سپس «امینی» در صفحه 288 این جلد 5 ستونی باز کرده به عنوان «قائمة الموضوعات و المقلوبات» و در این ستون کذّابین و جعل کنندگان احادیثی را که در پیش مشروحاً با مدرک نقل کرده است، اسامی آنان را در یک ردیف نوشته و تعداد حدیثهایی را که این گروه جعل و وضع نمودهاند در مقابل نامهایشان ثبت کرده است به این ترتیب: [314]
« جعل کنندگان » | « تعداد احادیث » |
ابو سعید ابان بن جعفر جعل کرده است بیش از | 300 |
ابوعلی احمد الجویباری و دو پسر عکاشه و تمیم وضع کردهاند بیش از | 10000 |
احمد بن محمد القیسی وضع کرده است درباره پیشوایان مذهب بیش از | 3000 |
احمد بن محمد الباهلی حدیثهای جعلی او | 400 |
احمد بن محمد المروزی احادیثی را که زیر و رو کرده است | 10000 |
احمد ابوسهل الحنفی احادیث جعلی او | 500 |
بشر بن الحسین الاصبهانی نسخهای که احادیث جعلی او در آنست | 150 |
بشر بن عون نسخه احادیث جعلی او | 100 |
جعفر بن الزبیر وضع علی رسول الله صلی الله علیه و آله | 400 |
الحارث بن اُسامه احادیث موضوعه او | 30 |
الحسن العدوی حدیث کرده است به حدیثهای جعلی که یبش از | 1000 |
الحکم بن عبدالله ابو سلمه حدود حدیث جعلی او | 50 |
دینار الحبشی نقل کرده است از انس احادیث جعلی که نزدیک به | 100 |
زید بن الحسن جعل کرده است | 40 |
زید بن رفاعة ابوالخیر احادیث جعلی او | 40 |
سلیمان بن عیسی جعل بیش از | 20 |
شیخ بن ابی خالد البصری جعل کرده | 400 |
صالح بن احمد القیراطی زیر و رو کرده است یبش از | 10000 |
احادیثی که عبدالرحمن بن داود جعل نموده | 40 |
عبدالرحیم الفاریابی جعل نموده بیش از | 500 |
عبدالعزیز مجعولات و مقلوبات او | 100 |
عبدالکریم بن ابی العوجاء جعل کرده است | 40000 |
عبدالله القزوینی جعل کرده است برای شافعی در حدود | 200 |
عبدالله القدامی برای مالک زیر و رو کرده است بیش از | 150 |
عبدالله الروحی روایت کرده است از احادیث جعلی بیش از | 100 |
عبدالمنعم روایت کرده از احادیث دروغ حدود | 200 |
احادیثی که مورد اعتنا نبوده در نزد شیبان از عثمان مقسم | 25000 |
عمر بن شاکر در نسخه غیر محفوظه بوده | 20 |
محمد بن عبدالرحمن البیلمانی روایت کرده دروغ را | 200 |
جعل کرده است محمد بن یونس الکریمی بیش از | 1000 |
روایت کرده است محمد بن عمر الواقدی روایتهایی که اصل ندارد | 30000 |
جعل کرده معلّی بن عبدالرحمن الواسطی | 90 |
جعل نموده میسرة بن عبد ربّه البصری | 40 |
نوح بن ابی مریم درباره فضیلت سور قرآن جعل کرده | 114 |
هشام بن عمار حدیثهای دروغ نقل کرده | 400 |
جمع کل | 98684 |
شیخ محمد نصرتآبادی: آقای بابویهی این عرایض در محضر شما مانند مَثَل معروف «زیره به کرمان بردن» است، ولی چون این مطالب برای من اعجابآور بود و جدّاً مرا نگران و منقلب کرده بود نتوانستم خودداری کنم و ساکت بنشینم، و اکنون هم که اینها را به عرض شما میرسانم نه برای آنست که بخواهم جناب عالی را از این واقعهها خبردار کنم زیرا شما خودتان از ما بهتر میدانید بلکه تمام این اطلاعات ما مرهون خدمات و گوشزدهای شما میباشد، لیکن چون مشکلی در این میان برای اینجانب عارض شده است این مقدمه را به عرضتان رساندم تا بتوانم مقصود خود را بپرورانم و در نتیجه از بیانات جنابعالی استفاده کامل ببرم.
بابویهی: آقای نصرتآبادی مشکل جنابعالی چیست؟ شما آن را مطرح کنید امیدوارم که اشکال شما برطرف شود و از نگرانی درآیید.
نصرتآبادی: جناب آقای بابویهی آنچه مرا در غلق و اضطراب انداخته است اینست:
افرادی که مانند «قصیمی» کتابهای خود را از تهمت به شیعه پر کردهاند و ضمناً میگویند که در میان رجال سنّیها کذّاب و وضاع حدیث وجود ندارد، البته ایشان اشخاصی نیستند که این گروه جعل کنندگان احادیث از اهل تسنّن را نشناخته باشند، و یا کتب شیعه را مطالعه نکرده و از عقاید شیعه بیاطلاع و احکام و مسائل فرعیه آنان را ندانند واز احادیث و روایات این فرقه بیخبر باشند.
قطعاً و حتماً قصیمیها تمام موجودیّت علمی و اعتقادی شیعه را بررسی کردهاند به اضافه آنکه عدّهای از امثال اینها با شیعیان مختلط و در مملکت و شهرستانهای ایشان رفت و آمد داشته و کم و بیش با آنان معاشرت نمودهاند و از اعمال و رفتار اخلاقی و دینی این فرقه مطلع بودهاند، همان طوری که ما زاهدانیهای سنّی از نزدیک به هویّت ایشان آشنا بودهایم.
و با این وصف چگونه این کذّابها میگویند: جعل کننده حدیث در میان رجال سنّی وجود ندارد؟ ولی در بین راویان شیعه از این قبیل بسیارند؟ و منکر آن همه وضّاعین و جعّالین خودشان میشوند و سپس آن تهمتهای بیکران را به شیعه نسبت میدهند، با آنکه از کینونت شیعه اطلاع دقیق دارند.
آقای بابویهی من از شما استدعا دارم که سرّ این موضوع را برای ما مکشوف و سبب این هتّاکیهای ناروا و درغهای بیّن و واضح را بیان نمایید؟ و چرا بایستی میان این دو فرقه از مسلمین این گونه نفاق و جدائی باشد که به این آبرو ریزیهای ناهنجار منتهی گردد بلکه کار به جایی رسد که قصیمی شیعه را «وَثنّی» یعنی بُتپرست بگوید چنانکه در نامگذاری کتابش گفته «الصراع بین الاسلام و الوثینة ».