بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی شما را به نکته پر ارج جالبی توجه میدهم:
جمیع جنگاوران و جنگجویان جهان هنگامی که مجهّز و مسلح و مهیای رزم میشوند، حالت اعتدال خود را از دست میدهند، و جز صفت درندگی و سَبُعیّت وضع دیگری در آنان یافت نمیشود: نه آسایش سرباز خویش را در نظر میگیرند و نه از دشمن بیطرف دست برمیدارند، وقتی با سپاهیانِ مقابل درمیافتند نه بر بیمار آنان و نه بر اطفال و زنان ایشان رحم میکنند و نه از مجروح آنان میگذرند.
از فرمانهایی که به سربازان خود میدهند آنکه دشمن را غافلگیر کنید و شبیخون بر آنان بزنید و ناگهانی به آنها یورش آورید، و آب روان را به روی آنان ببندید تا ایشان را از راه تشنگی مغلوب نمایید.
زیرا انگیزه رزم و تهاجم در ایشان، جز خودخواهی و طمع به اموال و نفوس و نوامیس مردم و کشورگشایی و اِعمال حقد و کینهجویی و تلافی گذشتهها و ... ناشی از چیز دیگری نبوده و نخواهد بود.
لیکن جهاد علی بن ابیطالب علیه السلام ماورای تمام کارزارهای جهانیان است، که خالی از خواهشهای نفسانی و تهی از هواهای شیطانی و غرضهای مادی و آرمانهای دنیوی میباشد.
زیرا میبینیم که هیچ گاه علی علیه السلام آغاز جنگ نکرده.
علی علیه السلام هرگز آتش جنگی را روشن ننموده.
علی علیه السلام با هیچ دشمنی پیشقدم در جنگ نشده.
علی علیه السلام در هیچ کارزاری احدی را تعقیب ننموده و لشگریان خود را از آن نهی کرده و هیچ فراری را دنبال ننموده است.
علی علیه السلام هیچ مجروحی را نکشته و اصحاب خود را از آن جلوگیری کرده.
علی علیه السلام هیچگاه با دشمن بیطرف رزم نداده و سپاهیان خویش را از آن برحذر نموده.
علی علیه السلام هرگاه بر شریعههای آبها دست مییافت آن را به روی لشگر دشمن نمیبست و از راه تشنگی آنان را هلاک نمینمود و سربازان خود را از ممانعت آن جلوگیری میکرد.
علی علیه السلام به لشگریانش دستور میداد که با زنهای دشمن روبرو نشوید، هر چند شما را هدف ناسزا و دشنامها قرار دهند.
علی علیه السلام پس از خاموش شدن آتش رزم احدی را از دشمن تقاصّ نمینمود.
علی علیه السلام به لشگریان خود امر میفرمود که دشمن خود را سبّ نکنید و به آنان فحّاشی ننمایید، بلکه به ایشان دعا کنید. [348]
علی علیه السلام است که پس از سرنگون کردن دشمن اظهار سرور و فرح نمینمود.
علی علیه السلام برای رضاء خدا و اطاعت پیغمبر(ص) و برای پیشرفت اسلام و برای جلوگیری از خطرات دینی و اجراء حدود اسلامی شمشیر میکشیده است.
علی علیه السلام است که به فرزند خود وصیت میکند که به قاتل من یک ضربت بیش نزن و او را مُثْله نکن، یعنی دست و پا و گوش و بینی و دیگر اعضای او را قطع مکن و اگر من زنده ماندم اولی میباشم به عفو.
هذه من علاه احدی المعالی | و علی هذه فقس ما سواها |
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من | چو اسیر تُست اکنون به اسیر کن مدارا |