آقای نصرتآبادی اگر کسی با نظر ادبی در آیه شریفه غار بنگرد خواهید دید که این جمله «فانزل الله سکینته علیه» هیچ مناسبتی با ابابکر ندارد، زیرا تمام ضمیرهای مفردِ مذکر مغایبِ بارز در آیه شریفه (به استثناء ضمیر سکینته که به الله برمیگردد) مختص به پیغمبر(ص) میباشد (یعنی مرجع ضمیر بارز، نصره، اخرجه، لصاحبه، علیه، ایّده آن حضرتست) و چنانچه بخواهیم در این میان ضمیر کلمه «علیه» را به ابابکر برگردانیم، خلاف ظاهر عبارت حمل کرده و سیاق و سرد کلام را بهم زدهایم، بدون آنکه قرینه و شاهدی در آیه شریفه موجود باشد و این کار از نظر ادبیات عربی و همچنین نزد اصولیین خلاف بزرگیست، و هر چاروادار عرب که این آیه غار برای او خوانده شود، جز همین معنایی که گفته شد معنای دیگری از آن نمیفهمد.
و اینکه بعضی از علماء اهل تسنّن گفتهاند چون سکینت هیچ وقت از پیغمبر(ص) جدا نمیگردیده است، از این جهت نزول سکینت را بایستی برای ابابکر قرار داد، گفتاریست بیدلیل و بیشاهد، و با قرآن کریم نیز مخالفت دارد، چنانکه در آیه شریفه ذیل میفرماید:
«فَأَنزَلَ اللهُ سَكِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى» [307]
که در این آیه تصریح شده است به آنکه خداوند سکینت خود را بر پیغمبر(ص) و بر مؤمنین نازل فرموده است.
اضافه میکنم: کسانی که به تفسیر قرآن آشنایی دارند از این آیه شریفه فوق بر منقصت و مذمّت ابابکر استدلال میکنند، زیرا بنا به تصریح آیه شریفه بالا، سکینت مخصوصِ به رسول الله و مؤمنین پیغمبر(ص) داده شده است، و ابوبکر در ردیف مؤمنین به حساب نیامده، و گرنه به جای «علیه» کلمه «علیهما» آورده میشد، نتیجتاً آیه غار هیچ گونه فضیلتی برای ابابکر ندارد بلکه بر علیه او تمام میشود.
بابویهی: چون گفتار من به اینجا منتهی شد آقای نصرتآبادی رو کرد به آقای نوبختی و گفت آقای نوبختی یکی از افتخارات اهل تسنّن آیه غار است و به واسطه این آیه شریفه ابابکر را صاحب رسول الله مینامند حتی آنکه زیارتنامهای برای ابابکر درست کردهاند و در آن این جمله «السلام علیک یا صاحب رسول الله» را درج کردهاند، و من تاکنون چنین خیال میکردم که راستی این آیه غار فضیلتی را برای ابابکر در بر دارد.
لیکن اکنون که برخورد به آقای بابویهی کردیم از تحقیقات و موشکافیهای ایشان به دست آمد که صاحب «همدم» رسول الله بودن فضیلت و منقبتی برای شخص ایجاد نمیکند.
آقای نوبختی من نمیدانم چرا علماء و دانشمندان اهل تسنّن اینقدر بیتحقیق مسائل را میپذیرفتند و مطالب را نسنجیده باور میکردند؟ ولی علمائ شیعه باری بین و درون شکاف و محقق میباشند و تا گفتاری مطابق قرآن کریم و سنّت معتبر پیغمبر(ص) و عقل سلیم نباشد قبول نمیکنند و چنانچه قدماء و پیشینیان اهل تسنّن برهانی و منطقی بودند و هر چه به آنان عرضه میشد، با فطرت سلیم و عقل صحیح میسنجیدند، ما تابعین و پیروان آنان این قدر عقب افتاده و وامانده نبودیم و به امورات پوچ و بی مأخذ معتقد نمیگشتیم.
بابویهی: آقای شیخ محمد نصرتآبادی شما که بحمدالله از انحراف اعتقادی نجات پیدا کردید و به فرقه ناجیه شیعه ملحق شدید ولی وظیفه سنگینی به عهده دارید و آن اینست که هرگاه به یکی از روحانیّین مبتدی سنی برخورد نمودید ایشان را نصیحت کنید و به آنان اخطار نمایید که در آینده زعامت جمیعتی را خواهید در دست گرفت و در این صورت موظفید پیش از رسیدن به مقام ریاست دینی، اولاً خودتان را بسازید یعنی از هر گونه انحرافات و کجرویها کنارهگیری نمایید و اعتقادات خویش را بررسی کنید و راهی را پیش بگیرید که خدا و پیغمبر خوشنود و راضی باشند، تا آنکه به سبب شما افرادی منحرف نشوند و مسؤولیت و وبال جامعهای را به گردن نگیرید.
و چنانچه این شهامت و جوانمردی را در خودتان نمیبینید، بهتر آن است که کنارهگیری را اختیار کنید و انزوا پیش بگیرید تا آنکه به توسط شما عوام و اوساط مردم در بیابانهای گمراهی سرگردان نشوند.
لِیحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً یوْمَ الْقِیامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِینَ یضِلُّونَهُم بِغَیرِ عِلْم أَلاَ سَاءَ مَا یزِرُونَ. [308]
بحث فضائل به همین جا خاتمه یافت و آقایان خداحافظی کرده و مجلس را ترک نموده و رفتند.