روز جمعه 10 ذیقعده برابر با 28 مرداد بود که دیدم آقای نوبختی با مصاحبت یک نفر ملبّس به لباس روحانی وارد شدند پس از ورودِ ایشان احترام کامل و احوالپرسی و پذیرایی به عمل آوردم سپس آقای نوبختی ایشان را به اینجانب «بابویهی» معرفی نمودند گفتند: این آقا یکی از همشهریها و آشنایان اینجانب به نام: آقای آشیخ محند نصرت آبادی و با من هم مذهب میباشند، جوانی هستند در تحصیل علم کوشا و ساعی و در ضمن اظهار کردند که شرکت ایشان در این مجلس بسیار به اینجانب کمک میباشد زیرا آقای نصرت آبادی در علوم دینیّه تحصیلاتی داشتهاند صحت و بطلان مطالب را بهتر از من میفهمند، به همین جهت من با فکری راحت به گفتارهای شما و ایشان گوش فرا میدهم و استفاده میکنم.
نخست اینجانب «بابویهی» به آقای نصرتآبادی رو کرده گفتم ما چون با آقای نوبختی در بحث مذهبی وارد شدیم ایشان از من درخواست نمودند که چهار موضوع را برایشان شرح کنم، اینک در شرح موضوع اول که «مبدأ پیدایش اختلاف مسلمین چه زمانی بوده» میباشیم حال جنابعالی موافقید که همین بحث را ادامه دهیم؟
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی ما بایستی بنیان و اساس اصلی تفرقه مسلمین جهان را پی گیری کنیم و ریشه آن را به دست آوریم تا در نتیجه افرادی را که شالوده اختلاف را ریختهاند شناسایی نماییم و آنان را به جهان معرفی کرده تا افراد جامعه کورکورانه دنبالهرو آنان نشوند و از آنان تبعیت ننمایند تا در ضلالت و گمراهی نیفتند!
آقای بابویهی: خواسته دیرینه من همین است و بس، لیکن تا به حال کسی را نیافتم که این سرّ خود را با او در میان گذاشته و به خواسته خود نائل گردم، اکنون خداوند متعال مرا موفق کرده و فیض رحمتش شامل حال من گردیده و چنین مجلس بحثی نصیبم نموده است.
بابویهی: سپس آقای شیخ محمد نصرت آبادی رو کردند به آقای نوبختی گفتند جناب آقای نوبختی مثال من مثال شخص خوابی است که ناگهان بیدار شود، من چنین حالتی پیدا کردهام. آقای نوبختی ما یقین داریم که تمام این مذاهب مختلفه میان مسلمین مطابق با واقع نیستند و همه آنها وحی خدائی نمیباشند، مجموع آنها دینی نیستند که بر پیغمبر نازل شده باشند، زیرا بسیاری از آنها پس از رحلت پیغمبر(ص) احداث شدهاند به اضافه آنکه این مذاهب مختلفه اسلامی مملو از اختلاف و اضداد هستند، همه عقلاء و دانشمندان دینی معترفند به اینکه تناقض و اختلاف از ناحیه خداوند متعال نخواهد بود چنانکه در قرآن کریم است « وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَیرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلاَفاً كَثِیراً » [12] (یعنی اگر این قرآن از نزد غیر خداوند میبود اختلاف بسیاری در آن مییافتند)
پس نمیتوان گفت جمیع آن مذاهب اسلامی مذاهب حقّه هستند و از هر کدام آنها که پیروی کنیم راه حق را پیمودهایم و خواسته خداوند سبحان را امتثال کردهایم.
در نتیجه من «نصرت آبادی» خود را ناگزیر میبینم که از پای ننشینم تا در میان این مذاهب گوناگون اسلامی گمکرده خویش را پیدا کنم.
نوبختی: آقای شیخ محمد نصرت آبادی مقصودتان از این جمله: «گمکرده خود را پیدا کنم» چیست؟
نصرت آبادی: آقای نوبختی گمکرده من همان مذهبی است که با منطق موافق باشد و با برهان منطبق گردد، گمکرده من مذهبی است که با عقل صحیح مطابقت نماید، با فطرت سلیمه وفق دهد، گمکرده من مذهبی است که قرآن کریم آن را تصدیق کند، گمکرده من مذهبی است که سنت معتبر پیغمبر(ص) آن را امضاء نماید، گمکرده من مذهبی است که عقلاء جهان دلیلهای آن را تصویب نمایند، گمکرده من مذهبی است که اگر در میان هر جمعیتی آن را ارائه دهم و برهان ها و دلیلهای آن را به میان آورم سرافراز و سربلند باشم.
بابویهی: جناب آقای نصرتآبادی من شما را تحسین میکنم و بشارت میدهم جنابعالی را و هر کسی که با این همت بلند و نظر صائب در هر کاری اقدام کند به مقصد خود خواهد رسید، فعلاّ اجازه بفرمایید تا من بحث پیشین خود را دنبال کنم زیرا از مبحث دور شدیم، نصرتآبادی و نوبختی: آقای بابویهی ما در خدمت شما هستیم.
بابویهی: جناب آقای نصرت آبادی و آقای نوبختی از آن احادیثی که در مجلس پیشین یادآور شدم (و شما هم آنها را پیگیری کردید و از نزدیک آنها را در کتب خودتان خواندید) نمایان و آشکار شد که مبدأ این اختلافاتِ جامعهِ مسلمین و این تفرّق و نفاقی که گریبانگیر مسلمانان شده است همه آنها از عدّهای از اصحاب سرچشمه گرفته است، تخم اختلاف را آن دسته کِشتهاند و فتح این باب به دست آن جمعیت شده است.
خصوصاً مصیبت و رزیّه روز پنجشنبه که (در حدیث ابن عباس (حدیث ـ 3 ـ) خواطر نشان شد) سرآمد و منشأ اساسی و رکن اصلیِ این موضوع شناخته شده است، زیرا همانطوری که در آن حدیث خواندید پیغمبر(ص) میخواستند با نوشتنِ مکتوبی، از ضلالت و گمراهی امت جلوگیری نموده، و نگذارند وحدت کلمه مسلمانان و اتحاد و اتفاق آنان متزلزل شود و اجانب و اعداء در ایشان رخنه کنند، لیکن متأسفانه و هزاران اَسَف که عمر بن خطاب با برخی از دیگر اصحاب در این میان حائل شدند، و عمر گفت این مرد را مرض و درد احاطه کرده، حرفهایی که میزند از غلبه درد است و هذیان میگوید، کتاب خدا ما را کفایت میکند.
بابویهی: آقای نصرتآبادی و آقای نوبختی این بود خلاصه معنای این سه حدیث (حدیث شماره ـ 3ـ4ـ5ـ) که تمام آنها را علماء شما اهل تسنن در کتابهای نامبرده بالا ثبت نمودهاند.
بابویهی: آقای نوبختی رو کردند به آقای شیخ محمد نصرت آبادی گفتند: برادر آقای نصرت آبادی ما سنّیها چقدر از تاریخ بیاطلاع هستیم حتی کتابهای علماء خودمان را هم بررسی نمیکنیم، ما برای عمر بن خطاب ارج و عظمتی قائل میباشیم و او را به طور قطع و یقین خلیفه شرعی پیغمبر اسلام میدانیم، ولی حالا که آقای بابویهی این حدیثها را از کتب علماء خودمان نقل نمودند، معلوم میشود ما در اشتباه بزرگی به سر میبردیم، به جای آنکه بزرگان ما اهل تسنّن ما را روشنفکر و از خواب غفلت بیدار کنند، ما را غافل نگاه داشتهاند، چشم و گوش ما را بستهاند.
آقای شیخ محمد نصرتآبادی در جواب آقای نوبختی گفت: شما مهلت بدهید تا من این حدیثها را با استادم در میان بگذارم، و از ایشان نظریه بخواهم، سپس رو به اینجانب نموده گفتند: آقای بابویهی استدعا دارم مجلس را همینجا خاتمه دهید و بقیه گفتارتان را موکول به مجلس بعد بنمایید.
بابویهی: جلسه تعطیل گشت و آقایان رفتند.