یکی دیگر از خلافهای عثمان آنست که عمار بن یاسر را بزد.
عمّار رحمه الله فرزند «یاسر عنسی» کنیه او «ابویقظان»، یکی از بزرگان سابقهدار اصحاب پیغمبر(ص) است که به دو قبله «مسجد اقصی و کعبه» با حضرتش نماز خوانده است.
او از کسانیست که در راه اسلام از ناحیه مشرکین قریش آزارها و شکنجهةای شدیدی دیده، و از افرادیست که به واسطه ایذاء کفار و مشرکین با عدّهای به «حبشه» هجرت نمود، و در جنگهایی شرکت داشته که از جمله آنها جنگ بدر است.
عمّار با پدرش یاسر و مادرش «سمیّه» و برادرش عبدالله در اوائل بعثت اسلام آوردند.
کفّار قریش یاسر و سمیّه پدر و مادر او را به واسط مسلمان شدنشان شهید کردند، و اول زنی که در اسلام شهیده شده است مادر او بوده و این خود فضیلتی بر فضائل عمّار بیفزود.
عمّار روز نهم صفر سنه 37 هجری در سنّ نود سالگی در جنگ صفین به دست عدّهای از لشکریان معاویه کشته شد، در ساعت شهادت او علی بن ابیطالب علیه السلام بر بالین او آمده و سر او را به دامان خود گرفت و این دو بیت را در رثاء او انشاء نمود:
الا ایّها الموت الذی هو قاصدی ارحنی فقد افنیت کل خلیلی
اراک بصیرا بالذین احبّهم کانک تنحو نحوهم بدلیل
آیاتی چند از قران کریم در شأن عمار (رحمه الله) نازل شده است و علماء اهل تسنن در تفاسیر خود آنها را ذکر کردهاند و من قسمتی از آن آیات را برایتان نقل میکنم:
171. سیوطی در تفسیر خود «الدرّ المنثور» جلد 3 صفحه 43 مینویسد:
اخرج ابن ابی شیبة و ابن المنذر و ابن ابی حاتم و ابوالشیخ عن عکرمة فی قوله: «أَوَمَن كَانَ مَیتاً فَأَحْیینَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ» الانعام: 122 قال نزلت فی عمار بن یاسر.
باز در همان جلد از تفسیر نامبرده صفحه 13 مینویسد:
172. اخرج ابن ابی شیبه و ابن ماجه و ابویعلی و ابونعیم فی الحلیة و ابن جریر و ابن المنذر و ابن ابی حاتم و ابوالشیخ و ابن مردویه و البیهقی فی الدلائل عن حباب قال جاء الاقرع بن حابس التمیمی و عیینه بن حصن الفزاری فوجدا النبی صلی الله علیه و اله قاعدا مع بلال و صهیب و عمّار و خباب فی اناس ضعفاء من المؤمنین، فلما راؤهم حوله حقروهم فاتوه به فخلوا به فقالوا انا نحب ان تجعل لنا منک مجلسا تعرف لنا العرب به فضلنا فان وفود العرب ستأتیک فنستحی ان ترانا العرب قعودا مع هولاء الا عبد فاذا نحن جئناک فاقمهم عنا فاذا نحن فزغنا فلتقعد معهم..........
اذ نزل جبرئیل بهذه الآیه: « وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِینَ یدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِی یرِیدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَیكَ مِنْ حِسَابِهِم مِن شَیء وَمَا مِن حِسَابِكَ عَلَیهِمْ مِن شَیء فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ» الانعام: 52.
باز در تفسیر نامبرده جلد 5 صفحه 323 مینویسد:
173. و اخرج ابن سعد فی طبقاته و ابن مردویه عن ابن عباس رضی الله عنهما فی قوله: أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیلِ سَاجِداً وَقَائِماً. الزمر: 9. قال نزلت فی عمار بن یاسر
بابویهی: آقای شیخ محمد نصرتآبادی هر کس در این آیات شریفه بالا که در شأن عمار نازل شده است نظر کند و در معانی آنها دقت نماید، فضیلت و موقعیت ایمانی عمار بن یاسر را درک خواهد کرد،
زیرا آیه شریفه اول (که در ضمن حدیث اول یاد شده) نشان میدهد که عمار به واسطه ایمان قلبی و اعمال صالحش دارای نورانیّتی شده که در میان جامعه با بینانی کامل سیر میکرده و هدایتی پیدا کرده که منافق را از مؤمن تشخیص و حق را از باطل تمیز میداده، و هیچ گاه در اشتباه و ضلالت واقع نمیشده است.
و آیه شریفه دوم و سوم نشان می دهند که عمار از کسانیست که شبانهروز به ذکر خداوند مشغول دنیا و زخارف آن او را از یاد خدا باز نداشته، و پیغمبر(ص) مأمور شدهاند که عمار و اَمثال او را از خود دور نکند و همیشه آنان را با خود دارد و زیر نظر داشته تا از فیض وجود مقدسش بهرهمند شوند.
آقای نصرتآبادی به یک چنین عبد صالح و مؤمن خالصی عثمان توهین کرده و چنان با لگد او را بزد که به فتق مبتلا گردید.
آقای نصرتآبادی: به اضافه آیات شریفه یاد شده روایتهای بسیاری در فضیلت عمار علماء خودتان نقل کرده و من قسمتی از آنها را برایتان بیان میکنم:
ابن ابی الحدید معتزلی این احادیث ذیل را در شرح نهج البلاغه جلد 1 صفحه 239 نقل کرده بدون آنکه در آنها خدشه نماید:
174. و روی انه قال علیه السلام ما لهم و لعمار یدعوهم الی الجنة و یدعونه الی النار
(یعنی پیغمبر(ص) فرمود: ایشان «مخالفین عمار از هواخواهان عثمان و لشکریان معاویه» چه کار با عمار دارند. که او آنان را به سوی بهشت دعوت میکند و آنها عمار را به سوی دوزخ میخواند.
175. و روی العوام بن حوشب عن سلمة بن کهیل عن علقمة عن خالد بن الولید ان رسول الله صلی الله علیه و آله قال: من عادی عمار اعادیه الله من ابغض عمارا ابغضه الله.
پیغمبر(ص) فرموده: هر کس با عمار دشمن باشد، خداوند او را دشمن دارد، و هر کس دشمنی او با عمار شدید باشد، خداوند شدیداً او را دشمن میدارد.
و نیز در کتاب نامبرده جلد 2 صفحه 274 مینویسد:
176 . قال حذیفة انی سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: ان ابن سمیّة لم یخیّر بین امرین قطّ الا اختار ارشدهما یعنی عمارا. (حذیفه میگوید شنیدم از پیغمبر(ص) که فرمود: عمّار هرگز مخیّر نمیشود میان دو امری، مگر آن چیزی را اختیار میکند که به هدایت نزدیکتر باشد)
ـ صحیح بخاری جلد 2 صفحه 186 باب مناقب عمار و حذیفه:
177. حدثنا سلمیان بن حرب، حدثنا شعبة عن المغیرة عن ابراهیم قال ذهب علقمة الی الشام فلمّا دخل المسجد قال اللهم یسرلی جلیسا صالحا فجلس الی ابی الدرداء، فقال ابوالدرداء ممن انت؟ قال من اهل الکوفة؟ ......قال الیس فیکم او منکم الذی اجاره الله علی لسان نبیّه صلی الله علیه و سلم یعنی من الشیطان یعنی عمارا قلت بلی الخ
خلاصه ترجمه حدیث:
ابراهیم میگوید علقمه به شام رفت، و هنگامی که وارد مسجد شد، عرض کرد بار پروردگارا همنشین نیکویی برای من فراهم فرما، چون بنشست با ابودرداء جلیس شد، او از علقمه پرسید اهل کجا هستی؟ جواب داد اهل کوفه هستم، سپس از او سؤال کرد، آیا آن شخصی که پیغمبر(ص) فرموده، خداوند او را زا شرّ شیطان به خود پناه داده که عمار باشد در میان شما اهل کوفه است؟ علقمه در جواب او گفت: آری او در بین ما کوفیان میباشد.
ـ و نیز ابن ابی الحدید در کتاب نامبرده جلد 2 صفحه 274 مینوییسد:
178. ان رسول الله صلی الله علیه و آله قال ما لقریش و لعمّار یدعوهم الی الجنة و یدعونه الی النار قاتله و سالبه فی النار. (پیغمبر (ص) فرمود قریش به عمار چه کار دارند؟ او ایشان را به طرف بهشت دعوت میکند و آنان او را به سوی دوزخ میخوانند، کشنده عمّار و غارت کننده او در آتش میباشند)
بابویهی: آقای نصرتآبادی احادیث در فضیلت عمّار بیش از اینست که من بتوانم در این مجلس برای شما بیان کنم، و برای آنکه شما مطمئن شوید به حقانیّت او و به اینکه طرف مقابل و دشمن او در ضلالت و گمراهی میباشد، این مقدار از روایات را از کتب خودتان نقل نمودم، و شما از همینجا میتوانید قضاوت کنید که این عمل عثمان درباره یک چنین رجل الهی گناهی است نابخشودنی و جنایتی است که بر سیاهی پرونده جنائی بنی امیه بیفزود.
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی بعضی از مورّخین ما گفتهاند که زدن عثمان به عمار ثابت نشده است و نیاز به اثبات دارد.
بابویهی: آقای نصرتآبادی «حفظت شیئا و غابت عنک اشیاء» عدهای از مورخین شما اهل تسنّن، موضوع زدن عمار را نقل کردهاند، و با این وصف چگونه میتوانید بگویید که زدن عثمان ثابت نشده است؟ مگر ثبوت یک موضوع تاریخی جز دلیل تاریخی چیز دیگری لازم دارد؟
اینک من برای شما دلیلهایی از کتب خودتان میآورم تا ببینید که مسأله کتک زدن عمار چیزی نیست که بتوان آن را انکار نمود، و به محض اینکه شخص مُغرض و متعصبی بگوید: این موضوع ثابت نشده است، عثمان تبرئه نمیشود و این ننگ برطرف نخواهد شد.