قسمت بیست و سوم از «و اما بعد هذا» تا «اوطلب انصاف فی معاملة»
امام علیه السلام در این قسمت از کلامش مالک را نهی میفرماید که مبادا خود را از مردم پنهان کنی زیرا این رو نشان ندادن حاکم یک نوع تنگی و نامهربانی با رعیت است به اضافه آنکه سبب بیاطلاعی از احوالات مردم میشود و از امورات آنان بیخبر میماند.
و همچنین هرگاه حاکمی میان خود و میان ملّت پردهای قرار دهد و به آنها رو نشان ندهد، ایشان هم از امورات دولتی و ملّتی بی اطلاع میمانند و نتیجهای که از این بیخبریها و ناآگاهیها به دست میآید، آنست که بسا امورهای مهمّ در نزدشان کوچک و امور کوچک بزرگ و نیکویی نمای زشتی زشتی نمای نیکویی به خود میگیرد و حق با باطل آمیخته میگردد.
اینها همه به جهت آنست که والی و حاکم بشر است که به کارهای پنهانی مردم آگاهی ندارد، و از طرفی هم برای حق نشانههایی نیست که از این راه بتوان خود بخود راستی را از دروغ تشخیص داد، پس برای اطلاع از حالات مردم جز معاشرت کردن و رفت و آمد و گفتگو با آنان نمدن راه دیگری وجود ندارد، نتیجتاً چارهای نیست برای حاکم مگر آنکه با مردم مخالطه کند و با آنان نشست و برخاست نماید تا بتوانند از احوالات و پیشآمدهای رعیت خود مطلع شده، و درباره مصالح و مفاسدشان قیام کند.
امام علیه السلام در اینجا حکّام را به دو قسمت تقسیم میکند و به مالک میفرماید تو یکی از این دو قسم میباشی (به این بیان): یا آنکه تو شخص هستی با گذشت و در بخشش سخیّ و دستباز که در این صورت برای چه از مردم کنارهگیری کنی و به آنان رو نشان ندهی و از دادن حقشان دریغ نمایی و از انجام دادن کارهای نیکویشان مضایقه کنی با آنکه شخص سخیّ از این گونه امور پروایی ندارد.
و اگر تو مردی هستی بیگذشت و بیسخاوت، خواهی ناخواه مردم تو را خواهند شناخت و در نتیجه از عطا و بخشش تو ناامید میباشند، پس در این صورت هم برای چیست که از مردم پنهان شوی و رو به آنان نشان ندهی؟
ولی (ای مالک) بدان بیشتر حاجتهای مردم یک سلسله چیزیهاییست که برای تو مایه و زحمتی ندارد، زیرا یا از قبیل شکایاتست که به ایشان ظلم و ستمی شده است، و یا درخواست انصاف در معاملات میباشد و در هر حال برای حاکمی که جمیع اسباب و وسائل در اختیار او است، برآوردن این گونه احتیاجات هیچ گونه مزاحمت و دردسری ندارد.
نوبختی: آقای بابویهی راستی اگر حکّام و زمامداران به ما نزدیک میشدند و مانند سایرین با ما نشست و برخاست میکردند قهراً هر کس گرفتاریهای خود را با آنها در میان میگذاشت و نیازهایش را مطرح مینمود، و چیزی نمیگذشت که همه آنها و یا لااقلّ قسمتی از آن نابسامانیها حلّ میگردید، و این قدر داد و هوار مردم به بالا نمیرفت و اینقدر زبان به شکایتها باز نمیکردند.
بابویهی: آقای نوبختی این گفتار صد در صد صحیح است و امام علیه السلام هم برای آنکه این امت به چنین روزهای سیاهی گرفتار نشوند این فرمانها و دستورات حیات بخش را صادر فرمودند لیکن مع الاسف و هزاران اسف که این کلمات گهربار از مرحله خواندن تجاوز نمیکنند و به مرتبه عمل نمیرسند. « فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلا الْبَلاغُ الْمُبِينُ» النحل: 35.