بابویهی: آقای شیخ محمد نصرتآبادی شما که میدانید این مسأله اختلافی نیست، سنی و شیعه آن را نوشتهاند من خواهش میکنم که جنابعالی جواب آقای نوبختی را بدهید.
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای نوبختی غنیمتهای جنگی، یعنی هر چیزی را که مسلمین به توسط جنگ کردن و حمله آوردن بر دشمن به دست میآوردند، همه آنها مال مسلمانان بوده، و در میان ایشان تقسیم میگردید ولی آنچه را که کفار به دست خودشان (بدون جنگ و خونریزی) با پیغمبر صلح مینمودند، جمیع آنها مِلک خالص آن حضرت میشد، و مسلمین در آن شرکت نداشتند، به دلیل این آیه شریفه:
«وَمَا أَفَاءَ اللهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیهِ مِنْ خَیل وَلاَ رِكَاب وَلكِنَّ اللهَ یسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن یشَاءُ وَاللهُ عَلَى كُلِّ شَیء قَدِیرٌ» الحشر: 6 (مضمون آیه شریفه همان است که پیش از آیه گفته شده است).
بابویهی: آقای نصرتآبادی این گفتارتان صد در صد صحیح است، اینک من هم برای تأیید این پاسخ شما از کتب خودتان حدیثی نقل میکنم.
سیوطی در تفسیر «الدرّ المنثور» جلد 6 صفحه 192 مینویسد:
142. و اخرج عبد الرزاق والبيهقي وابن المنذر عن الزهري في قوله تعالی: فما اوجفتم عليه من خيل ولا ركاب قال صالح النبي صلى الله عليه وسلم اهل فدك .....................فارسلوا بالصلح فافاءها الله عليهم من غير قتال ولم يوجفوا عليه خيلاً ولا ركابا، فقال الله فما اوجفتم عليه من خيل ولا ركاب يقول بغير قتال الحدیث.
در حدیث فوق تصریح شده است به اینکه اهل فدک آن را با پیغمبر(ص) مصالحه کردند بدون آنکه لشکرکشی شود و به همین جهت خالصاً از آن پیغبمر گردید و به آیه شریفه یاد شده در این حدیث استدلال شده است.
ابوبکر جوهریدر کتاب «السقیفه و فدک صفحه 97 مینویسد:
143. حدثني ابو زيد عمر بن شبة قال حدثنا حيان بن بشر قال حدثنا يحيى بن آدم قال اخبرنا ابن ابي زائدة عن محمد بن اسحاق عن الزهري قال: بقيت بقية من اهل خيبر تحصنوا فسالوا رسول الله صلى الله عليه وآله ان يحقن دماءهم ويسيّرهم ففعل، فسمع ذلك اهل فدك فنزلوا على مثل ذلك وكانت للنبي صلى الله عليه وآله خاصة لانه لم يوجف عليها بخيل ولا ركاب.
خلاصه ترجمه: زهری میگوید عدهای از اهل خیبر باقی مانده و در قلعة «حصاری» متحصّن شدند، و از پیغمبر(ص) خواستار گشته که ایشان را نکُشند، بلکه تبعید نمایند، آن حضرت هم پذیرفتند، و چون اهل فدک این قضیه را شنیدند، ایشان هم همین خواسته اهل خیبر را از حضرتش درخواست کردند (و چون خواسته آنان پذیرفته شد در نتیجه) فدک مخصوص رسول الله(ص) گردید، زیرا با تاختن به دست نیاوردند (بلکه با مصالحه انجام گرفت).
تاریخ طبری ط بیروت جلد 2 صفحه 302 مینویسد:
144. وحاصر رسول الله صلى الله عليه وسلم اهل خيبر في حصنهم الوطيح والسلالم حتى اذا ايقنوا بالهلكة سألوه ان يسيرهم ويحقن لهم دماءهم ففعل ..........فلما سمع بهم اهل فدك قد صنعوا ما صنعوا بعثوا الى رسول الله صلى الله عليه وسلم يسئلونه ان يسيّرهم ويحقن دماءهم لهم ويخلوا الاموال ففعل..............وصالحه اهل فدك على مثل ذلك فكانت خيبر فيئاً للمسلمين وكانت فدك خالصة لرسول الله صلى الله عليه وسلم لانهم لم يجلبوا عليها بخيل ولاركاب.
خلاصه ترجمه: پیغمبر(ص) قسمتی از اهل خیبر را که در قلعه «وطیح» و «سلالم» بودند محاصره کردند تا آنکه یقین به نابودی خودشان نمودند، نتیجتاً از آن حضرت درخواست کردند که خون ایشان را نریزند بلکه اموالشان را به جای گذارده، تبعیدشان کنند پیغمبر(ص) این درخواست را قبول نموند.
اهالی فدک چون این را بشنیدند، همین گونه از حضرتش خواستار شدند و آن حضرت پذیرفتند، در نتیجه خیبر مال مسلمین گشت و فدک ملک شخصی پیغمبر(ص) گردید زیرا با لشکرکشی و حملهاوری آن را فتح ننمودند.
بابویهی: اقای نصرتآبادی و آقای نوبختی پیغمبر(ص) فدک خود را به امر خداوند متعال به دخترش فاطمه علیها سلام بخشید و این عطیّه در دست آن بضعة الرسول بوده تا زمانی که ابابکر به خلافت رسید که عمّال و کارگران او را از فدک اخراج کرده و آن را جزء بیت المال قرار داد.
نوبختی: آقای شیخ محمد نصرتآبادی آیا این گفتار آقای بابویهی صحیح است، که ابابکر برخلاف عمل رسول الله(ص) یک چنین کار ناروایی را مرتکب شده، و ملک شخصی فاطمه را غصب کرده و جزء بیت المال مسلمین نموده است.
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای نوبختی من میان دو محذور واضع شدم: چون تا به حال از آقای بابویهی خلافی ندیدهام، نمیتوانم نسبت دروغ به ایشان بدهم، و از طرفی هم نمیتوانم باور کنم که ابابکر مخالفت پیغمبر و دخترش فاطمه را نموده و اموال او را متصرّف شده باشد، اینک بایستی مجلس را به همین جا خاتمه دهیم تا من به کتب علمائمان مراجعه کنم و این مسأله را بررسی نمایم سپس به شما جواب دهم.
بابویهی: اینجانب بحث را تعطیل کرده و آقایان مجلس را ترک نموده و رفتند.
بابویهی: روز پنج شنبه 14 ذیحجه برابر با 31 شهریور بود که مجدداً مجلس بحث تشکیل گردید، ابتدائاً آقای نوبختی وارد شدند و پس از ساعتی آقای نصرتآبادی آمدند و بعد از اداء رسومات، نخست آقای نوبختی رو به آقای نصرتآبادی نموده و گفتند: آقای شیخ محمد برای سؤال من پاسخی آوردهاید یا نه؟
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای نوبختی خلاصه تحقیقات روز گذشته من به اینجا منتهی شد، که فدک ملک شخصی پیغمبر(ص) بوده و شکی در آن نیست، زیرا علماء ما عموماً به این موضوع اعتراف کردهاند، و امّا درباره ملکیّت فاطهم علیها سلام در کتب تاریخ دلیلهای ضد و نقیض به چشم میخورد، و چون اطلاعات من رسا نیست نتوانستم قضاوت یک جانبه بنمایم و اظهار رأی کنم، امیدوارم آقای بابویهی حق مطلب را ادا نمایند و این مشکل را برای من و شما حل کنند.
بابویهی: آقای شیخ محمد نصرتآبادی من کراراً به شما عرض کردهام که مِلاک حق و باطل اینست: هر موضوع و حکمی که برهان با آن همراه باشد حقّست و گرنه باطل خواهد بود چنانکه آیه شریفه: «قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِینَ» همین روش را به ما دستور میدهد، ولی از این گفتار (مشکوکانه) شما معلوم میشود که هنوز این قانون قرآن کریم را باور نکردهاید.
اکنون اینجانب ناگزیرم که مسأله فدک و ملکیت فاطهم (علیها سلام) را مطرح کنم و آنچه را که علماء اهل تسنّن در این باره گفتهاند برایتان نقل و بررسی کنم تا حق را از باطل تشخیص دهید، و به مطلب روشن شوید، مشروط به آنکه کاملاً توجه نمایید: