علم دیگر مراجعه می‌دهند.

نوبختی: آقای بابویهی من از این گفتار شما به یاد مثالی افتادم: می‌گویند شخصی از دیگری پرسید: آن کدام امام بود که در بصره شغال او را درید؟ آن مرد به او جواب داد که این گفتار تو صد روز یلش خراب و از اول تا آخرش خلاف واقع است؛ زیرا آن کسی که تو سؤال می‌کنی او امام نبوده بلکه پیغمبر بوده (که حضرت یوسف باشد) و آن شهر هم بصره نبوده بلکه کنعان بوده، و آن حیوان هم شغال نبوده بلکه گرگ و آنهم او را ندریده است.

آقای بابویهی چگونه می‌توان دانشمندی مجتهد باشد ولی هنوز تشخیص مسائل را نداده است و آن‌ها را با یک‌دیگر مختطط کرده و حکمی را که از دین محسوب نمی‌شود به دین نسبت داده، و مسأله یک علمی را در علم دیگر داخل نموده باشد.

بابویهی: آقای نوبختی این تعجب شما بسیار به جا و مثالی را هم که آورده‌اید (هر چند عامیه است ولی) در این‌جا به مورد است، و من برای شما دلیل‌هایی از کتب اهل تسنن می‌آورم تا گفتار این‌جانب را باور کنید.

بابویهی: آقای نصرت‌آبادی و‌آقای نوبختی، آیا ابابکر به کدام قواعد فقهی مراجعه نموده، و طبق آن قواعد اجتهاد کرده و در نتیجه حکم کرده است به خلافت عمر بن خطاب.

آقای نصرت‌آبادی شما شخصی هستید روحانی و می‌دانید که فقهاء سنّی و شیعه در کُتب فقهی خود کتابی به نام کتاب «انتخاب خلیفه» ندارند، تا ابابکر به آن کتاب مراجعه کرده، و از آن‌جا حکم خلافت عمر با به دست آورده باشد.