بابویهی: آقای شیخ محمد نصرتآبادی شما شخصی هستید روحانی و تحصیل کرده، و اصولاً افراد دانشمند بایستی تمام گفتارهایشان سنجیده و با برهان و منطق سازش داشته باشد، و نبایستی سخنی بگویند که مورد اعتراض و خورده گیری دیگران واقع شوند.
شیخ محمد نصرتابادی: آقای بابویهی من دروغی در گفتار خود نمیبینم و نمیدانم که شما کدام یک از این جملات را برخلاف واقع میدانید.
بابویهی: آقای نصرتآبادی اگر میخواهید به اشتباهتان پی ببرید به این گفتار من توجه کنید:
از روز اولی که ما وارد این مباحث شدهایم فقط درباره حقّانیت و ناحق بودن چیزی بحث میکنیم، جستجو مینماییم که کدامیک از مذاهب حق است و کدامین از آنها باطل میباشد، کدام امری دلیل شرعی همراه آنست تا حقانیت آن ثابت گردد، و کدام امری بی دلیل میباشد تا بطلان آن محقّق گردد.
آقای نصرتآبادی اشتباه شما همین است که میگویید: (به نظر من این کشورگشایی و فتوحات عمر، مجوّز خلافت او است).
آقای نصرتآبادی: من از شما میپرسم آیا قرآن کریم به شما گفته است که فتح و پیروزی در جنگ مجوّز خلافت میباشد؟ آیا از سنت پیغمبر دلیلی دارید که کشورگشایی مجوّز خلافتست؟
اضافه میکنم: چرا هیچ یک از علماء شما این موضوع فتوحات را دستاویز خود نکردند و آن را برهان برای خلافت عمر نگرفتند.
باز اضافه میکنم آقای نصرتآبادی شما میدانید که رتبه مجوّز (به کسر واو) بر رتبه مجوِّز (به فتح واو) مقدم است، یعنی هر چیزی که میخواهد سبب جایز شدن موضوعی بشود، بایستی آن چیز پیش از آن موضوعِ خود پدید آید، مثلاً تصرف کردن در مال کسی وقتی جایز میشود که قبلاً از مالک آن اذن بگیرند، پس مجوّز این تصرف که اذن مالک باشد پیش از تصرف وجود پیدا کرده و به همین جهت شرعاً این تصرف جایز میشود.
آقای نصرتآبادی با در نظر گرفتن این مثال بالا من از شما سؤال میکنم: آیا فتوحات عمر (که تعدادی از شهرهای روم و اراضی شامات و فارس باشد) پیش از رسیدن به منصب خلافت او بوده و یا آنکه بعد از خلیفه شدنش واقع شده است.
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی بسیار واضح و هویدا است، بعد از آنکه عمر بن خطاب به خلافت رسید و حکومتش ریشه کرد و قدرت مملکتی را در دست گرفت، شروع به تاختن و هجوم به ممالک نموده و اراضی وسیعی را متصرف شد ولی پیش از این اقتدار و تسلط، چگونه میتوانسته است خاکی را به تصرف خود درآورد؟
بابویهی: آقای نصرتآبادی همین گفتار خودتان شما را محکوم میکند، زیرا واضح است فتوحاتی که بعد از رسیدن به خلافت صورت گرفته است، سبب جواز این خلافت نخواهد شد.
آقای نصرتآبادی من شما را به نکته پر ارجی توجه میدهم، بدانید به اضافه آن که این فتوحات و کشورگشایی عمر مجوّزِ خلافت او که نمیشود بلکه شرعاً بر علیه او تمام خواهد شد، زیرا خلافتی که اصل و ریشه آن، نامشروع است، تمام اموراتی هم که وابسته و به دنبال این خلافت صورت میگیرد برخلاف شرع خواهد بود به جهت آنکه جمیع این امورات از فروعات این خلافت محسوب میشوند و واضح است که هر فرعی حکمِ اصلِ خود را دارد.
آقای نصرتآبادی من در اینجا برای شما و آقای نوبختی مثالی میآورم تا ایشان هم به مطلب روشنتر شوند:
مثلاً کسی که خانهای را غاصبانه در دست میگیرد، تصرف این شخص در این خانه (به اجماع تمام مسلمین) حرام است، و هر گونه دخالتهایی که در این خانه مینماید، غیر مجاز و نامشروع میباشد، هر چند این دخالتهای او به عمران و آبادانی این خانه بیفزاید. بر این مثال قیاس کنید خلافت عمر و اعمال متفرّع بر آن را سپس حکم نمایید.
شیخ محمد نصرتآبادی آقای بابویهی ما تاکنون این فتوحات و کشورگشایی عمر را یکی از افتخارهای خودمان میدانستیم و عمر را با این کردارش میستودیم، و باور نمیکردیم که این اعمال عمر این گونه تهی از ستایش باشد و بلکه بر زیان و مسؤلیت او بیفزاید آقای بابویهی من به محکومیت خود اعتراف دارم و از شما پوزش میطلبم.
بابویهی: آقای نصرتآبادی برای آنکه به اطمینان خاطر شما افزوده شود به این آیه شریفه توجه نمایید:
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالاَْخْسَرِینَ أَعْمَالاًالَّذِینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَهُمْ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صُنْعاً» [203]
آقای نصرتآبادی این آیه شریفه به مسلمین اعلام خطر میکند، میفرماید افرادی سعی و کوششهایی دارند، اعمالی را مرتکب میشوند که میپندارند این فعالیتهایشان نیکو است لیکن در واقع این کارهای انان حبط و بر زیان آنان تمام میشود، آقای نصرتآبادی پس نه چنین است که هر عملی را که انسان انجام میدهد و به آن خوشبین میباشد و ظاهر آن فریبنده و جالبست، در نزد خداوند هم حسنات محسوب شده و پاداش نیکویی را در برداشته باشد؟ «إِنَّمَا یتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» (المائده: 27).
نوبختی: آقای بابویهی بحث امروز ما را خسته کرد و ضمناً موضوع بحث خلافت عمر بن خطاب به طول انجامید، ما از شما خواهش میکنیم که مجلس را در همینجا خاتمه دهید، و در روز آینده مسأله خلافت دیگر خلفا را آن هم به طور اختصار برای ما شرحی دهید، زیرا این سفر ما طولانی شده و مطالب مربوط به مذهب به پایان نرسید.
بابویهی: درخواست ایشان را پذیرفتم و آقایان مجلس را ترک کرده و رفتند.