«السقیفة و فدک» صفحه 101: حدثني محمد بن زكريا قال حدثنا محمد بن الضحاك قال حدثنا هشام بن محمد عن عوانة بن الحكم قال لما كلمت فاطمة عليها السلام ابا بكر بما كلمته به حمد ابو بكر الله و اثنى عليه وصلى على رسوله ثم قال:
يا خيرة النساء وابنة خير الآباء والله ما عدوت رأي رسول الله صلى الله عليه وآله وما عملت الا بامره، و ان الرائد لا يكذب اهله وقد قلتِ فابلغتِ ، و اغلظت فاهجرتِ فغفر الله لنا ولك.اما بعد فقد دفعت آلة رسول الله ودابته وحذاءه الى علي عليه السلام و اما سوى ذلك فاني سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله يقول:انا معاشر الانبياء لا نورث ذهبا ولا فضة ولا ارضا ولا عقارا ولا دارا ولكنا نورث الايمان والحكمة والعلم والسنة فقد عملت بما امرني ونصحت له وما توفيقي الا بالله عليه توكلت واليه انيب.
بابویهی: آقای شیخ محمد نصرتآبادی شما شخصی هستید روحانی نیاز به ترجمه این خطبه ندارید ولی برای آقای نوبختی ناچارم که آن را ترجمه کنم و چون مؤلف «کشف الغمه» پس از نقل خطبه از نسخه قدیمی «السقیفه و فدک» میگوید: «این نسخه مغلوط است، و باید به توسط کتب دیگر آن را تصریح نمود»
و من هم نسخه مصحّحی از کتاب «السقیفه و فدک» نداشتم که از روی آن نقل و ترجمه کنم، لیکن متن خطبه را از همین کتابی که در دست بود نقل کرده ولی ترجمه آن را طبق نسخه «دلائل الامامة» طبرری بیان میکنم:
اینک به ترجمه خطبه «فاطمه» علیها سلام توجه نمایید:
(ابابکر به دستیاری همکارانش دست عمّال فاطمه علیها سلام را از فدک کوتاه نمود) چون این گذار به به او رسید، مقنعه و سرانداز بر سر پیچید و چادر به سر انداخت و لباس دادخواهی پوشید، با زنان اقارب و بنی هاشم و قریش و زنان صحابه و فرزندان خود به طرف مسجد رسول الله(ص) حرکت نمود.
فاطمه علیها سلام چنان باوقار و سکینت راه میرفت که چادرش به زمین میکشید، و پاهایش به هم پیچید، نظر کنندگان گمان میکردند پیغمبر است که گام برمیدارد تا وارد مسجد شد.
ابوبکر در میان مهاجر و انصار نشسته بود، بیدرنگ پرده بین مردان و زنان را کشیدند
فاطمه (علیها سلام) با اندوه فراوان نشست، و صدای ناله سوزناک او بلند شد که همه را به گریه درآورد، و ضجه زنان و مردان لرزه بر اندام همه انداخت،
فاطمه علیها سلام لحظهای آرام شد، پس از آن لب به سخن گشود حمد و ثنای خداوند گفت باز مردم صدا به گریه و شیون بلند کردند و چون آرام گرفتند آغاز سخن فرمود آنگاه خطبه را شروع نمود:
سپاس و ستایش پروردگاری را که دست بخشنده او نعمتهای بیکرانی عطا فرمود.
سپاس خدای راست که به توسط الهامهای خود، درس شکرگذاری به ما آموخت و ما را موظّف به ثنای خود نمود به جهت نعمتهایی که ایجاد فرمود و به همه آنها وجود ارزانی داد، اما کیست که بتواند بخشایش او را بشمارد و کدام نیروست که آغاز و نهایت نعمتهای وی را بداند
از سویدای دل گواهی میدهم که آفریننده ایست که قبل از هر چیز بود و پس از هر چیز خواهد بود، منبع فیض لایزالی جودش چون ابر ریزندهایست، و تا ابد افکار از فیضان نامتناهی او بهره میگیرند و ابر رحمت بیحسابش در ریزش است.
گواهی میدهم که خدایی جز او نیست و خالقی غیر از او شناخته نشده، او یگانه بیهمتائیست در ابدیّت او همه حیران، و در ازلیّت او همه سرگردان، اندیشه بدین میدان راه ندارد، و عقل در آن صحنه جَوَلان ندارد، ذره ناچیز، وجود شگرف خورشید را نشناسد.
او پروردگاریست که تمام موجودات را لباس وجود پوشاند، و هیولا را به صورت آمیخته و جهاتی پدید آورد، او نقاشی است که به چهرهها رنگ هستی بخشید،
این کلمه شهادتی است که آمیخته به اخلاص است، و معانی و تأویل آن را در دلها فرد گنجانید، و معقولات و مدرکات را به ت صور محسوسات روشن و آشکار فرموده.
او پروردگاریست که چشمها نیروی دیدن او را ندارند، و زبانها از بیان وصف او عاجزند ساحت عزش را اوهام درک نکنند، و مقام ذاتش را عقلها درنیابند.
او آفریننده ایست که موجودات را بدون مادّه و پیشین پدید آورد، او به مشیّت و اراده خود آنها را بدون مِثل و مانند به وجود آورد، بدون آنکه نیازی به آنها داشته باشد، یا فایدهای را منظور نموده.
او به حکمت و مصلحت خود خلایق را آفرید، و بر عبادت و اطاعت خویش موظّف ساخت، تا قدرت خود را آشکار گرداند، و بشر را به اطاعتش آگاه نماید، ثواب را وابسته بر اطاعت و عذاب و عقاب را مربوط به سرکشی و گناه قرار داد، تا برخی از بندگانش را بر انتقامشان بیفزاید و آن دیگری را به سوی بهشتش بکشاند.
آن گاه فرمود گواهی میدهم که پدرم «محمد» بنده و رسول خداوند است، او را برگزید پیش از آنکه رسالت دهد، نام او را بر همه خلایق اعلام فرمود، او را اختیار نمود، پیش از آنکه لباس خلقت بپوشاند، او را انتخاب کرد، پیش از آن که مبعوث به رسالت گرداند.
او را آفرید وقتی که همه مخلوقات در سراپرده غیب بودند، و در ظلمات نیستی به سر میبردند (پدرم را آفرید و برگزید) تا او تمام مصالح نظام زندگی بشر را بیاموزد، او را به کلیه حوادث گذشته و آینده احاطه داد و به همه وقایع و حقایق واقف نمود.
آنگاه برای اتمام امر خود برانگیخت و مأمور انفاذ حکمت عالیه خود فرمود، در حالی که مردم طایفههای مختلف با ادیان و ملل متشتّت بودند، گروهی آتشپرست و جمعی بتپرست، با آنکه میدانستند منکر خدا بودند.
خداوند به نور وجود محمد تاریکیهای جهالت را از دل آنها زدود، و به نور ایمان روش فرمود و شبهههای قلوب را به اشراقات و تعلیمات عالیه محمد(ص) برطرف ساخت، تیرهگی دلها را به روشنی تبدیل نمود، و نادانیها را به دانش منور گردانید، او به امر حق برای راهنمایی و هدایت مردم قیام نمود تا گمراهان را از گرداب ضلالت و نادانی نجات بخشود، و نابینایی دلها را به بینایی تبدیل کرد، و آنها را به دین محکم خداوند دعوت کرد و ایشان را به سوی راه راست بخواند.
آنگاه خداوند متعال او را با مهربانی و رغبت و رأفت قبض روح نمود و (پدرم) محمد(ص) را از تعب و رنج دنیا آسوده ساخت، فرشتگان عالم بالا اطراف او را فراگرفتند و رضوان و خوشنودی پروردگار او را احاطه نمود، و در مجاورت خالق جبار واصل و قرب یافت.
درود و تحیّت فراوان بر پدرم محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) باد که او امین وحی و برگزیده الهی بود، برکات و سلام بر او که بهترین خلق و برگزیده عالمیان بود.
آنگاه (فاطهم علیها السلام) به سوی مردم روی نمود و فرمود:
ای بندگان خدا شما محل اوامر و نواهی پروردگار هستید، شما حامل دین و وحی او میباشید شما بر نفس و جان خود امین خداوند هستید، شما هستید که باید به دین خدا عمل نموده و آن را به دیگران ابلاغ کنید، خداوند در میان شما ضامن بر حقی قرار داده، و عهد و پیمانی به وسیله پیغمبر(ص) بر شما فرستاد، دو خلیفه و جانشین بر شما گماشته که آن کتاب صامت خدا و ولی ناطق صادق پروردگار است (آنها) نورهای خدایی و بیان کننده حلال و حرام احکام آسمانی، و هادی صادق و راستگوی الهی هستند، انوار هدایت و ارشاد آنها پیوسته نورفشانی میکند، و هر لحظه شما را به سوی حق و حقیقت میخوانند.
این قرآنست که دل و دیدگان شما را منور و روشن ساخته، درونهای قرآن بر همه شما آشکار است، و ظواهر آن متجلّی و هویداست.
افراد ملل دیگر به قرآن داشتن بر شما غبطه میخورند و حسرت میبرند، پیروی قرآن بشر را به رضای خدا سوق میدهد، و استماع قرآن آدمی را به نجات میرساند، به سبب قرآن نشانهها و آیات قدرت الهی درک میگردد، و واجب و حرام شریعت که باعث رستگاریست دریافت میشود خداوند به سبب قرآن حرامهایی که باعث تحذیر و تنبیه میشود تعلیم فرمود و آنچه از شریعت پنهان و از فضائل عنایت شده بوده است به سبب قرآن واضح گردید.
پروردگار ایمان را برای شما باعث تطهیر و پاکیزگی از شرک و کفر و پلیدی قرار داد،ِ نماز را برای تنزیه دلها از تکبر و نخوت، و زکات را برای تزکیه نفس و مال و جان و افزونی قُوتها و روزی مقرر فرمود، و روزه برای ثبات در اخلاص، و حج را برای محکم کردن مبانی دین، و عدل را برای الفت دادن دلها به یکدیگر، و اطاعت ما خاندان را برای حسن انتظام امور اجتماعی ملتها، و امامت ما اهل بیت را برای ایمنی و امان از اختلاف و تفرقه، و جهاد را برای عزت و ارجمندی و سربلندی ملت اسلام، و صبر را برای استحقاق اجر، و امر به معروف را برای مصالح عامه مردم.
و نیکی به پدر و مادر را برای محفوظ بودن از غضب خداوند، و صله رحم را برای پیوستگی ارحام و خویشان و تکثیر نسل و طول عمر قرار داده است، و قصاص کردن را برای حفظ خونهای مردم، و وفا کردن به نذر را برای رسیدن به آمرزش الهی، و تمام پیمودن کیلها و وزنها را برای حفظ اموال از نقص و زیان، و نهی کردن از شرابنوشی را برای د وری از رجس و پلیدی، و اجتناب از تهمت را برای مصونیت از لعنت، و ترک دزدی را برای عفت و امنیت اجتماعی و ترک شرک را برای خلوص در بندگی و عبودیت قرار داده است.
پس ای مردم تقوی پیش گیرید آن طوری که شاید و باید، که شایسته است که شماها از دنیا نروید مگر مسلمان واقعی، ای مردم آنچه خداوند به شما امر کرده اطاعت کنید، و آنچه نهی فرموده احتراز نمایید که همانا علماء و دانشمندان (حقیقی) از خداوند میترسند.
سپس فرمود (فاطمه علیها سلام) ایّها الناس بدانید که من فاطمه هستم و پدرم محمد (صلی الله علیه و آله) است آنچه را اول گفتم آخر هم همان را میگویم، و آنچه میگویم حساب شده است و آنچه را که میگویم و به جا میآورم همه بر اساس حق و عدالت میباشد.
(ای مردم) پیغمبری به سوی شما آمده که از جنس خود شماست که سختیهای زندگی شما، بر او سخت و دشوار میشود، و او بر هدایت و ارشاد شما حریص است و بر مؤمنین رؤف و مهربان میباشد (سپس این آیه شریفه را که به همین مضمون است قرائت فرمود) لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ مَاعَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیكُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ التوبه: 128.
(ای مردم) اگر او را به بزرگی احترام کنید و بشناسید (و حسب و نسب او را بدانید) او پدر من بود نه پدر زنان شما، او برادر پسر عمّ من بود نه برادر مردان شما، چه بزرگوار است آنکه من نسبت بدو دارم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسالت و فرمان خدا را به بندگان رسانید و ترسانیدن مردم را (از عذاب خدا) آشکارا نمود، او با مشرکین طریقه مبارزه داشت و شمشیر بر گردن آنها نهاد و گلوهای آنها را درهم فشرد تا ایشان را به دین حنیف اسلام رهنمایی کرد، و با حکمت و موعظه به راه نجات کشانید.
بُتهای بتپرستان را درهم فروکوفت و شکست و دلیران نابخرد را بر خاک مذلت افکند و آنها برای همیشه گریختند و نابود شدند، و مانند صبح صادق تاریکی ضلالت و جهالت را در هم شکافت، و چهره زیبای حق را از پس پرده آشکارا ساخت.
او رئیس و پیشوای دین بود که به سخن آمد تا زبان شیاطین و راهزنان دین لال و کُند گردید و نفاق و دورویی را از بین برد، و گروههای کفر و انکار را از هم گسست، تا شما زبان به کلمه توحید و اخلاص گشودید، و رو سفیدان (مقصود اهل بیت علیهم السلام است) این معارف را به شما آموختند. شما بودید که در پرتگاه آتش جهنم قرار داشتید (و از جهت کمی و ذلت) مانند شربت آبی بودید که تشنهای بیاشامد، و یا چون لقمهای بودید که گرسنهای به او دست یابد، و یا چون پاره آتشی بودید که شخصی شتابان بیاید و بخواهد آن را بگیرد و به توسط آن کاشانه خود را گرم کند.
(شما ای مردم) لگدکوب مردمان قوی بودید، و آب متعفّن مخلوط با پول و سرگین شتر را مینوشیدید و پوست بزهای دباغی نشده را قوت و غذای خود قرار داده بودید، شما در نهایت درجه خواری و ذلت زندگی میکردید، و همیشه در این ترس و بیم بودید که کدام دسته دشمن شما را زودتر بربایند.
ولی خداوند متعال به وجود محمد(صلی الله علیه و آله) شما را از این نابسامانی و بدبختی و مذلت نجات داد، شما را وقتی رهایی و آسودگی بخشید که با مصیبتهای بزرگ و کوچک دست به گریبان بودید و مانند گوی و توپی در دست شجاعان عرب و گرگان بیابان جهالت سرگردان بودید، و در کف سرکشان اهل کتاب زبون و خوار بودید، آنها هر دم که آتش جنگ میافروختند خداوند به سبب پدرم آن را خااموش مینمود.
و هرگاه ستاره وسوسه و ملعنت شیطان صفتان ظاهر میگردید، و فتنه عظیمی برپا مینمودند، و آتش فساد و فتنه برپا میکردند و آن آتش دهن میگشود، پدرم برادر خود «امیرالمؤمنین» را در دهان آن آتش میافکند و آن را به دست او خاموش میگردانید.
(امیرالمؤمنین) از جنگ برنمیگشت تا آنکه حریف را بر زمین انداخته و زبانه آتش را فرو نشانده، و سر دشمن را زیر پای مینهاد.
(علی علیه السلام بود) که در راه رضای خدا خود را به تعب و رنج میانداخت، او بود که برای اطاعت امر خدا نهایت کوشش را مینمود، و همیشه سایه صفت، پشت سر رسول الله، و از همه بالاتر و والاتر و سید اولیاء بود، او دامن همت را در اطاعت خدا به کمر بالا زده، و خیرخواه خلایق بود، او در نصیحت به مردم و موعظت سعی و کوشش فراوان نمود تا شما در عیش و نوش و خوشی به سر برید، و در مهد امنیّت در رفاه باشید، و او (علی) در راه خداوند از سرزنش ملامت کنندگان نمیهراسید.
اما شماها برای ما خاندان انتظار بلاها و فتنهها داشتید، و منتظر اخبار وحشتانگیز و دهشتآمیز داشتید، چون اعلام جنگی میشد خود را کنار میکشیدید، و در صحنه جنگ به دشمن پشت مینمودید و فرار میکردید.
و چون پروردگار منزل پیغمبران را برای پدرم اختیار فرمود (که عالم آخرت باشد) و آرامگاه برگزیدگانش را برای او پسندید (یعنی او را به دار بقا رحلت داد)، در سینههای شما خار نفاق ظاهر شد، و جامه دین، کهنه و بیاهمیت گردید.
و هنگامی که گوسالهِ سامریِ ساکتِ گمراهان، به سخن درآمد، گمنامهایِ پست و زبون، قدر و منزلت یافتند، و شتر نر اهل باطل، در میدان جاهطلبی، به صدا و جَوَلان درآمد.
مرکب جهالت در میدان بطالتِ دوانیدید، و سر شیطان در آنجا که فرو رفته بود، سر به در آورد، دید شما همه، او را اجابت کردید، و چشم بر دنیا و متاع و منصب و جاه و جلال آن دوختید، او هم با وسوسههای خود شما را برانگیخت، و چون شما را سبکبار و تهی مغز یافت، بر علیه اهل دین و ایمان به خشم و غضب درآورد، تا آنجا که داغ مالکیت بر شتر غیر نهادید و شتران خود را در غیر خوارگاه خود دوانیدید.
ای مردم هنوز از درگذشت رسول خدا زمانی نگذشته، هنوز کفن او تر و تازه است هنوز زخم دل ما التیام نیافته، هنوز جراحت مصیبت پیغمبر(ص) بهبودی نیافته.
هنوز جسد پیغمبر(ص) به خاک نرفته، بهانه گرفتید و گفتید ما از فتنه ترسیدیم، و پیش افتادید، آگاه باشید که خود در آن فتنهایکه به دست خود ایجاد کردید افتادید، و جهنم احاطه کرده است بر فتنه انگیزان کفار.
هیهات: چه دور است از شما تدبیر امورات امت (ای مردم) کتاب خدا در میان شماست در هر امری حکمی نازل شده، احکام فروزان قرآن نشانههای آشکاری دارد، اوامر آن ظاهر و نواهی آن روشن است، شما فرمانهای الهی را در امر و نهی پشت سر انداختید و با این روش میخواهید حکومت کنید، آیا راستی به قرآن رغبت ندارید آیا حاکمی غیر از کلام خدا میخواهید؟
ای مردم، بد درخواستی برای ستمکارانست که غیر از قرآن حاکمی بگیرند، هر کس غیر از اسلام (حقیقی) دینی انتخاب کند، در پیشگاه عدل الهی از او پذیرفته نمیشود، و بد بدلی برای خود گرفته و زیان کار است.
ای مردم شما پس از رحلت پیغمبر(ص) به اندازه توقف یک شتر درنگ نکردید و فکر نکردید که غصب خلافت اگرچه آسان باشد، ولی بسیار مشکل است و عاقبت وخیمی دارد شما با افروختن آتش فتنه و فساد به غصب حق شروع کردید و بدعتها نهادید، و صدای شیطان گمراه کننده را اجابت نمودید، و پیروی آن، انوار دین را خاموش کردید،
شما هستید که سنتهای پیغمبر را محو نمودید، و در پس پرده به مکر و حیله و تزویر آثار دین را فراموش نمودید، شما خوشحال هستید، کینهای که از پیغمبر(ص) در دل داشتید، درباره خانوادهاش به کار بردید و ما هم در برابر شما (و اعمال ناشایستهای که انجام دادید، مانند کسی که با کارد و نیزه پوست او را پاره کنند، و چاره نداشته باشد) صبر میکنیم.
شما گمان میکنید من از پدرم ارث نمیبرم، این حکم را از دوران جاهلیت گرفتهاید؟
ای مردم چه کس از خداوند بهترو محکمتر حکم و قضاوت میکند اما برای آن کسانی است که یقین به آخرت دارند، آیا شما نمیدانید که آخرتی و حساب و کتابی هست؟
ای مردم مانند آفتاب بر همه آشکار است که من یگانه دختر باقیمانده پیغمبر خدا هستم، ای گروه مسلمانان آیا سزاوار است جاه طلبان بر من غلبه نمایند و حق مرا ببرند و شما ساکت بمانید؟
(آنگاه خطاب به ابابکر نموه و فرمود)
ای پسر ابی قحافه آیا در کتاب خدا نوشته شده که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟
عجب افتراء بزرگی بر خدا بستهای، چه نسبتی به قرآن میدهی؟
ای ابابکر آیا با علمِ به حکمِ قرآن و دانستنِ احکامِ ارث، از رویِ عمد، کتاب خدا را پشت سر نهادهای؟
مگر خداوند تعالی در قرآن مجید نمیفرماید: سلیمان از داود ارث بُرد، و در آنجا که حکایت یحیی پسر زکریّا را استشهاد میکند، میگوید: پروردگارا به من مرحمت کن فرزندی که از من و از آل یعقوب ارث بَرَد.
مگر نفرموده: خویشانِ رحمی، بعضی بر بعضی تقدم دارند؟
مگر نفرموده: خداوند شما را درباره اولادتان وصیّت میکند که نصیب یک مرد دو برابر بهره یک زن است؟
مگر نفرموده: بر شما واجبست که نزدیک مردن وصیت کنید، به والدین و خویشاوندان به نیکی وصیت نمایید؟ و این حکم، بر حق و ثابت است بر کسانی که یقین به آخرت دارند.
آیا شما گمان کردید من از پدرم بهره و نصیب ندارم، و از پدرم ارث نمیبرم، آیا میگویید بین من و پدرم خویشاوندی نیست؟ آیا خداوند برای شما آیهای بدین گونه فرستاده، که مرا از فرزندی پدرم خارج کنید، یا آنکه میگویید اهل دو ملّت از یکدیگر ارث نمیبرند، آیا من و پدرم از اهل یک ملّت نیستیم که از این جهت، از ارث پدرم منع میکنید؟
آیا شما از پدرم و پسر عممّ علی به قرآن داناتر هستید؟ که اگر چنین است، مرکب خلافت را با تمام وسایل بدون هیچ گونه مانعی بگیر و تصاحب کن، تا روز قیامت در پیشگاه خداوند از تو دادخواهی کنم، و بدان که خداوند حاکم به حقی است و (محمد(ص) دادخواه بزرگیست، وعده من و تو روز قیامت است، فردا زمانیست که عنقریب میرسد، و خواهی دید عذاب خوار کننده بر چه کسی وارد میشود و عذاب جاودانی چه کسی را فرا میگیرد؟
سپس به طرف قبر پدر بزرگوارش توجه کرد و به اشعار صفیه بنت اثاثه متمثّل گردید:
ترجمه اشعار:
1. ای پدر بزرگوارم پس از تو حوادث و فتنهها برپا شد، و صداها بلند گردید، اگر تو زنده بودی این پیشآمدها روی نمیداد.
2. چون از میان ما رفتی ما مثل زمینی شدیم که باران را نبیند بعد از تو اهلبیتت ریشه کنده شده و حقشان غصب گردید.
3. همین که از ما دور شدی و کمی از مرگت گذشت مردان بدخو انچه در دل داشتند آشکار کردند.
4.بعد از تو بر ما هجوم کردند و روزگار بر ما جفا کرد به انچه از ما طلب داشتند به آن رسیدند.
5. تو چراغ زندگانی جهان بودی، از ناحیه پروردگار عزیز به تو وحی میشد و قرآن نازل میگردید.
6. جبرئیل با آوردن قرآن مونس ما بود بعد از تو از ما پنهان گردید و خیر و برکت رخت بربست.
در اینجا حاضرین گریه زیادی کردند. سپس ابوبکر شروع کرد به جواب دادن و گفت:
ای دختر پیغمبر راست میگویی پدرت نسبت به مؤمنین رؤف و مهربان بود، و بر کفار سخت عذاب بود، و اگر ما نسبتی به رسول خدا بدهیم وی را پدر تو میدانیم نه پدرِ زنان دیگران، و او را برادرِ پسر عموی تو میشناسیم نه برادر مردان دیگر، ما میدانیم که علی(ع) پیغمبر را بر هر دوستی برتری میداد و در هر کار بزرگی او را یاری مینمود، شما ذریّه پاک و پاکیزه رسول خدا هستید و از نیکان و برگزیدگان خلقید، شمایید که ما را به بهشت و راه آن راهنمایی میکنید، و به هر خوبی ما را رهنمونید.
اما آنچه را تو خواستی، هر چه را که پدرت برای تو قرار داده است ما به تو میدهیم، من گفته ترا تصدیق میکنم و بر تو ستم نمیکنم، اما آنچه درباره ارث گفتی معذوریم، زیرا رسول خدا فرموده: ما گروه انبیاء چیزی را به ارث نمیگذاریم.