شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابوبهی بعد از آن که جنابعالی این هفتاد صفت را بیان نمودید، آقای نوبختی از من پرسیدند معنای این جملات چیست؟
من هم در جواب ایشان گفتم: بایستی از خود آقای بابویهی سؤال کنیم، اکنون از حضورتان استدعا داریم که این خصلتها را برای ما شرح دهید به طوری که آقای نوبختی هم بتوانند استفاده کنند؟
بابویهی: آقای نصرتآبادی این درخواست شما بسیار به جا و به مورد است، زیرا این اوصافی که نقل شده خیلی مجمل و به طور اختصار گفتهاند، و از حُسن اتفاق خود ابن دأب معانی این خصلتها را از آن رجال اهل نظر سؤال کرده و مشروحاً بیان نموده است به این طریق:
بعد از آنکه ابن دأب این صفتهای هفتاد گانه امیرالمؤمنین(ع) را از آن رجال اهل نظر نقل میکند سپس معنای یکایک آنها را از آن دانشمندان میپرسد و ایشان هم آن کلمات را برای ابن داب تشریح میکردند و با دلیل اثبات مینمودند.
اینک من «بابویهی» خلاصه ترجمه گفتار ابن دأب را به ضمیمه متن [324] به همان ترتیب پیشین برایتان نقل میکنم، اکنون به معانی آن خصلتها که آن رجال شرح دادهاند توجه نمایید:
(قال ابن دأب: فقلنا ای شیء معنی اول خصاله: المواساة؟) «بر دیگران خواهد آنچه را بر خود خواهد»
1. آن رجال در شرح اولین صفت «خصلت» که مواساة باشد چنین میگویند:
قالوا: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: ان قریشاً قد اجمعوا علی قتلی فنم علی فراشی، فقال: بابی انت و امی السمع و الطاعة لله و لرسوله فنام علی فراشه و مضی رسول الله صلی الله علیه و آله لوجهه، و اصبح علیٌّ و قریش یحسه فاخذوه فقالوا: انت الذی غدرتنا منذ اللیله، فقطعوا له قضبان الشجر فضرب حتی کادوا یأتون علی نفسه: ثم افلتمن ایدیهم و ارسل الیه رسول الله صلی الله علیه و آله و هو فی الغار ان اکثر ثلاثة اباعر واحداً لی و واحداً لابی بکر و واحداً للدلیل، و احمل انت بناتی الی ان تلحق بی ففعل.
یعنی پیغمبر(ص) «به علی(ع)» فرمود: قریش با یکدیگر همدست شدهاند بر کشتن من پس تو بخواب به جا ی من، علی(ع) عرض کرد: پدر و مادرم فدایت گوش بفرمانم و اطاعت خدا و پیغمبر را مینمایم، پس شب در فراش آن حضرت بخوابید و رسول الله(ص) به جانب غار برفت، و قریش شب تا به صبح در کمین بودند، چون صبح شد به «علی» گفتند تو بودی که از شب تا به حال ما را فریب دادی؟ پس زد و خوردی میانشان واقع و از دست آنان فرار کرد پس پیغمبر کسی را به سوی «علی» فرستاد و امر نمود که سه شتر برای ما کرایه کن، یکی برای من یکی برای ابابکر و یکی برای دلیل راه و اهل و عیال مرا سوار کن و با خود به مدینه بیاور پس علی(ع) دستور آن حضرت را انجام داد. [325]
2. و نیز آن رجال درباره شرح این خصلت: «الحفیظه»: «جلوگیری از کارهای ناشایست» چنین میگویند:
قال: فما الحفیظ و الکرم؟ قالوا: مشی علی رجلیه و حمل بنات رسول الله صلی الله علیه و آله علی الظهر و کمن النهار و سار بهنّ اللیل ماشیا علی رجلیه فقدم علی رسول الله صلی الله علیه و آله و قد تعلقت قدماه دماً و مدّة فقال له رسول الله صلی الله علیه و آله هل تدری ما نزل فیک؟ فاعلمه بما لاعوض له لو بقی فی الدنیا ما کانت الدنیا باقیة، قال یا علیّ نزل فیک «فاستجاب لهم ربهم انّی لااضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی» فالذکر انت و الاناث بنات رسول الله صلی الله علیه و آله یقول الله تبارک و تعالی: «فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِن دِیارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لاَُكَفِّرَنَّ عَنْهُم سَیآتِهِمْ وَلاَُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّات تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ ثَوَاباً مِنْ عِندِ اللهِ وَاللهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ». [326]
یعنی علی بن ابیطالب دختران رسول الله(ص) را سوار نموده و خود پیاده به سوی مدینه رهسپار گشتند، روزها پنهان شده و شبها حرکت میکرد تا آنکه خدمت آن حضرت برسید در حالی که پاهایش خونآلود و مجروح گشت، پیغمبر به «علی» فرمود: آیا میدانی چه آیهای در شأنت نازل شده؟ نازل گردیده است دربارهات این آیه: «فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِل مِنْكُم مِن ذَكَر أَوْ أُنْثَى» [327] (یعنی پس اجابت کرد مر ایشان را پروردگارشان که ضایع نمیکنم عمل هر عاملی از شما را از مرد یا از زنی) (سپس به علی(ع) فرمود) منظور از مرد در این آیه تو هستی و از زنها دختران من هستند (باز آیه شریفه دیگری اضافه نمود)؟ که خداوند متعال میفرماید: «فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِن دِیارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لاَُكَفِّرَنَّ عَنْهُم سَیآتِهِمْ وَلاَُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّات تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ ثَوَاباً مِنْ عِندِ اللهِ وَاللهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ» . [328] (یعنی آن کسانی که مهاجرت کردند و اخراج شدند از دیارشان و آزار شدند در راه من و جنگ نمودند و کشته شدند البته درمیگذرم از گناهانشان و هر آینه داخل میکنم ایشان را در بهشتهایی که جاریست از زیرشان نهرها، پاداشی است از نزد خدا و در نزد خداوندست خوبی ثواب.)
3. و نیز درباره شرح این خصلت «دفع الضیم» : «جلوگیری از ظلم» چنین میگویند:
قال: فما دفع الضیم؟ قالوا حیث حصر رسول الله صلی الله علیه و آله فی الشعب، حتی انفق ابوطالب ماله و منعه فی بضع عشرة قبیلة من قریش و قال ابوطالب فی ذلک لعلی علیه السلام و هو مع رسول الله صلی الله علیه و آله فی اموره و خدمته و موازرته و محاماته.