لیکن دایره «رأی» و «قیاس» به اندازهای پهناور است که هیچ حساب دانی محیط و مساحت آن را نمیتواند به دست آورد، زیرا رأیی که زنا و کُشتن مسلمان بیگناه را تجویز میکند. [180] رأیی که خواندن نماز چهار رکعتی را به جای دو رکعتی تجویز میکند، رأیی که عایشه زوجه پیغمبر را از خانه بیرون میآورد و هزاران افراد مسلمین را به کشتن میدهد، [181] رأیی که افراد عام معمولی را مانند ابابکر، عمر، عثمان و ... به جای اشرف مخلوقات (محمد بن عبدالله خاتم النبیین صلی الله علیه و آله) نصب میکند، آیا این رأی انتهایی دارد؟
بالاتر بگویم کار «رأی» به جایی میرسد که پیغمبر را مقلد ابوحنیفه میکند. بخوانید و بگریید.
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی من اگر بخواهم برای این «رأی» مثالی بزنم، و شبیه و نظیری برای آن بیاورم، میبایست بگویم رأی همانند: گزافگویی، دلخواهی، میل، پیروی هوای نفس، دنبال رَوِی سیاست عصر، متابعت شیطان و امثال اینها میباشد.
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی از نظر دلیل مسلّم است که هیچ کس از مسلمین و مؤمنین حق آن را ندارند که به رأی خود در دین حکم کنند و در احکام خداوند با هوای نفس چیزی بگویند، و در قرآن کریم آیات بسیاری (بیش از آنچه جنابعالی قرائت نمودید) این موضوع را گوشزد مسلمانان میکند و همگان را از این عمل تهدید مینماید.
لیکن برای من مشکلی در اینجا پیش آمده که مرا نگران کرده و در وحشت انداخته است و آن این است: سرّ آنکه فرقهای از مسلمین در این ورطه هلاکت افتادهاند چیست؟ و چرا بایستی جماعتی از امّت راه احکام بر آنها بسته شده باشد، که نتوانند بسیاری از احکام الهیّه را مطابق با واقع به دست آورند، تا آنکه گرفتار «رأی» و «قیاس» شوند؟