بابویهی: آقای شیخ محمد نصرتآبادی من از جنابعالی که شخصی هستید روحانی و تحصیل کرده، انتظار این گونه مقالات عامیانه را نداشتم، من از شما سؤال میکنم، آیا خداوند به ابابکر اجازه داده بوده که از پیش خود برای پیغمبر(ص) خلیفهای تعیین کند؟ البته واضح است که اگر این چنین چیزی میبود، علماء شما آن را ثبت میکردند و آیه آن را در تمام کتب حدیث و تاریخ میآوردند، و من هر قدر کتابهای اهل تسنن را بررسی و زیر و رو کردم یک چنین دلیلی از قرآن کریم در آن کتب نیافتم.
آقای نصرتآبادی آیا پیغمبر به ابابکر فرموده بوده که تو بعد از خودت جانشینی تعیین نما؟ این نیز واضح است که اگر یک چنین حدیثی میبود، علماء شما آن را با آب طلا مینوشتند و به دنیا اعلام میگردند. آقای نصرتآبادی بنا به گفتار خود شما اهل تسنّن که میگویید: خلافت ابابکر با اجماع مسلمین تشکیل شده است، من از شما میپرسم، آیا این اجمال جز بر خلافت خود ابابکر بر چیزهای دیگری هم منعقد شده بوده یا نه؟ البته بسیار واضح است آن عدهای که به ابابکر رأی دادهاند فقط خلافت خود او را در نظر گرفته بودند و بس. پس نصب کردن ابابکر عمر را برای خلافت، هرگز جزء بیعت مسلمین نبوده، و چنین اجازهای از ناحیه مسلمانان نداشته، و برخلاف بیعت آنان عمل نموده است.
به اضافه آنچه در بالا گفته شد به شما بگویم: ابابکری که مشروع بودن خلافت خود او ثابت نشده است، البته خلیفهای را هم که او تعیین کند، مانند خلافت خودش نامشروع خواهد بود هر چند که مسلمین را جمعآوری میکرد و از آنان بیعت میگرفت و یا شورایی تشکیل میداد.
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی علماء ما میگویند: اجتهاد ابابکر بر این قرار گرفت که عمر را به جای خود نصب کند، چنانکه خود ابابکر در جواب مهاجرین و انصار گفته است: ساجتهد لکن رأی و اختارلکم خیرکم انشاء الله. [163] یعنی درباره رأی و نظرم کوشش میکنم و بهترین شماها را برایتان انتخاب مینمایم.
بابویهی: آقای شیخ محمد نصرتآبادی من سه موضوع را در اینجا از شما سؤال میکنم: اگر اطلاعاتی درباره آنها دارید به اینجانب جواب دهید: 1. آیا معنای «اجتهاد» را میدانید چیست یا نه؟ 2. کسانی که این کلمه را بر زبان آورده و ادّعای آن را میکنند مقصودشان چیست؟ 3. آیا این اجتهادی که علماء شما ادعا میکنند و آن را به کار میبرند مشروع است؟ یعنی از جانب خدا وپیغمبر اجازه اِعمال آن داده شده، و یا آنکه این گروه از پیش خود آن را مسلک خویش قرار دادهاند؟
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی من فقط معنای «اجتهاد» را میدانم ولی از آن دو موضوع دیگر اطلاعی در دست ندارم، اما معنای اجتهاد اینست: کلمه اجتهاد در لغت، آنست که شخص تا میتواند سعی و کوشش کند و نظریّه خود را درباره موضوعی به دست آورد.
بابویهی: آقای شیخ محمد نصرتآبادی شما که شخصی هستید روحانی و مسؤولیت هدایت مردم را به عهده دارید، چرا نبایستی این گونه موضوعات را تحقیق کرده، درستی و نادرستی آنها را به دست آورده باشید؟
اکنون من مسأله اجتهاد را برای شما تشریح میکنم، تا بدانید که علماء شما و عدّهای از مسلمین صدر اول چه جنایتهایی را از این راه اجتهاد مرتکب شده، و چه باطلهایی را از این طریق، حق جلوه داده و چه حقوقی را باطل نموده و پایمال کردهاند.
بابویهی: آقای شیخ محمد نصرتآبادی پیش از آنکه من وارد بحث شوم و مسأله اجتهاد را شرح بدهم بهتر آنست که شما این موضوع را اولاً با استادتان و یا با یکی از علماء اهل تسنن که در مشهد هستند در میان بگذارید و از ایشان جویا شوید که مدرک شرعی اجتهادشان چیست و نیز از چه راهی آن را به دست میآورند. تا گفتار اینجانب را با اطمینان بپذیرید.
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی من از این پیشنهاد شما بسیار مسرور شدم و سبب دلگرمی اینجانب گردید، پس شما در همینجا بحث را خاتمه دهید تا من با استادم در این زمینه گفتگو کنم، و خلاصه گفتار ایشان را به عرضتان میرسانم.
بابویهی: مجلس تعطیل گردید و آقایان خدحافظی کرده و رفتند.