تا در نتیجه مردم پس از رحلتش بی سرپرست نشوند، بدون ملجأ و مأوا، بیهادی و راهبر، و بی مولا و یاور نمانند، تا آن که خطرهایی که پس از حضرتش متوجه دین اسلام میشود، آن وصی و خلیفهاش آنها را دفع نماید، و نیز ایرادها و اشکالهایی را که دشمنان به دین وارد میکنند او جوابگو باشد، و نیز گمراهانی که طالب به هدایت هستند آن خلیفه، هادی ایشان شود، و نیز مسایلی که هر دم برای مسلمانان روی میدهد، خلیفهاش به آنها جواب دهد، و نیز مشکلات اجتماع و مرافعات میان انان را طبق موازین شرعیه حلّ کند و همچنین علماء و دانشمندانی که از اکناف و اطراف جهان مسایل مشکلهای را میآورند خلیفه او به یکایک آنها جواب کامل بدهد، و چنانچه هدایت کردن گمراهانی وابسته به معجزه و کرامت باشد، بتواند آن خلیفه اعجاز کند.
البته صاحب این منصبِ خلافت بایستی غیر از مقام نبوت در تمام اوصاف برجسته همانند خود پیغمبر(ص) باشد، یعنی: اول عالم، اوّل زاهد، اول عابد، اول شجاع، اول حاکم، اول جواد «با گذشت»، اوّل خیّر، اول مؤمن، اوّل مصدّق، اول راجی، اوّل عادل، اوّل راضی، اول اکر، اوّل متوکّل، اول رؤف، اوّل رحیم، اوّل فهیم، اول عفیف، اول رفیق، اول راهب، اول متواضع، اول متؤدّ، اول حلیم، اول صامت، اول مستسلم، اول صابر، اول صافح، اول متذکّر، اول حافظ، اول متعطف، اول قانع، اول مواسئی، اول وَدؤد، اول وَفِیّ، اول مطبع، اول خاضع، اول مداری، اول سالم، اول کاتم، اول مصلّی، اول صائم، اول جاهد، اول صائن، اول بارّ بالوالدین، اول سائر، اول تقّی، اول منصف، اول نظیف، اول ذو حیاء، اول قاصد، اول حکیم، اول وقور، اول سعید، اول محافظ، اول داعی، و اوّل سخیّ باشد.
آقای نوبختی صاحب این منصب خلافت، همان علی بن ابیطالب علیه السلام است لیکن ابابکر و عمر و عثمان و معاویه از این موقعیت به نفع خودشان استفاده کرده، و این منصب خلافت را اختلاس نموده و حکومت بر مردم را به این اسم «خلافت» جاذن کردند، و بدون آنکه شرایط این مقام را دارا باشند، خودشان را خلیفه پیغمبر معرفی نمودند.
و واضح است که در آن ظرف از زمان نمیتوانستند حکومت خود را به نام سلطنت و پادشاهی و امپراطوری و رئیس جمهوری و مانند اینها نامگذاری کنند، زیرا (پس از پیغمبر(ص)) زمینهای برای هیچ منصبی جز خلافت فراهم نبوده است، به همین جهت بوده که این گروه با نداشتن شرایط خلافت و فاقد بودن تمام لوازم جانشینی پیغمبر (از علم و شجاعت و کرامت و دیگر اوصاف حسنه) خود را خلیفه پیغمبر قلمداد کردند.
آقای نوبختی غرض اصلی این خلفا حکومت و ریاست بر مردم بوده است و بس، و اگر چنانچه برای ایشان میسّر میبود که زمام اختیار مردم را در دست بگیرند، و به نام دیگری غیر از خلافت نام بگذارند، هیچ دریغ نمیکردند و ریاستشان را به یکی از آن نامها مینامیدند، جز آن که چون دایره نامگذاری تنگ بوده، ناگزیر به این نام «خلافت» حکومتشان را اسم گذاری کردند.
نوبختی: آقای بابویهی شما آمدیدی مشکلی از من حل کنید، ولی دو مشکل دیگر به آن اضافه نمودید: یکی آنکه گفتید منصب خلافت مخصوص علی بن ابیطالب بوده و خلفا آن را اختلاس یعنی با حیله و نیرنگ ربودند، و دیگر آنکه شرایط عجیب و مهمّی برای خلافت و وصایف پیغمبر بیان نمودید که تا به حال ما از کسی نشنیدهایم، از شما استدعا دارم همان طوری که تا به حال مشکلاتی را برای ما حل نمودهاید، این دو اشکال را نیز رفع نمایید و من و آقای نصرتابادی را به این دو موضوع مهمّ روشن کنید که مزید بر امتنان است.