بابویهی: آقای نصرتآبادی من در جلسه گذشته به شما وعده دادم که اشکالتان را حل کنم و از نقطههای ضعف و اشتباهات شما پرده بردارم مشروط به آنکه به گفتار ذیل کاملاً توجه فرمایید:
این حیرانیها و سرگردانیها که گریبانگیر شما و بیشتر افراد بشر شده است گهگاه به میمنه و گاه به میسره میزنند گاه در این مسلک و گاه در مسلک دیگر به سر میبرند، از این مذهب دست برمیدارند، به مذهب دیگر چنگ میزنند و از این حزب خارج میشوند، در حزب دیگری داخل میگردند و هیچگاه روزش ثابتی ندارند، و اگر فرضاً در حسب ظاهر به آیین و کیشی ادامه دهند ولی با قلبی آرام و خواطری مطمئن بسر نمیبرند، بلکه همواره در مسلک خود شاکّ و در عقیده خویش متزلزلند.
آقای نصرتآبادی: بدانید این ناراحتیهای فکری و پراکندگی اعتقادی و نااستواری مرامی، معمول عامل مؤثری است که در اینجا نهان میباشد و بایستی ما آن را جستجو کرده و به دست آورده و سپس آن را علاج نماییم تا در نتیجه از تمام این نگرانیها و نابسامانیها نجات و رهایی یابیم.
آقای نصرتآبادی: یگانه عاملِ مؤثر در اینگونه امورات روحی و اعتقادی، همان نداشتن برها و حجت است آیا نمیبینی که قرآن کریم از گویندگان و عاملین درخواست برهان میکند چنانکه فرموده: «قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ»> [84] یعنی بگو (ای پیغمبر) اگر راست میگویید برهان بیاورید.
خداوند متعال برهان را علامت و نشانه راستگویی معرفی فرموده پس هر کسی که ادعایی بنماید و یا مذهبی را برای خود اتّخاذ کند ولی برای آنها برهانی در دست نداشته باشد این چنین افراد در ادعاء خود دروغگو خواهند بود.
آقای نصرتآبادی کسانی که در طریق خود برهان در دست دارند، همواره دارای قلبی آرام و خواطری مطمئن میباشند و هیچگاه از این جهت حیرانی و سرگردانی گریبانگیر آنان نمیشود زیرا در تمام این پرتگاههای اعتقادی برهان بازوگیر آنان میشود و روحیه ایشان را نیرو میدهد و تقویت میکند و برعکس افراد دروغگو که دستشان از برهان تهی است، همیشه خائف و با خواطری ناراحت به سر میبرند.
آقای نصرتآبادی: اثبات این موضوع نیاز به دلیل ندارد [85] زیرا هر عاقل مفکّری اهمیّت برهان و حجت را در درون خود وجدان مینماید و آن را آشکارا مییابد.
بابویهی: آقای نصرتآبادی برای آنکه به شما ثابت کنم که بیبرهانی باعث نگرانی و وسوسه میشود پرسشی از شما میکنم: آیا جنابعالی از روی تفحص و تحقیق وارد مذهب شافعی شدهاید یا نه؟
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی من در خا نواده و طایفهای متولد شدهام که مذهبشان شافعی بوده، نه آنکه من و یا دیگران با دلیل و برهان این مذهب را اختیار کرده باشند.
بابویهی: آقای نصرتآبادی من به شما هشدار میدهم که نبایستی جنابعالی انتظار اطمینان قلبی و سکون نفس و آرامش درونی داشته باشید، زیرا شما تکیهگاهی ندارید و به رکن وثیق و محکمی اتّکاء ننمودهاید و به همین جهت است که افکارهای پوچ ناراحت کننده شما را احاطه میکند و در غلق و اضطراب میاندازد.
نصرتآبادی: آقای بابویهی خداوند متیعال اجر جزیلی به شما عنایت کند که مرا روشن کردید و تا اندازهای به من اطمینان خواطر دادید، اکنون از شما خواهش میکنم دو موضوع را برای ما بیان نمایید:اولاً معنای برهان و حجت را برای اینجانب بشکافید و ثانیاً راه و طریقی را که با برهان و حجت تأیید شده است به من و آقای نوبختی بنمایانید و ما را از این پرتگاهها و مهلکههای اعتقادی نجات دهید.
بابویهی: آقای نصرتآبادی «اما موضوع اول»: شما میدانید که برای حجت و برهان در منطق شرح مفصلی دادهاند ولی بیان آنها در اینجا مورد نیاز نیست بلکه آنچه در مورد اعتقادات سودبخش و معتبر میباشد آنست که شخص در طریق و مذهب خود برهانی از قرآن کریم و یا از سنت معتبره پیغمبر(ص) در دست داشته باشد و همچنین دلیلی عقلی که جمیع عقلا و دانشمندان صحت آن را تصدیق کنند و گواهی نمایند.
و امّا موضوع دوم: پیش از آنکه وارد این موضوع بشویم بایستی در مرحله اول برای شما ثابت کنم که هیچ حجّتی و برهانی با مذاهب چهارگانه شما اهل تسنّن نمیباشد، زیرا هر چه من کتابهای شما را تجسّس و تفحص نمودم دلیلی از کتاب کریم و یا سنت معتبره پیغمبر(ص) برای اثبات آن مذاهب نیافتم [86] بنابراین اگر جنابعالی و آقای نوبختی درصدد به دست آوردن مذهبی هستید که حجّت آن را تایید کند و برهان بازوگیر آن باشد باید اولاً ذهن خویش را از هر گونه تعصب و قومیّت تهی نمایید (زیرا این صفت رذیله میان انسان و میان فکر صحیح او حائل میگردد و نمیگذارد حق را دریابد).
و ثانیاً با توجه کامل به عرایض اینجانب گوش فرا دارید و مطالبی را که درباره مذاهب چهارگانه از اینجانب میشنوید تحت بررسی دقیق قرار دهید و با علماء و اساتیدتان در میان بگذارید و چنانچه آن گفتارها را صحیح و با برهان یافتید موظّف هستید که آنها را بپذیرید و از زیر بار حق رفتن اباء و امتناع ننمایید.