بابویهی: آقای نصرتآبادی شما اشکالی در اینجا مطرح نمودید، که چرا بعضی از دانشمندان سنّی (با آنکه از جمیع جهات به وضع شیعه آشنا هستند) شیعه را متهم کردهاند؟ و تا توانسته دروغهایی به ایشان نسبت دادهاند؟ و من هم در جواب شما مقدمهای را طرح کردم و در آن یادآوری نمودم که تشیّع ممیّز انسانها میباشد به طوری که نیک و بد آنان را مشخص میکند.
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی چگونه این احادیث آن مقدمه شما را اثبات کردهاند با آنکه مقدمه جنابعالی درباره تشیّع بود واحادیث فوق در فضائل علی ابن ابیطالب میباشد؟ من از شما استدعا دارم که این موضوع را مشروحاً بیان کنید تا من کیفیّت ارتباط این احادیث را با آن مقدمه درک کنم و ضمناً آقای نوبختی هم بتوانند از این مبحث استفاده نمایند؟
بابویهی: آقای نصرتآبادی چون این بحثی که به میان آمده است دقیق میباشد و برای هر کس میسّر نیست که بتواند آن را به آسانی بفهمد من ناگزیرم بیش از پیش آن را تشریح نمایم. اکنون به گفتار ذیل توجه کنید:
آقای نصرتآبادی آن سلسله احادیثی که نمونهآی از آنها را من در بالا نقل کردم، تمامشان فقط به دو نقطه نظر دارند: 1. دوستی علی بن ابیطالب(ع). 2. دشمنی با آن حضرت ولی در تعبیر مختلف هستند:
مثلاً یک قسمت از این احادیث دوستان آن حضرت را مؤمن و دشمنان او را منافق مینامند مانند حدیث: (1)، (15)، (25).
قسمت دیگری از آنها نشان میدهند که دوستان علی(ع) دوستان پیغمبرند و دشمنانش دشمنان او میباشند مانند حدیث: (3)، (7).
قسمت دیگری از آن احادیث سرانجام و مَآل دوستان و دشمنان او را نشان میدهند، مانند حدیث: (4)، (8)، (9)، (10)، (13) که این حدیثها میگویند دوستان آن حضرت خاتمه امرشان چنین است که با تمام امنیت و با ایمان از دنیا میروند و دشمنان او مردنشان مردن جاهلیت میباشد و نیز میگویند خوشا به حال کسی که با او دوست باشد و وای بر دشمنان او و نیز میگویند دشمنان علی(ع) نصیب و بهرهای از اسلام ندارند و نیز میگویند که اگر دشمنان حضرتش هزاران سال در بین رکن و مقام خدا را عبادت کنند نتجهای برایشان ندارد و عاقبت انان به شرّ است و از اهل دوزخ خواهند بود.
قسمت دیگری از این احادیث نشان میدهند که علی بن ابیطالب(ع) در روز قیامت دوستانش را داخل بهشت و دشمنانش را وارد دوزخ میکند مانند حدیث (20)، (21)، (23)، (24).
و قسمت دیگر از احادیث فوق میگویند: اصل محبت و دوستی علی بن ابیطالب گوهریست که سرچشمه از ذات انسان میگیرد یعنی این دوستی طهارت و پاکی در ولادت شخص را نشان میدهد و برعکس دشمنی با ان حضرت حاکی از ناپاکی در ولادت و خباثت و شقاوت درونی شخص میباشد مانند حدیث: (11)، (14)، (16).
خصوصاً حدیث شانزدهم که شرح بیشتری میدهد و دشمنان حضرتش را از هر طبقهای طوری مخصوص معرفی نموده است پس میگوید: کسانی که از قبیله قریش با علی(ع) دشمن باشند زنازادهاند و از گروه انصار یهودی میباشند و اگر از عرب کسی علی(ع) را دشمن بدارد او مجهول النسب و به غیر پدر خود منتسب است و کسانی که از سایر مردم با او دشمنی میکنند ایشان اشقیاء هستند. [315]
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی هنوز اشکال اینجانب به جای خود باقیست، زیرا این برداشتهای جنابعالی مرتبط با دوستی و دشمنی علی بن ابیطالب است و بس و با تشیع ارتباطی ندارد؟
بابویهی: اقای نصرتآبادی اگر تشیّع تشریح شود، جز دوستی و ولایت علی بن ابیطالب(ع) چیز دیگری در درون آن دیده نمیشود، شیعه جز علی و یازده فرزند معصومش کس دیگری را خلیفه مشروع و وصیّ پیغمبر نمیداند.
شیعه جز علی و آلش کسی دیگری را دوست نمیدارد شیعه میداند که جلو انداختن اغیار را بر اوصیاء پیغمبر(ص) (که علی و آلش باشد) منافات با دوستی آنان دارد بلکه نهایت عداوت با ایشان محسوب میشود. شیعه غیر از این پیشوایانش از دیگری متابعت و پیروی نمیکند، شیعه جمیع اعتقادیات و فروع و احکام دینیّه خود را از غیر اهل بیت پیغمبر(ص) از دیگری نمیگیرد و به همین جهت هر کس با این فرقه شیعه دشمنی بورزد در واقع با علی و عترتش دشمنی کرده و هر کس به این فرقه بهتان و تهمت بزند آن بزرگواران را متهم نموده است.
آقای نصرتآبادی نتیجهای که از احادیث فوق و بیانات مربوطه به آنها به دست میآید اینست:
آن کسانی که از روی علم و عمد و با داشتن اطلاع کامل از احوالات شیعه باز از هیچ گونه بدگویی و تهمت به شیعه باک ندارند، و تا میتوانند میکوشند که این فرقه را در نظر سایر مسلمین بدنام کنند و عوامهای خودشان را از پیروی اهل بیت پیغمبر(ص) و ورود در مذهب تشیّع ممانعت میکنند مانند:
شهاب الدین ابن عبد ربه مالکی متوفای 328 (مؤلف العقد الفرید).
و ابوالحسین عبد الرحیم خیاط معتزلی (مؤلف الانتصار).
و ابو منصور عبد القاهرین طاهر بغدادی متوفای 429 (مؤلف الفَرق بین الفِرَق).
و ابن حزم الظاهری اندلسی متوفای 456 (مؤلف الفصل فی الملل و النحل)
و ابو الفتح محمد بن عبد الکریم شهرستانی متوفای 548 (مؤلف الملل و النحل).
و ابن تیمیّه احمد بن عبد الحلیم الحرانی حنبلی متوفای 728 در زاندان مراکش (مؤلف منهاج السنه)
و عماد الدین ابو الفداء ابن کثیر دمشقی متوفای 774 (مؤلف البدایه و النهایه).
و شیخ محمد خضری (مؤلف مخاضرات تاریخ الامم الاسلامیّه).
و محمد رشید رضا صاحب «المنار» (مولف السنه و الشیعة).
و عبدالله علی قصیمی مصری (مؤلف الصراع بین الاسلام و الوثنیّة).
و محمد ثابت مصری (مولف الوشیعة فی نقد عقائد الشیعه). [316]
این گروه و امثال اینها که کتابهای خود را از تهمت به شیعه پر کردهاند بدانند که با این اعمال شنیع خباثت خود را ظاهر کردهاند، بدانند که شقاوت خود را فاش کرده اند، بدانند که ناپاکی مولد خود را برملأ کردهاند، بدانند که دوزخی و جهنمی بودن خود را هویدا کردهاند و سرّ سرانجام و خاتمه امر حیات خود را به عقلاء و باریکبینان جهان اعلام کردهاند.
از کوزه همان برون تراود که در اوست
خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که در او غشّ باشد
و برعکس آن کسانی که این مذهب تشیّع حق را با جان و دل پذیرفتهاند و به آن اعتقاد قلبی پیدا کردهاند، بدانند (برحسب احادیث فوق و صدها دلیلهای دیگر از کتاب و سنت) که سعادتمند و دارای طهارت مولد و واجد صفت ایمان میباشند، و بدانند که حیاتشان مختوم به خیر و در روز رستاخیر و حشر با اهل بیت پیغمبر محشور خواهند بود.
زیرا این فرقه هستند که به امتثال امر الهی و دستور قرآن کریم مودّت و محبت خود را منحصر در قربا و عترت آن حضرت نموده و از این راه اجر رسالت رسول الله(ص) را ادا کردهاند چنانکه می فرماید: «قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى» الشوری: 23.