بابویهی: آقای نصرتآبادی در مبحث روز گذشته موضوع «مکتب تأویل» را به طور اختصار برایتان بیان نمودم، و در آنجا گفتم که هر صاحب مذهب و مسلکی نهایت کوشش را به جام آورد، که از مرام خود دفاع نماید، تا لکّه بطلان و ناحق بودن را از چهره خویش پاک کند و یا هواخواهانشان در عصرهای متأخّر اعتقادات و اعمال ناشایسته آنان را به توسط توجیهاتی تصحیح نموده و لباس حق به آنها میپوشانند.
و در همین رابطه عدّهای از دانشمندان شما اهل تسنّن (مانند محمد فؤاد، قاضی القضاة، استاد هیکل و ابن ابی الحدید و دهها امثال اینها) جای پاکی برای تاریخ نگذاشته، و اکثر مسائل تاریخی را که به ذائقهشان تلخ و ناگوار آمده، و یا برای حیثیّت خلفائشان مضرّ میدیدند، در آنها دست برده، و به هر طوری که برایشان امکان داشته، مطالب را زیر و رو کردهاند:
اولاً اگر میتوانستند آن خاطرات تاریخ را اصولاً انکار میکردند، و وقوع آنها را منکر میشدند (یعنی میگفتند یک چنین امری واقع نشده، یا یک چنین حدیثی صادر نگردیده، و یا این روایت صحیح نیست، و مانند این عذر تراشیها).
و اگر توانایی این عمل را نداشتند، دست به تأویل زده و تا آنجایی که برایشان میسّر بوده در الفاظ و عبارتهای آن احادیث و مسائل، تصرف کرده و برخلاف ظاهر، آنها را معنا میکردند، و یا آنکه در برابر آنها روایتهایی بر ضدشان جعل کرده و بسا آنها را به پیغمبر نسبت میدادند، و در ن تیجه آن حقایق و واقعیات را معکوس نموده، و امر را بر مراجعین مشتبه میکردند (چنانکه در ضمن مباحث گذشته نمونههایی از این یاوهسرایی و الفاظ بافیها را به عرضتان رساندم).
اینک برای تذکّر و یادآوری، فشرده آنها را برایتان واگو مینمایم.